سیستم های واقع بر اساس کامپیوتری مجازی مطالعات کارآمدی را بخوبی تولید می کنند و می توانند فعالیت های عملکردی مثل رانندگی، ورزش، محیط های مذاکراتی، بهبود توجه، توصیف حافظه شنیداری، ایجاد زمینه های مفید برای دید رانندگی وسهولت در عبور از خیابان شلوغ شبیه سازی کند. در نمونه های کوچک آموزش نوروفیدبک برای افراد تحت حاد مفید بوده است. در مطالعاتی بر روی کاهش شناخت در پروسه پیری[۸۶] و اثرات مثبت روی پلاستی سیتی مغز و سیستم های تعدیل عصبی دارد و نتایج فانکشنال با برنامه های فعال کامپیوتری اتفاق می افتد.
داده ها نشان می دهد که در چندین ارزیابی نوروفیزیولوژیکال بهبود حافظه و افزایش عملکرد وجود داشته است. این واقعیت مجازی در کامپیوتر به شکل بازی از محتوای واقعی محیط زندگی ساخته می شود و می تواند اثر بخشی و تعمیم دهی درمان در رویدادهای جهان واقعی را افزایش دهد و شبیه سازی محیط مثلا رانندگی باعث افزایش ایمنی و تاثیر تمرین واقعی در توانبخشی سکته مغزی را افزایش دهد) [۵۰].
(۱۳-۱۰-۲) بیوفیدبک[۸۷]
الکترومیوگرافی بیوفیدبک تکنیکی برای مهار و فعال کردن عضلات پس از سکته مغزی است و با قرار دادن الکترودهای سطحی بر روی عضله یا گروه عضلانی برای اندازه گیری ایمپالس های میوالکتریکی ناشی از شلیک واحدهای حرکتی[۸۸] بوجود می آید. در طول جلسات بیوفیدبک، با بهره گرفتن از فیدبک بینایی یا شنوایی به بیمار فعالسازی یا مهار کردن عضلات آموزش داده می شود. با ایجاد چنین شرایط موثری بیوفیدبک نه تنها باعث بهبود عملکرد اندام فوقانی پس از سکته می شود بلکه در بهبود اجرای فعالیت های روزمره زندگی فرد موثر بوده و باعث افزایش کنترل حرکتی[۸۹] می گردد [۱۵].
تکنیک های معرفی شده فوق بخشی از تکنیک های مورد استفاده در کاردرمانی هستند برخی تکنیک های دیگر که بصورت سنتی مورد استفاده است نیز وجود دارد که بیان نشده است، در بررسی متون بسیاری از درمانهای مورد استفاده در کاردرمانی مثل آموزش فعالیت های مراقبت از خود[۹۰]، آموزش تفریح، استفاده ازاسپلینت برای کاهش تون، استفاده از فیدبک و ویبراتور و… بررسی شده و جنبه های مثبت و منفی هریک آزمایش شده است. این تکنیک ها در مطالعات و تحقیقات زیادی مورد بررسی قرار گرفته اند ولی همچنان نکات مبهمی درمورد نقاط ضعف و قوت بسیاری از آنها وجود دارد؛ نظر به اینکه سکته مغزی بیماری ناتوان کننده ای با معلولیت شدید است بررسی ابعاد عملکردی هر تکنیک درمانی و روشن کردن مزایا و معایب آن به برنامه ریزی بهتر برای درمان کمک می کند. با وجود اثبات مفید بودن درمان هایی که به صورت سنتی در توانبخشی و کاردرمانی سکته مغزی استفاده می شود، ولی در تحقیقات انجام شده در مورد برخی از این تکنیک ها مثلا رویکرد رشد عصبی یا رویکرد بوبت شواهدی مبتنی بر داشتن مزیت بیشتر این رویکرد نسبت به تکنیک های درمانی دیگر به ویژه درمان های جدید وجود ندارد و اثبات نشده است که این درمان از سایر درمان ها موثرتر است،
لذا انجام تحقیقات گسترده و کنترل شده در زمینه درمان های جدید برای ارائه بهتر درمان های توانبخشی الزامی است [۴].
در درمان توانبخشی برخی بیماری های نورولوژیکی یادگیری بخش بزرگی از درمان است. یادگیری اصولا دارای سه فاز است؛ شامل فاز اکتسابی[۹۱]، فاز نگهداری[۹۲] و فاز انتقالی یا تعمیم دادن[۹۳] است. فاز اکتسابی در هنگام شروع دستورالعمل و تمرین است و اغلب با تعداد خطاها در طول اجرای وظایف ارزیابی می شود و باعث می شود آموزش گیرنده استراتژی های بیشتری کسب کند و الگوها برای چگونگی تکمیل وظایف صورت می گیرد. در فاز نگهداری فرد در طول جلسات متوالی وظایف را در موقعیت های مشابه یادآوری و حفظ می کند. فاز انتقالی یا تعمیم دادن مهارت ها زمانی است که آموزش گیرنده وظایف را خودبخود اجراء می کند و آن را در موقعیت های مختلف تعمیم می دهد.
دو نوع یادگیری وجود دارد؛ یادگیری روالی[۹۴] و یادگیری بیانی[۹۵]؛ یادگیری روالی که معمولا در وظایف اتوماتیک اجرا می شود و نیاز به توجه و تمرکز ندارد، مانند بسیاری از مهارت های درکی و حرکتی. یادگیری بیانی چند مرحله ایست که بطور شناختی یادآوری می شود؛ مثل گره زدن بند کفش، این نوع یادگیری می تواند با گفتن مراحل انجام شود و تکرار فعالیت در یادگیری بیانی آن را به یادگیری روالی تبدیل می کند. فعالیت بصورت اتوماتیک وار انجام می شود و دیگر نیاز به توجه شناختی ندارد. در هر دو نوع یادگیری، بدون پلاستیسیتی خاص مغزی امکان پذیر نیست.
در جهت یادگیری می توان از تکنیک های مختلف استفاده کرد که منجر به تکرار و شکل گیری رفتار در فرد می گردد. یکی از این عوامل مورد استفاده، دادن تقویت در شرایط اجرائی است. رفتاری که جایزه می گیرد یا تقویت می شود گرایش به تکرار دارد. تقویت انواعی دارد که هر کدام به نوعی باعث ایجاد انگیزه می گردد. برخی بیماران با تقویت اجتماعی مثل لبخند یا تشویق گفتاری انگیزش پیدا می کنند. برخی، ممکن است به جایزه های کوچک نیاز داشته باشند، مثل دوره های استراحت، دادن فعالیت های دلخواه و… برخی دیگر پیشرفت در کار برایشان انگیزش بخش است. در برخی افراد تکمیل فعالیت تقویت ایجاد می کند. در مطالعات نشان داده شده که فعالیت هایی که تصویر سازی می شود و بهمراه تمرین داده می شود از تمرین به تنهایی موثرتر است. در تحقیقی توسط سیستما و همکاران دریافتند، ابدداکسیون اسکپولا و حرکت جلو بردن دست در افراد صدمات مغزی بوسیله طراحی یک پنل بازی بطور مطلوبی افزایش داشت [۵۱]. در تحقیقات مشابه نلسون و همکاران نیز نشان دادند که مداخلات برای بهیود هماهنگی حرکت سوپیناسیون و پروناسیون در پرتاب تاس در یک نوع بازی که بر روی حرکات دست تمرکز داشت موجب بهبودی حرکت شست گردید و مداخلات نشانگر بهبودی عمده ای نیز در تقارن پوسچر در بزرگسالان همی پلژیک بوده است [۵۱].
دادن تقویت به افراد نیز باید بر پایه اصولی صورت گیرد، تراپیست برای تعیین نوع تقویت بایستی چالش های فعالیت را به دقت درجه بندی کند تا بیمار در طول یادگیری تجربه موفقی از فعالیت داشته باشد. اگر تکمیل وظیفه برای بیمار خیلی دشوار باشد تقویت اجتماعی یا دادن فعالیت معنی دار برای از بین بردن خستگی و ناامیدی کافی نیست بنابراین تراپیست بایستی فعالیت را آنالیز کرده و درجه بندی کند و روش یادگیری و دادن تقویت را برنامه ریزی کند که هر یک از این مراحل برای هر بیمار منحصرا انجام خواهد شد. در این راستا علاوه بر موارد ذکر شده در مورد یادگیری عوامل دیگری بر یادگیری موثر می باشد، از جمله این عوامل فیدبک است. فیدبک در واقع اطلاعات در مورد پاسخ است که دانشی را در رابطه با کیفیت اجرا و یا نتیجه اجرا برای یادگیرنده تهیه می کند.
فیدبک ممکن است بصورت یک سیستم حسی در فرد و درونی باشد، مثلا فردی که گلف بازی می کند با بهره گرفتن از فیدبک بینایی و حسی حرکتی [۹۶] نوع اجرای خود را ارزیابی می کند. سیستم بینایی برای حفظ راستای سر و قرارگیری سر در جهت چوب گلف عمل می کند. دروندادهای کینستزیا[۹۷] و حس عمقی[۹۸] به فرد گلف بازاطلاعات لازم در مورد وضعیت مفاصل و قرارگیری اندام در فضا تهیه می کند تا گلف باز بتواند تطابق مورد نیاز برای پوسچر صحیح ایجاد کند.
نوع دیگر فیدبک خارجی است، اطلاعات از منابع خارجی تامین می گردد. در مثال گلف باز، مسافت راندن توپ و محل قرارگیری توپ توسط فیدبکی که از بازتاب عملکرد گلف باز داده می شود. فیدبک خارجی ممکن است توسط شخص ناظر داده شود.
فیدبک خارجی در ابتدای پروسه یادگیری بسیارموثر است و بیمار به استقلال بیشتری دست می یابد و با توسعه توانایی در ادامه یادگیری کارآمدی در فعالیت ها میسر می شود، به موازات این پیشرفت، رفته رفته تقویت بیرونی به تقویت درونی تبدیل می شود؛ تقویت درونی بیشتر از تقویت بیرونی به تشویق منجر می گردد.
البته الزاما فیدبک خارجی یادگیری بهینه ایجاد نمی کند و ممکن است وابستگی ایجاد کند و با برداشتن فیدبک منجر به بدتر شدن فعالیت گردد. بنابراین اگر هدف بیمار اجرای مستقل فعالیت های مختلف است، بایستی فیدبک بصورت درجه بندی کاهش داده شود.
در بیمارانی که شناخت حسی یا توانایی پردازش آسیب دیده تراپیست می تواند اطلاعات کاربردی مفیدی برای تسهیل یادگیری در طول فاز اکتسابی تهیه کند و به بیمار ارائه دهد. مکانیسم های تکنولوژی فیدبک شامل سیستم بیوفیدبک است که بخوبی اطلاعات کاردیوواسکولار یا کینتیک را نمایش می دهد. این سیستم فیدبکی، فیدبک دائمی و فوری را برای بیمار تهیه می کند [۵۱].
نوروپلاستیسیتی موهبتی برای حفظ عملکرد مغز می باشد که بدون آن عملکردهای از دست رفته هرگز مجدداً کسب نخواهد شد و امیدی به بهبودی فرایندهای تضعیف شده نخواهد بود. پلاستیسیتی مغز را قادر میسازد که ارتباطاتی را که بخاطر ضربه، بیماری و یا مشکلات ژنتیک دچار اختلال شده اند، باز سازی کند. این توانایی مارا قادر می سازد که صدمات غیر قابل ترمیم یا مسیرهای عصبی غیر عملکردی را با تقویت یا هرس ارتباطات باقیمانده، جبران کنیم. یک پیامد حیرت انگیز نوروپلاستیسیتی این است که فعالیت مغز در ارتباط با یک عملکرد میتواند به مناطق مختلف جابجا شود. این مسئله میتواند در طی تجارب طبیعی اتفاق بیفتد همچنین می تواند درطی فرایند بهبودی از ضایعه مغزی رخ دهد. نوروپلاستیسیتی امری اساسی است که اساس علمی درمان ضایعات اکتسابی مغز را از طریق برنامه های تمرینات درمانی هدفمند تحت عنوان دیدگاه های توانبخشی در مورد پیامدهای عملکردی ضایعه، تشکیل میدهد. مغز بزرگسالان از یک سیم کشی با مدارهای عصبی تثبیت شده و غیرقابل انعطاف تشکیل نشده است، بلکه موارد بسیار زیاد از سیم کشی های مجدد قشری و تحت قشری مدارهای نورونی در پاسخ به آموزش یا در واکنش به ضایعه وجود دارد. شواهد غیر قابل انکاری وجود دارد که تولد سلولهای مغزی (نوروژنزیس یا نورون زایی در مغز پستانداران بزرگسال اتفاق می افتد و این تغییرات میتواند تا سنین بالا ادامه داشته باشد. شواهد دال بر نوروژنزیس عمدتاً محدود به هیپوکامپ و بولب بویایی است ولی تحقیقات اخیر نشان داده است که مناطق دیگر مغزی مثل مخچه هم میتوانند دارای این توانایی باشند. در بقیه مغز، نورونها میتوانند بمیرند ولی نمی توانند خلق شوند. بهرحال، شواهد واضح و آشکاری دال بر باز آرایی فعال وابسته به تجربه در شبکه های سیناپسی مغز شامل ساختار های پیچیده با ارتباطات درونی در قشر مغزی وجود ندارد. بیماران دچار سکته مغزی قادرند با تلاشهای مداوم و استفاده از توانایی های باقیماده، تا حدی توانایی های ازدست رفته را بازیابند.
بیوفیدبک در کاردرمانی: بیماری سکته مغزی درمشارکت فرد در زندگی اختلال ایجاد می کند و باعث کاهش کیفیت زندگی[۹۹] می گردد. کاردرمانی بدنبال بهبود فعالیت های روزمره زندگی و عملکرد های اجتماعی فرد است؛ بسیاری از بازماندگان سکته مغزی که دچار ناتوانی های جسمانی و ذهنی هستند هزینه های اقتصادی اجتماعی زیادی را متحمل می شوند. از آنجاییکه در کاردرمانی مشارکت فعال جسمی و ذهنی نقش عمده ای در بهبودی فرد ایفا می کند، با تکنیک های تشویق مبتنی بر پسخوراند، فرد مبتلا بطور فعال در روند درمان شرکت می کند. در ارائه پسخوراند جهت اصلاح رفتار از سرنخهای مختلف بینایی، شنوایی و حس های دیگر استفاده می شود که فرد را نسبت به اصلاح عملکرد آگاه می سازد و در جهت کسب حداکثر استقلال تلاش می کنند. توانبخشی پس از سکته مغزی در جهت ارتقاء توانایی عملکردی، کسب حداکثر استقلال، بهبود کیفیت زندگی و مشارکت اجتماعی فرد عمل می کند و باعث کاهش هزینه های اقتصادی و اجتماعی می گردد. بهمین علت طراحی برنامه های متناسب و موثر ضروری است [۶]. یکی از ابزارهای نسبتا جدید که می تواند جایگزین ارائه سرنخ های حسی ساده باشد، دستگاه الکترومیوگرافی بیوفیدبک است که فیدبک برنامه ریزی شده به بصورت دیداری، شنیداری و… را به فرد ارائه می کند. از گذشته تا به امروز تکنیک هایی که برای درمان عدم تعادل عضلانی در صدمات جدی مغز و نخاع استفاده شده در بسیاری موارد به بهبودی کامل دست نیافته است و بسیاری از بیماران با صدمات نورولوژیکی درمان موفقی نداشته اند ولی در تحقیقاتی که در علوم اعصاب بر روی صدمات نورولوژیکی صورت گرفته مشخص شده حتی در آسیب های شدید توان بالقوه ای برای ترمیم مغز وجود دارد. یکی از اهداف استفاده از بیوفیدبک افزایش پلاستیسیتی عصبی در بیماران صدمات مغزی؛ مثل فلج مغزی[۱۰۰]، سکته مغزی، ضربه مغزی[۱۰۱]، صمات نخاعی و مشکلات محیطی عضلانی می باشد [۵].
(۱۲-۲) تعریف بیوفیدبک
الکترومیوگرافی بیوفیدبک یا پسخوراند زیستی یک تکنیک ذهن-بدن است. در این تکنیک به فرد آموزش داده می شود، عملکرد بدن را بطور آگاهانه تنظیم کند. بیمار بواسطه تماشای سیگنالها و با بهره گرفتن از تکنیک های روانی مانند تجسم فکری یا تمرکز یاد می گیرد عملکردهای فیزیکی را انجام دهد و در رابطه با چگونگی تاثیر گذاشتن بر سیستم اعصاب خودمختار– قسمتی که کنترل عملکرد غیر ارادی را بر عهده دارد- مثل فشار خون، ضربان قلب، تنش عضلانی و فرکانس امواج مغزی کنترل پیدا کند؛ این عمل با اتصال الکترونیکی و دادن سرنخهای[۱۰۲] بینایی یا شنوایی در یک روند فیزیولوژیک صورت می گیرد. به این صورت فرد بر واکنش های داخلی خود نظارت کرده و حس را در جهت حرکت در راه مثبت تقویت می کند، در نتیجه پس از مدتی بیمار می تواند بدون استفاده از مانیتورینگ به نتیجه مورد نظر دستیابی پیدا کند [۵۲, ۵۳].
(۱۳-۲) تاریخچه بیوفیدبک
تاریخچه بیوفیدبک تراپی به کشف آن در سال ۱۸۳۰ برمی گردد. در ابتدا از الکترودهای سطحی در حین انقباضات عضلانی استفاده می شد. مدل پیشرو اولیه آن در سال ۱۹۲۸ از الکترومیوگرافی[۱۰۳] پدید آمد. تکنیک های بیوفیدبک در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰ برای بسیاری از اختلالات نوروماسکولار مورد استفاده قرار گرفت. در این مدت برخی افراد مشتاقانه و جدی آزمایشات کنترل شده ای را بصورت تصادفی[۱۰۴] انجام دادند و نتایج موفقیت آمیزی از تجارب آزمایشی قوی با تلفیقی از سنجش های کارآمد گزارش نمودند [۷]. بیوفیدبک در سال ۱۹۶۰ توسط دانشمندانی که برای درمان از دستگاه های پیشرفته استفاده می کردند، استفاده شد [۵]. در سال ۱۹۷۷ ولف[۱۰۵] و باسماجیان[۱۰۶][۵۴] بیوفیدبک را بعنوان یک مقیاس اندازه گیری برای ارزیابی میزان پیشرفت قدرت عضلانی بیماران سکته مغزی طراحی کردند. در ۱۹۹۶ پروسه فیزیولوژیک بیوفیدبک برای بیماران آشکار شد و استفاده از آن روز به روز بیشتر شده و مدل های آن هر روز پیچیده تر می گردد [۱۰].
(۱۴-۲) کاربرد بیوفیدبک
الکترومیوگرافیک بیوفیدبک ابزاری برای شناسایی و تقویت فعالیت های الکتریکی عضلات است و بیمار بواسطه دریافت اطلاعات بینایی و شنوایی از دستگاه بیوفیدبک در مورد میزان تنشن عضلانی آگاهی می یابد و درک زیروبم انقباض عضله و تنش عضلانی در سطح آگاهی فرد باعث می شود، بیمار بتواند خروجی حرکتی را بر اساس این اطلاعات تنظیم کند [۷].
این تکنیک برای کنترل درد، کاهش هیپرتنسیون و هیپوتنسیون عضلانی، تطابق جریان خون در موارد سر درد، کمک به فعالسازی عضلات درگیر در فلج نسبی سکته مغزی، فلج صورت، مدیریت استرس، کاهش اضطراب و افسردگی، مشکلات روده ای معده ای، بی اختیاری ادرار و یبوست، بالا بودن فشار خون، صرع اپتیک، اختلال عملکردی تمپورومندیبولار و … کاربرد دارد [۵].
بیوفیدبک بهبودی مستمر و موثری در فعالیت های بدنی در افراد با مشکلات حاد و مزمن ایجاد می کند و تقریبا برای بهبود حرکتی فیزیکی در هر کس که دچار اختلال عملکرد عضلات است، موثراست. بیوفیدبک در نوع خود درمان قدرتمند و موثری است که در بهبود جابجایی[۱۰۷]، پوسچر[۱۰۸]، استقلال در فعالیت های روزمره زندگی و دیگر فاکتورهای فیزیکی تاثیر مثبت دارد [۱۳]. بیوفیدبک بیشتر نواحی مغز و بدن را در جهت بهبودی تحت تاثیر قرار داده و وسعت آن تا حدیست که در عملکردهای مختلف بدن مثل گفتار، بینایی، تعادل، حافظه، هوش، هماهنگی، مهار و تحریک بین مخچه و کورتکس ونیز راه های حرکتی آوران و وابران بین عضلات و مغز که می تواند عملکرد مخچه را بهبود بخشد، استفاده می شود [۵].بیوفیدبک با دادن فیدبک عمقی که بواسطه برون داد بینایی یا شنوایی تهیه می کند، باعث می شود که بیمار با آگاهی تغییرات ارادی در فعالیت واحدهای حرکتی ایجاد کند [۷]. این تاثیر بواسطه ارتباط تنگاتنگ مخچه و مغز، یکپارچگی بین بینایی، ارتباطات زبان و شناخت تاثیر مثبتی بر حرکت دارد. نهایتا بیوفیدبک به ارتباط موثر بین مغز و بدن و کارکرد بهتر آن می انجامد که باعث افزایش تعادل فعالیت عضلانی می گردد و درنهایت به عملکرد مطلوب مغز و بالعکس منجر می شود. با این کار تبدیل چرخه معیوب عملکرد ضعیف عضلانی به بهبودی روزافزون منجر می شود. عوامل مهم دیگری مثل تولید و ذخیره انرژی، گردش خون، فعالیت ایمنی، افزایش حرکات فیزیکی و افزایش سلامت کلی از پیامدهای آن خواهد بود [۵].
(۱۵-۲) مکانیسم عملکرد بیوفیدبک
بسیاری از محققان بر روی مکانیسم نوروفیزیولوژی پیچیده بیوفیدبک در بطن تاثیرات حرکتی مطالعاتی داشته اند اما هنوز به چگونگی این مکانیسم بطور واضح دست نیافته اند. اما از مکانیسم های احتمالی آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد: حذف تاثیرات مهاری اکتیو، کشف راه های حرکتی سالم و بلااستفاده و القاء استراتژی های حرکتی جدید، انتقال عملکرد به ساختارهای نورونی دست نخورده، استفاده از مسیرهای جایگزین یا جوانه زدن اکسون ها به شکل سیناپس های جدید [۶]. مکانیسم اثر پیشرفت عصبی با بهره گرفتن از بیوفیدبک بصورت بالینی مشخص نشده است، وجود بازخورد حسی فعال مثل بینایی، شنوایی و پراپریوسپتیو[۱۰۹] که بواسطه استفاده از بیوفیدبک ایجاد می گردد، ممکن است باعث تحریک یا جذب سیناپس های بلا استفاده گردد و برای کنترل حرکتی موثر واقع شود و احتمالا باعث ایجاد تحریکات حسی پایدار می گردد و در نتیجه بهبودی عصبی عضلانی را در پی خواهد داشت [۵].
(۱۶-۲) تاثیر بیوفیدبک بر عملکرد اندام فوقانی
یکی از مهمترین اختلالاتی که در افراد دچار سکته مغزی بوجود می آید فلج اندام فوقانی بویژه عضلات دست می باشد که یکی از محوری ترین اعضای بدن برای انجام عملکرد روزمره زندگی می باشد؛ عملکرد دست به ساختار صحیح مفاصل، قدرت عضلات، حرکت وهماهنگی بستگی دارد. کاهش حرکت دست ثانویه به فلج نوروماسکولار، صدمات یا اختلالات عضلانی، تاندون یا سیستم عصب مرکزی می تواند فعالیت های روزمره زندگی، بهداشت فردی و اجتماعی، اعتماد به نفس، کسب استقلال در زندگی و کیفیت زندگی را بطور چشمگیری کاهش دهد که خود باعث عوامل مخربی مانند: افسردگی و کاهش مشارکت اجتماعی خواهد شد. در این میان اهمیت مفصل مچ بعنوان یک مفصل کلیدی در حرکات اندام فوقانی و بویژه دست می تواند بسیار مهم باشد. وجود استابیلیتی در مچ بستری را برای بهبود حرکات انگشتان و شست فراهم می کند که فرد را به سمت حرکات ظریف سوق می دهد. در افراد همی پلژیک به خصوص افراد دچار سکته مغزی با فلج اندام فوقانی معمولا فرد گرفتار سینرژی فلکسوری می گردد. با رفتن اندام در الگوی فلکسیون بویژه در مفصل مچ دست عملکرد دست محدود شده و بسیار مختل می گردد [۵۵].
طبق بررسی های موجود مشخص شده تکنیک های توانبخشی در بازگشت عملکرد اندام تحتانی نسبت به اندام فوقانی موثرترند. در تحقیقات انجام شده گزارش شده است که اگر بهبودی بهتر عملکرد اندام فوقانی تا هفته یازدهم اتفاق نیفتد دیگر نمی توان انتظار زیادی برای بهبودی داشت [۶] .بزرگترین مشکل در پیشبرد بهینه توانبخشی بیماران با حوادث مغزی محدودیت عملکرد دست می باشد. اگرچه عملکرد معنی داراندام فوقانی بوضوح در بازگشت حرکات شست و انگشتان تجلی می یابد ولی این حرکات در افراد سکته مغزی مزمن غالبا وجود ندارد یا محدود است. ولف در پژوهشی به صورت غیر رسمی با یک هزار فیزیوتراپیست در امریکا و کانادا تماس گرفت؛ تنها یک فیزیوتراپیست گزارش داد که یک مورد در سکته مغزی (پس از یک سال) حرکت اکستنسیون انگشتان و ابداکسیون و اکستنسیون شست را پس از پیگیری درمان بدست آورده است [۵۶]. در حال حاضر بخصوص با بهره گرفتن از درمان های صرفا سنتی توانبخشی در این امر کاملا موفق نیست. بنابراین توسعه تکنیک های درمانی و ترکیب درمان های مختلف برای پیشرفت اندام فوقانی همی پلژیک لازم است. در توانبخشی پس از سکته مغزی و بخصوص در کاردرمانی از مدالیته های درمانی و تکنیک های مؤثری در جهت بهبودی و کسب حداکثراستقلال در عملکرد روزمره زندگی استفاده می شود، یکی از این تکنیک های کاربردی بیوفیدبک تراپی است. در توانبخشی بیوفیدبک جایگاه مهمی در درمان اختلالات نورولوژیک اندام فوقانی داشته، بخصوص در بازآموزی عضلات و افزایش ریلکسیشن عضلات اسپاستیک موثر است [۶]. لذا بیوفیدبک بعنوان یک درمان مکمل در کنار برنامه های توانبخشی سنتی جایگاه ویژه ای دارد که در این استراتژی توانبخشی، روش جدیدی برای تهیه فیدبک بینایی و شنوایی برای تمرینات قدرتی و عملکردی برنامه ریزی شده است [۵۷].
بیوفیدبک شامل سه گام مهم است: ارزیابی، درمان و حرکت؛ ارزیابی برای شناسایی عضله یا عضلاتی که به درمان نیازمندند. درمان به انقباض عضلانی و عملکرد بهتر کمک می کند و حرکت از عضله و ساختارهای مرتبط در جهت عملکرد روزمره زندگی کمک می گیرد تا بهبودی عملکرد کلی صورت گیرد و کیفیت زندگی فرد ارتقاء یابد [۵].
در بیشتر مطالعات گزارش شده است که بیوفیدبک در دستیابی به بهبودی حرکت در اندام فوقانی و تحتانی حتی در مراحل مزمن کمک کننده است. در برابر این نتایج موفق در برخی مطالعات این تکنیک در مقایسه با بیوفیدیک نما برجستگی خاصی مشاهده نشده است [۶]. برخی مطالعات کنترل شده و سیستماتیک وجود دارد که مفید بودن بیوفیدبک در توانبخشی افراد همی پلژیک را تایید می کند [۶, ۱۴]. در مقاله انتقادی که در این باب توسط ولف نوشته شد بیان کرد، یکی از دلایل مثبت بودن نتایج کارآزمایی های قبلی می تواند بدلیل کوچک بودن تمام آزمایشات بیوفیدبک تراپی مرتبط با سکته مغزی باشد. برونداد نتایج آزمایشات کوچک فردی ممکن است اشاره به دستورالعمل های اجرایی متفاوت داشته باشد و دلیل دیگر اینکه در این کارآزمایی ها فقط ۴۲% گروه کنترل وجود داشت. انجام آزمایشات دوسو کور در توانبخشی مشکل است [۱۰]. از آنجاییکه شواهد کافی برای موثر بودن بیوفیدبک در تسهیل بهبودی اندام فوقانی پس از سکته مغزی وجود ندارد. بررسی و مطالعات بیشتر کارآمدی بیوفیدبک برای بهبودی دست بیماران همی پلژیک الزامی است [۶].
(۱۷-۲) بررسی متون
بیوفیدبک تکنیک درمانی است که با بکارگیری ابزارهای الکترونیکی اطلاعاتی را در مورد اعصاب و عضلات و فعالیت خودمختار بدن اندازه گیری و پردازش می کند و در قالب فیدبک صوتی و دیداری به بیمار و درمانگرش نشان می دهد. بیوفیدبک به بیماران کمک می کند تا به آگاهی بیشتری از اعمال خودمختار بدن دست یابند و کنترل ارادیشان را بر آنها افزایش دهند. بیمار با راهنمایی درمانگر و با بهره گرفتن از فیدبک های (صوتی و دیداری) کنترل بهتری را بر روی عملکرد اندام بدست می آورد. بیوفیدبک ابزاریست شامل قطعات سنسور، کابل، کدگذار[۱۱۰] و کامپیوتر که می توان بواسطه آن فیدبک مناسبی جهت بهبود حرکت اعمال کرد.
بیوفیدبک در بین مردم عامه، بویژه برای درمان بیماریهای نوروماسکولار که بسیار اغوا کننده است، توجه همگان را جلب کرده است. استفاده از فیدبک در موارد متعدد مثل هیپرتونوسیته، آریتمی کاردیاک، سردردهای میگرنی، بیماریهای عروقی محیطی، تغییرات در احیای حرکات بخصوص در بیماران با اختلالات طولانی مدت سیستم عصب مرکزی[۱۱۱] به وفور قابل مشاهده است [۵۸] بگونه ای که کاربرد اولیه تکنولوژی بیوفیدبک برای توانبخشی سکته بصورت بیوفیدبک برای بازآموزی افراد فلج بکار رفت.
بسیاری از بازماندگان سکته عموماً مشکلات تعادل و راه رفتن ثانویه به فلج دارند. در مواردی که حس عمقی آسیب دیده است، اطلاعات مربوط به تعادل برای بازیابی ثبات ایستادن و بهبود حرکت مورد استفاده است [۱۳]. کاهش اسپاستیسیتی عضله، تطابق جریان خون در موارد سر درد، کمک به فعالسازی عضلات درگیر در فلج نسبی سکته مغزی، کاهش اضطراب و افسردگی، مشکلات روده ای معده ای، بالا بودن فشار خون، صرع اپتیک، اختلال عملکردی تمپورومندیبولار و … از دیگر موارد استفاده بیوفیدبک می باشد.
یکی از اهداف این متون، آزمایش اطلاعات منتشر شده در مورد بیوفیدبک و همینطور اطلاعات مربوط به عناصر ویژه ای که در بطن استفاده از این مدالیته قرار می گیرند، که در بیماران سکته مغزی استفاده شده است. در این آزمایشات بیوفیدبک برای بیماران سکته مغزی پیشنهاد می شود [۵۸].
بیوفیدبک روشی برای یادگیری در جهت افزایش توانایی کنترل پاسخ های بیولوژیکی است مثل افزایش فشار خون، تنوس عضلانی و سرعت قلب می باشد [۵۶]. از کاربردهای دیگر بیوفیدبک، آموزش بیوفیدبک بعنوان یک نوع رفتار درمانی می باشد که بصورت ترکیبی با رواندرمانی برای کمک به بیماران برای تغییر عکس العمل های عادتی به استرس استفاده می شود. بیوفیدبک ابزاری پیچیده برای اندازه گیری پاسخ های فیزیولوژیکال است که برای بیمار قابل مشاهده است و اینکه بیمار سعی می کند سرانجام بدون ابزارهای مانیتورینگ کنترل لازم را داشته باشد، بسیار کمک کننده است. برنامه بیوفیدبک برای آموزش به بیماران برای آرمش بخشی[۱۱۲] عضله یا تطابق جریان خون در موارد سردرد، برای کمک به فعالسازی عضلات درگیر در فلج نسبی سکته مغزی و در کاهش اضطراب بیمار استفاده می شود [۵۸]. حال که مزایای استفاده از فیدبک در خیلی از برنامه های آموزشی توانبخشی آشکار شده انتظار می رود این ابزار و شیوه درمانی در کاهش علائم بیماران همی پلژیک نیز مؤثر باشد. با توجه به اینکه بیوفیدبک، تکنیکی کاربردی در کاردرمانی است، استفاده از آن را بعنوان تکنیک ارائه کننده فیدبک مورد بررسی قرار خواهیم داد.
در طی روند توانبخشی برای بهبود عملکردی فرد از فعالیت های اکتیو استفاده می شود که این فعالیت های اکتیو نیازمند گرفتن فیدبک است. پسخوراند یا فیدبک مورد نظر ممکن است از روش های معمول و سنتی در کاردرمانی باشد یا از طریق دستگاه بیوفیدبک به فرد اعمال گردد. استفاده از فیدبک و تاثیرات آن بصورت گسترده مورد بررسی قرار گرفته است. در تحقیقی حرکات متوالی انگشتان ابتدا در دست سالم و سپس در دست مبتلا تمرین شده است. بیمارانی که این حرکت را با بهره گرفتن از فیدبک آینه انجام داده اند به حرکات دقیق تر و سرعت بالاتری دست یافته اند [۵۹].
در تحقیق دیگری دست رسانیدن به هدف[۱۱۳] در اندام فوقانی بررسی شده است نتیجه تحقیق در این افراد نشان داد که گروه آزمایش طی ۲۵ تا ۳۰ جلسه درمان حرکات بزرگتر و دقیق تری در بازو نسبت به گروه شاهد بدست آوردند [۶۰].
کاربرد اولیه تکنولوژی بیوفیدبک برای توانبخشی سکته بصورت بیوفیدبک برای بازآموزی عضلانی بکار گرفته شد [۱۳]. مطالعات اخیر نشان داده که توانبخشی و دوره های بستری بودن با بهره گرفتن از ابزار بیوفیدبک برای بیماران سکته مغزی با نقص تعادل نشستن را کوتاه می کند [۱۴]. بسیاری از بازماندگان سکته عموماً مشکلات تعادل وراه رفتن[۱۱۴] ثانویه به فلج دارند [۱۳]. بیوفیدبک فورس پلیت[۱۱۵] روشی است که از بیماران اطلاعاتی در مورد قرارگیری مرکز ثقل[۱۱۶] بر اساس قرارگیری پاهایشان تهیه می کند. در مواردی که حس عمقی آسیب دیده باشد اطلاعات مربوط به تعادل برای ارزیابی ثبات ایستادن و بهبود حرکت مورد استفاده قرار می گیرد [۱۳].
در سال ۱۹۶۰ بودزینسکی[۱۱۷] و همکاران نشان دادند که بیوفیدبک می تواند انقباض عضلات فرونتالیس (پیشانی) را کاهش دهد آنها در ۱۹۷۳ نشان دادند که استفاده از بیوفیدبک بینایی به در کاهش سطح الکترومیوگرافی سطحی عضله جویدن[۱۱۸] مؤثر است [۶۱].
تحقیقات در ۱۹۷۳ نشان دادند، بیوفیدبک شنوایی که با تمرینات آرمش بخشی[۱۱۹] در منزل ترکیب شده بود، باعث کاهش سردردهای تنشی و کاهش میزان امواج الکتریکی فرونتالیس گشت. یک گروه کنترل که درمان بیوفیدبک نمای شنوایی دریافت کردند، بهبود نیافتند. این تحقیق به استفاده از ارزیابی های الکترومیوگرافی و درمان سردرد و دیگر اختلالات روانشناختی کمک می کند [۵۸]. در تحقیقی مشاهده شد که استفاده از ابزار انگولار بیوفیدبک[۱۲۰] برای بهبود تعادل نشسته بیماران سکته مغزی باعث کسب تعادل بیشتری در گروه کنترل نسبت به گروه شاهد گشت. در این تحقیق ۲۴ بیمار گروه مداخله با ۱۳ نفر گروه شاهد که فقط درمان های معمول را دریافت می کردند، مقایسه شدند. نتایج نشان دهنده پیشرفت در گروه آزمون بود (P<0/001) .[14]
درسال ۲۰۰۴ گزارش شد که همانطور که در سیستم های بهداشتی و سلامت انتظار می رود، بیوفیدبک و نوروفیدبک برای مستند سازی[۱۲۱] تمرینات درمانی کاربرد دارد .[۶۲] بعلاوه، در بررسی متون تأثیرات بیوفیدبک فورس پلیت روی ابعاد مختلف تعادل بررسی شد. بررسی کیفی متون نشان داد استفاده از بیوفیدبک در دوره های درمان، بر روی پیامد[۱۲۲]های مرتبط با ثبات دینامیک یا سیمتری مزیت عمده ای پدید نیاورده بلکه بیوفیدبک در اندازه گیری وزن[۱۲۳] روی اندام برای بررسی آنالیزها مزیت دارد [۱۳].
اصولا پس ازعمل جراحی اندام تحتانی یکسری دستورالعمل بطور شفاهی توسط پزشک داده می شود و تمرینات توانبخشی برای بیمار تجویز می گردد. در تحقیقی در سال ۲۰۰۸ توسط هرشکو[۱۲۴] و همکاران در اسرائیل بر روی استفاده از دستگاه بیوفیدبک به عنوان یک درمان جدید در مقایسه با مداخلات سنتی برای آموزش راه رفتن[۱۲۵] انجام شد. در این تحقیق ۳۳ نفراز کسانی که تحت جراحی استخوان و مفاصل قرار گرفته بودند، بطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند، گروه مطالعه شامل ۱۵ نفر و گروه شاهد ۱۸ نفر که به مدت ۱۰ روز در پروتکل توانبخشی شرکت کردند. تفاوت معنی داری بین دو گروه یافت شد، در افراد گروه مطالعه که درمان بیوفیدبک دریافت کرده بودند، تحمل وزن نسبی پدید آمد. در سال ۲۰۰۵ در مرکز پزشکی Bet-Hadar در دپارتمان فیزیوتراپی فلسطین اشغالی تعداد ۵۰ بیمار که به آنها تحمل وزن نسبی[۱۲۶] توصیه شده بود به گروه توانبخشی ارجاع داده شدند. ۳۳ نفر از آنها با داشتن معیارهای ورود برای شرکت در مطالعه انتخاب شدند. معیارهایی مثل عدم داشتن بیماریهای نورولوژیکال مانند پارکینسون و سکته مغزی و… بود. این افراد به طور تصادفی در دو گروه مطالعه ۱۵ نفر و گروه کنترل ۱۸ نفر تقسیم شدند. افراد از ۱ تا ۳۳ شماره گذاری شده و بطور تصادفی در دو گروه جای گرفتند، میانگین سنی ۶۸ سال بود و تفاوت عمده ای در متغییرهای زمینه ای یا تشخیص اولیه نداشتند. شرایط ورود این افراد و بیشترین مشکل و معیار اولیه در هر دو گروه آرتروپلاستی کامل مفصل لگن[۱۲۷] (۵۰%) بود. پس از آن داخل استخوان لگن (۱۵%)، جراحی پلاتو تیبیا (۱۵%) و آرتروپلاستی یک طرفه لگن (۱۵%) و همه افراد یک فرم مشابه را امضاء کردند. دستوالعمل پزشک برای بیماران لمس انگشتان پا/ لمس با تحمل وزن بالای ۲۰% از وزن بدن و تحمل وزن نسبی حدود ۲۱% تا ۵۰% از وزن بدن بود. دستگاه مورد استفاده در این تحقیق smart step gait بود که حداکثر نیروی عکس العمل زمین با این سیستم به کیلوگرم اندازه گیری شد. روایی، پایایی این دستگاه بررسی شده بود و عملکرد آن حتی دقیق تر از فورس پلیت بود. این دستگاه برای القاء محدودیت تحمل وزن اندام تحتانی در هنگام راه رفتن کاربرد دارد و نوعی هشدار دهنده محسوب می شود. در هر فرد حداقل ۴۰ مرحله تمرین صورت گرفته و نتایج آنالیز داده ها بر پایه میانگین ۳۰ مرحله تمرین بود. تمامی این افراد از یک وسیله کمکی مثل واکر یا کراچ برای تحمل وزن استفاده می کردند. نتایج نشان داد نوع وسیله کمکی در توانایی فرد برای تحمل وزن نسبی تاثیر دارد. در این مطالعه توانایی تعادل در راه رفتن با یک آزمون فانکشنال Timed Up and Go Test (TUGT) ارزیابی شد. روایی پایایی این آزمون برای ارزیابی تعادل بزرگسالان بررسی شده است. سطح درد نیز با معیار Visual Analoge Scale(VAS)اندازه گیری می شود. فاکتور درد یکی از متغیرهای مهم بحساب می آمد چون باعث محدودیت تحمل وزن می گردد.
ارزیابی و درمان بهمراه فیدبک بینایی و شنوایی به بیماران طی هر جلسه درمان داده شد، این پروسه برای بررسی توانایی یادگیری و بخاطر سپردن مراحل تمرین بود. پس از ۱۰ جلسه درمان که طول مدت هر جلسه ۴۵ دقیقه بود. در مطالعات قبلی که ارائه فیدبک توسط تراپیست به بیماران داده می شد در بیماران جوان وسلامت تحمل وزن نسبی در سطح بالایی از دقت و صحت فرا گرفته می شد ولی در مورد افراد مسن ناکارآمد بوده است در این مطالعه ترکیب دستورالعمل های تمرینات توانبخشی با سیستم بیوفیدبک، کارآمدی بالاتری نسبت به تمرینات روتین توانبخشی داشت. بزرگترین محدودیت این تحقیق فقدان کور بودن روند درمان بود. تقریبا غیر ممکن است که بیمار و تراپیست کور عمل کنند ولی ارزیابی نتایج مطالعه خارج از درمان صورت می گیرد تا اطلاعات کمتری به تراپیست و بیمار داده شود. با وجود اینکه این سیستم درمانی کم هزینه است و استفاده از آن به سهولت امکان پذیر است و می تواند روش مناسبی برای آموزش راه رفتن کنترل شده و دقیق باشد. ولی در این مطالعه به علت کوچک بودن نسبی حجم نمونه، احتمال توصیف آن برای جمعیت بیشتر دشوار است و ممکن است به رسمیت شناخته نشود. بطور کلی بیوفیدبک برای تحمل وزن نسبی جهت التیام پس از شکستگی یا جراحی ارتوپدیک موثر است و لذا چنین سیستمی با ارزش بوده و نتایج این مطالعه دیگر مطالعات را ساپورت می کند [۶۳].
در تحقیقی توسط ارمغان [۱۲۸] و همکاران در سال ۲۰۰۳ بر روی ارزیابی کارآمدی درمان الکترومیوگرافی بیوفیدبک برای بازگردانی عملکرد دست بیماران همی پلژیک صورت گرفت. در این مطالعه تعداد ۲۷ نفر بیمار بصورت تصادفی در دو گروه درمان بیوفیدبک و گروه درمان بیوفیدبک نما شامل ۱۴ نفر در گروه درمان با بیوفیدبک و بقیه درمان با بیوفیدبک نما قرار گرفتند. جلسات درمان در هر دو گروه ۵ بار در هفته به مدت ۲۰ جلسه بود و برای هر دو گروه رویکرد برانستروم در برنامه درمانی قرار گرفت. ارزیابی های انجام شده قبل و پس از مداخلات شامل ارزیابی میزان اکستنسیون مچ دست توسط گونیا متر، ارزیابی اجرای نوشیدن آب از لیوان، ارزیابی برانستروم از دست و ارزیابی کلینیکی با بهره گرفتن از الکترومیوگرافی سطحی بوده است.
در دو گروه تفاوتی از نظر سن، جنس، شروع سکته، سمت درگیر و وضعیت عملکردی وجود نداشت. اگرچه گروه بیوفیدبک در بهبودی برانستروم در مرحله نقاهت دست بهبودی بیشتری نشان دادند ولی تفاوت عمده ای وجود نداشت. نتایج نشان داد در متغییرهای آماری در هر دو گروه درمان بهبودی عمده ای بوجود آمده بود ولی بهبودی در دامنه حرکتی اکتیو مفاصل و پتانسیل الکترومیوگرافی سطحی در گروه مداخله نسبت به گروه بیوفیدبک نما بزرگتر بود. در ارزیابی استفاده از لیوان تفاوت عمده ای بین دو گروه وجود نداشت ولی در آزمون دامنه اکتیو مفاصل در گروه درمان بهبودی بیشتری وجود داشت.p<0.001)) گروه بیوفیدبک در افزایش پتانسیل الکترومیوگرافی سطحی در مقابل گروه کنترل نیز تفاوت عمده ای نشان دادند [۶].(p<0.001)
در ۱۹۸۳ اثر الکترومیوگرافی بیوفیدبک در بهبودی بیماران سکته مغزی مزمن در اندام تحتانی مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق تعداد ۳۷ نفر شرکت کردند و بطور تصادفی در ۴ گروه طبقه بندی شدند.گروه اول شامل ۷ نفر که تحت درمان بیوفیدبک قرار گرفتند، گروه دوم شامل ۶ نفر درمانی دریافت نکردند. گروه سوم شامل ۱۶ نفر درمان بیوفیدبک بر اندام فوقانی انجام گرفت و ۸ نفر در گروه چهارم آموزش آرمش بخشی عمومی بر روی آنها انجام شد.
تمامی این افراد حداقل یکسال از سکته مغزی آنها گذشته بود و همگی از قبل توانبخشی دریافت کرده بودند ولی هیچ یک درمان بیوفیدبک دریافت نکرده بودند، دچار آفازی نبودند و بطور همزمان در پروژه دیگری شرکت نداشتند.
افشار کاظمی، محمد علی؛ ستایش، محمدرضا؛ محرابیان، سعید؛ انوری، کرمعلی. (۱۳۸۶). “ارزیابی کارایی نسبی شعب بانک توسعه صادرات ایران، با مدل تحلیل پوششی داده ها"، مجله بانک و اقتصاد، شماره ۷۵، صص ۴۲٫
امامی میبدی، علی. (۱۳۷۹)، اصول اندازه گیری کارایی و بهروری(علمی و کاربردی). تهران: موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی.
امامی میبدی، علی. (۱۳۸۴). اصول اندازه گیری کارایی و بهروری(علمی و کاربردی). تهران: موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی.
امیری، هادی؛ مجتبی رئیس صفری. (۱۳۸۶). بررسی کارایی بانک های تجاری در ایران و عوامل نهادی موثر بر آن. رساله کارشناسی ارشد، اقتصاد دانشگاه تهران.
برازنده جدی، محمد؛ “شناسایی و اولویت بندی شاخص های اثربخش در ارزیابی عملکرد نمایندگی های مجاز فروش و خدمات پس از فروش ایران خودرو با بهره گرفتن از تکنیک های MADM"، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۸۵٫
تبین مفهوم، جایگاه قانونی و ساختار ارزیابی عملکرد مدیریت، دفتر ارزیابی عملکرد مدیریت، ۱۳۷۹٫
حسین زاده بحرینی، محمدحسین، ناجی میدانی، علی اکبر، چمانه گیر، فرشته، (۱۳۸۷)، ” مقایسه کارایی اقتصادی بانک های خصوصی و دولتی در ایران با بهره گرفتن از روش تحلیل پوششی (فراگیر)داده ها (DEA)، مجله دانش و توسعه(علمی – پژوهشی) سال پانزدهم، شماره ۲۵ ، صفحات ۱-۲۳٫
حلایی جواد، محمد. (۱۳۷۸). “اندازه گیری کارایی شرکت گاز با بهره گرفتن از تکنیک تحلیل پوششی داده ها". پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی اراک.
خاکی ، غلامرضا. (۱۳۹۰)، “روش تحقیق در مدیریت". تهران: انتشارات بازتاب.
دادگر، یداله، نیک نعمت، زهرا؛ (۱۳۸۶). ” کاربرد مدل DEA در ارزیابی واحدهای اقتصادی، مطالعه موردی: سرپرستی های بانک تجارت"، دو فصلنامه علمی – پژوهشی جستارهای اقتصادی، شماره ۷: ۱۱-۵۴٫
رجاییان، محمد مهدی؛ “استفاده از کارت امتیازی متوازن (BSC) برای ارزیابی عملکرد شرکت های فناوری اطلاعات (IT)"، دومین کنفرانس ملی مدیریت عملکرد، دانشگاه تهران، ۲۸-۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۴٫
زالی، محمدرضا. “بررسی سیستم های نوین ارزیابی عملکرد سازمانی"، اولین کنفرانس ملی مدیریت عملکرد، جهاد دانشگاهی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، ۱۳۸۷ .
سکاران، اوما. (۱۳۸۸). “روش های تحقیق در مدیریت". تهران: انتشارات موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی.
سکاران، اوما. (۱۳۸۶). “روش های تحقیق در مدیریت". ترجمه صائبی. شیرازی، محمود، تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی.
سیدجوادین، مرتضی. (۱۳۸۵).” محاسبه کارایی نظام بانکی در ایران با بهره گرفتن از روش تحلیل فراگیر داده ها". فصلنامه پژوهش های اقتصادی ایران. شماره ۲۰٫
سعادت، مرضیه. (۱۳۷۷). “اندازه گیری کارایی نسبی خطوط هوایی ایران با بهره گرفتن از تحلیل پوششی داده ها". رساله کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
صارمی، محمود و ملایی، حمیدرضا. (۱۳۸۲). ” مدلی برای ارزیابی عملکرد و رتبه بندی شعب در بانک رفاه کارگران"؛ فرهنگ مدیریت، شماره ۴: ۳۱-۵۸٫
صالحی صادقیانی، جمشید و همکاران (۱۳۸۷). ” رتبه بندی واحدهای کارا با ترکیب رویکرد تحلیل پوششی داده ها و فرایند تحلیل سلسله مراتبی در سازمان های بازرگانی استانی". مجله دانش مدیریت، شماره ۸۱، ۷۵-۹۰٫
طحاری مهرجردی، محمد حسین؛ فرید؛ داریوش؛ بابایی میبدی، حمید. (۱۳۹۰).” ارائه یک مدل ترکیبی از تحلیل پوششی داده ها و برنامه ریزی آرمانی برای بهبود سنجش کارایی واحدهای تصمیم گیری (مطالعه موردی: شعب بانک)"، فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات مدیریت صنعتی سال هشتم، شماره ۲۱، صص ۲۱-۳۷٫
طراحی نظام ارزیابی عملکرد دستگاه های اجرایی کشور، جلد اول گزارش مرحله اول شناخت مبانی علمی و فنی ارزیابی عملکرد سازمان های دولتی، دانشگاه تربیت مدرس، مرکز مطالعات مدیریت و بهره وری ایران، مرداد ۱۳۸۰٫
طلوعی اشلقی، عباس و ماه منیر بیاناتی (۱۳۹۰). ارائه مدل مناسب تحلیل پوششی داده ها در ارزیابی عملکرد شعب بانک های خصوصی. رساله کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد واحد فیروز کوه.
عادلی، علیرضا (۱۳۸۴)، ” ارزیابی عملکرد نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در برقراری نظم و امنیت شهرستان بم” پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم انتظامی.
علیرضایی، محمدرضا؛ محسن افشاریان، وحید تسلیمی. (۱۳۸۷). ” ارائه راهکارهای منطقی بهبود عملکرد شعب بانک ها به کمک مدل های تعمیم یافته تحلی پوششی داده ها"، پژوهش های اقتصادی، صص ۲۶۳-۲۸۳٫
عیسی زاده، سعید؛ بهاره عریانی. (۱۳۸۹). ” رتبه بندی مشتریان حقوقی بانک ها بر حسب ریسک اعتباری به روش تحلیل پوششی داده ها: مطالعه موردی شعب بانک کشاورزی"، فصلنامه پژوهش ها و سیاست های اقتصادی، سال هجدهم، شماره ۵۵، صص ۵۹-۸۶٫
غلامی، حسین؛ نورعلیزاده، حمیدرضا؛ “مقایسه روش های ارزیابی عملکرد"، اولین کنفرانس ملی مدیرت عملکرد، جهاد دانشگاهی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، ۱۳۸۷ .
گرجی، محمد باقر، صیامی، (۱۳۸۷)، ” شناسایی معیارهای ارزیابی عملکرد اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی"، فصلنامه مدیریت، سال پنجم، شماره ۱۱، صفحات ۱۰- ۱۹٫
فرشادمهر، بهارک. کوروش پرویزیان و فرهاد حسین زاده لطفی. (۱۳۹۰). ارائه مدلی جهت محاسبه کارایی ادارات خدمات انفورماتیک مدیریت های شعب بانک ملت و هریک از مولفه های زیر مجموعه با بهره گرفتن از روش تحلیل پوششی داد ها. رساله ارشد دانشگاه آزاد واحد فیروزکوه.
فلاح، محمد. (۱۳۸۶). “ارزیابی کارایی شعب شرکت های بیمه با روش تحلیل پوششی داده ها"، تازه های جهان بیمه، شماره ۱۱۵ و ۱۱۶٫
قاسمی، عبدالرسول. (۱۳۸۸). تلفیقی از مدل ابرکارایی با قضاوت های مدیریتی در ارزیابی عملکرد شعب بانک مسکن. فصل نامه پژوهش های اقتصادی ایران، سال سیزدهم، شماره ۴۱، صص ۵۱-۲۹٫
مهرگان، محمد رضا. (۱۳۸۳). مدل های کمی در ارزیابی عملکرد سازمان ها. تهران: دانشکده مدیریت دانشگاه تهران.
مهرگان، محمدرضا. (۱۳۸۳). ارزیابی عملکردسازمان ها :رویکرد کمی با بهره گرفتن از تحلیل پوششی داده ها. تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه.
مهرگان، محمدرضا. (۱۳۹۱). تحلیل پوششی داده ها: مدل های کمی در ارزیابی عملکرد سازمان ها. تهران: نشر کتاب دانشگاهی.
میرجلیلی، سید حسین؛ میردهقان، سید عباس؛ دهقان خاوری، سعید. (۱۳۸۹). ” بررسی و تعیین کارایی صنایع استان یزد با بهره گرفتن از روش تحلیل پوششی داده ها “، فصلنامه پژوهش ها و سیاست های اقتصادی، سال هجدهم، شماره ۵۴، صص ۹۵-۱۲۲٫
میرزایی اهرجانی، حسن. (۱۳۷۷). طراحی مدلی برای تبیین عوامل موثر بر وجدان کاری و انظباط اجتماعی. مجموعه مقالات سمینار وجدان کاری و انظباط اجتماعی. قزوین: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین، ص ۵-۱٫
مومنی منصور، (۱۳۸۹)، “مباحث نوین تحقیق در عملیات “، تهران، انتشارات دانشکده مدیریت دانشگاه تهران.
مهر افشان، افسانه، (۱۳۸۸)، “ارزیابی عملکرد شعب سازمان تامین اجتماعی استان گیلان با بهره گرفتن از روش های غیر پارامتری"، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت.
نجمی، منوچهر؛ زارعی، بهروز؛ حسینی؛ “BSC,EFQM: تعامل یا تقابل"اولین کنفرانس ملی مدیریت عملکرد، جهاد دانشگاهی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، ۱۳۸۷٫
نصر اصفهانی، محمد، و رضوی، سید عبدالله (۱۳۸۹) بررسی و مقایسه کارایی و بهره وری شرکت های خودروسازی با بهره گرفتن از تحلیل پوششی داده ها، نشریه علمی پژوهشی مدیریت فردا، شماره ۲۵، صص ۹۷-۱۰۸٫
هادیان، محمد، حقانی، حمید، یوسف زاده، حسین، (۱۳۸۷)، “تخمین و مقایسه بهره وری شعب سازمان تامین اجتماعی تهران: ۱۳۷۹-۸۳٫
هدایت طباطبایی، سید امیر. ۱۳۷۸٫ اندازه گیری بهره وری با رویکرد فنی و مهندسی. موسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی.
یعقوبی، حسن. (۱۳۹۰). ” ارزیابی کارایی واحدهای ارزی بانک کشاورزی با بهره گرفتن از روش های ترکیبی BSC ,DEA و AHP"؛ رساله کارشناسی ارشد، دانشکده مدیریت، دانشگاه پیام نور مرکز تهران.
Behrey, M.H., and Patron, R.A. (2008). ” Performance appraisal – cultural fit and organizational outcomes within the U.A.E. “, Journal of American Academy of Business, Vol. 13, No. 1, pp. 166-176.
Boswell, W.R., and Boudreau, J.W. (2002). “Separating the developmental and evaluative performance appraisal uses", Journal of Business and Psychology, Vol. 16 pp.391-412.
Charnes, A., Cooper, W., Rohdes, E., “ Evaluation Program and Managerial Efficiency: An Application DEA to Program Follow Through “ ; Management Science , No. 6, 2009 , pp. 668 – ۶۹۷
Charnes, A., Cooper, W., Rohdes, E., “ Measuring The Efficiency of Decision Making Units “; European Journal of Operation Research , ۲(۶), ۲۰۰۹ , p.p 429 – ۴۴۴
Charnes, A., Cooper, W.W., Rohdes, E. (1978) “Measuring the Efficiency of Decision Making Units", European Journal of Operational Research.
Chen ,Yu-Chuan., Yung-Ho Chiu, Chin-Wei Huang, Chien Heng Tu. (2013). ” The analysis of bank business performance and market risk—Applying Fuzzy DEA “. Economic Modelling 32 . 225–۲۳۲٫
Farrell, M. j., (1957) .The Measurement of Productive Efficiency., J. R. Static, Soc. series A 120.
Kirkwood, Josha, Nahm, Daehoon(2004)Australian Banking Efficiency and Its Relation to Stock Returns, Department of Economics, Macquarie University, Sydney, Australia.
Isidoro, G., Narciso, A., (2008), “The Usefulness of Accounting Information in the Measurement of Technical Efficiency in Agricultural Cooperatives"., Annals of Public and Cooperative Economics, Vol. 79, No. 1, (March 2008): 107-131
Mahesh, G.,Chand, Deepti., (2008), “Efficiency of General Insurance Industry in India in the Post-Liberaliztion Era: A data Evelopment Approach"., Icfai Journal of Risk & Insurance, Vol. 5, No. 1, (Jaunary 2008): 32-49.
payers, F. X., & Harker, P. T. (1996), Measuring Aggregate Process Performance Using AHP, European Journal of Operational Research, 116, 436-442.
Oberholzer, M. and G Van derwesthuizen, (2004). An empirical study on Measuring Efficiency and profitability of bank Regions. Meditari Accountancy Research, Vol, 12, No.1,pp. 165-17.
در مقدار ظرفیت یک جاذب خاص عوامل مختلفی از جمله خواص ماده جذب شونده (اندازه مولکول، نقطه جوش، وزن مولکولی و قطبیت)، خواص سطحی جاذب (قطبیت، اندازه منافذ، فضای خالی)، غلظت در فاز سیال، زمان تماس و وجود مواد مسموم کننده جاذب در سیال موثر میباشند.
تخلخل
تخلخل به مقدار منافذ و در نتیجه فضای خالی موجود در واحد وزن یا حجم جاذب متخلخل اطلاق میشود. هر چه میزان تخلخل یک جاذب بیشتر باشد، مقدار مساحت سطحی و در نتیجه ظرفیت جاذب نیز بیشتر خواهد بود.
توزیع اندازه منافذ
توزیع اندازه منافذ یک خاصیت نسبی برای جاذب میباشد که جزء فضای خالی اشغال شده در یک ذره را به وسیله تخلخل ریز با قطر DP≤ ۲۰ A، حفره متوسط با قطر ۲۰ < DP< 500A و حفرههای بزرگ با قطر DP≥ ۵۰۰ A را نشان میدهد. ابعاد منافذ مستیماً بر روی ظرفیت و نیز سرعت جذب موثر میباشد.
قطبیت سطح
به شباهت سطح جاذب به ترکیبات قطبی مانند آب، قطبیت سطح گفته میشود. به همین دلیل به جاذبهای قطبی همچون آلومیناسیلیکاتهایی مانند زئولیت و سیلیکاژل آبدوست اطلاق میگردد. از طرف دیگر جاذبهای غیرقطبی مانند جاذبهای کربنی و پلیمری و سیلیکالیت که به روغن بیشتر از آب شباهت دارند عموماً آب گریز نامیده میشوند.
مساحت سطح
مساحت سطح داخلی جاذبهای میکرو متخلخل اغلب به عنوان یکی از مقادیر نشان دهنده درجه پیشرفت منافذ مورد استفاده قرار میگیرد. مساحت سطح بر حسب m2/gr بیان میشود. مقادیر مساحت سطح جاذبها معمولاً با ظرفیت آنها متناسب میباشد.
گزینش پذیری
از موارد اولیه مورد نیاز برای طراحی یک یک سیستم جذب سطحی در اختیار داشتن جاذبی با گزینش پذیری، ظرفیت و طول عمر نسبتاً زیاد میباشد. گزینشپذیری یک جاذب به معنی نسبت ظرفیت یک جاذب برای یک ماده به ظرفیت آن برای ماده دیگر در یک غلظت مشخص سیال میباشد. گزینش پذیری ممکن است به اختلاف در سینیتیک جذب بستگی داشته باشد. اما در کاربردهای عملی، بیشتر فرایندهای جذب به گزینش پذیری تعادلی بستگی دارند.
گزینشپذیری جاذب از نقطه نظر ریاضی به صورت زیر تعریف میشود:
αAB= (XA/XB)(YA/YB)
XA وYB به ترتیب مول جزئی ترکیب A در جاذب و فاز سیال در حال تعادل میباشد. گزینش پذیری در جذب دقیقاً مشابه فراریت نسبی در تقطیر میباشد و به راحتی اندازهگیری میشود. مقادیر کوچک آن به تجهیزات بیشتری نیاز خواهد داشت و موقعیت ایدهال زمانی خواهد بود که فقط یک جزء خاص از مخلوط جذب گردد. با اینکه در فرم گزینشپذیری و فراریت نسبی شباهت وجود دارد ولیکن هیچگونه ارتباطی بین مقدار آنها وجود ندارد. برای دو ترکیب مشخص فراریت نسبی ثابت است، در حالی که گزینشپذیری به طور گستردهای بسته به نوع جاذب فرق میکند.
تحقیق برای شناسایی یک جاذب مناسب، اولین مرحله در توسعه یک فرایند جداسازی جذب سطحی میباشد. به دلیل اینکه گزینشپذیری معمولاً با درجه حرارت و همچنین غالباً با ترکیب شیمیایی محلول فرق میکند، انتخاب شرایط مناسب برای ماکزیمم کردن آن یک نکته مهم در طراحی فرایند است. برای یک سیستم ایدهآل، گزینشپذیری مستقل از ترکیب محلول و معادل نسبت ثابتهای هنری به دو ماده A وB میباشد. بنابراین انتخاب مقدماتی جاذبهای مناسب را میتوان گاهی مستقیماً از روی ثوابت هنری موجود انجام داد[۵۹].
۲-۶- جذب بیولوژیکی
برای مدت زمان طولانی زغالسنگ نارس به عنوان بهترین بیوجاذب استفاده میشد. اما از آنجایی که در همه جا در دسترس نبود، بیومس میکروبی به عنوان گزینهای دیگر مطرح شد. بیومس میکروبی میتواند مقدار زیادی از فلزات سنگین را جذب کند و یک گزینه هزینه-کارا برای مدیریت فاضلاب صنعتی میباشد[۶۰]. مواد بیولوژیکی باکتریایی یا دارای منشأ گیاهی به طور موثر با فلزات سنگین فعل و انفعال داخلی دارند. به صورت متابولیکی، بیومسهای مرده غیرفعال، یونهای فلز وکمپلکسهای فلزی از محلول را جدا میکنند، بدون اینکه نیاز به نگهداشتن شرایط خاصی برای رشد داشته باشند. اگرچه بیومسهای زنده نیز در تماس طولانی با محلول حاوی فلز میتوانند فلزات را توسط فرایند تجمع بیولوژیکی[۳۱] جدا کنند. بیوجذب توسط بیومسهای زنده و غیرزنده امکانپذیر است، اما تجمع بیولوژیکی فقط توسط بیومسهای زنده انجام میشود. به علاوه تجمع بیولوژیکی یک فرایند وابسته به رشد است و در مقایسه با فرایند مستقل از رشد بیوجذب نمیتواند برای انواع فاضلابها استفاده شود. بنابراین بیومس میکروبی میتواند به عنوان بیوجذب کاراتر از تجمع بیولوژیکی استفاده شود[۶۱].
در اوایل سال ۱۹۸۶ در جلسهای که توسط گروه تبادل یونی صنایع شیمیایی (مهندسین استخراج در انگلیس برگزار شد)، بیوجذب به عنوان یک تکنولوژی تازه مورد توجه قرار گرفت. از آن زمان توجهات زیادی از سراسر دنیا در زمینه بیوجذب با اهداف دقیق در زمینه مشخص کردن بیومسهای بالقوه جذب شد. تحقیقات انجام شده تا این زمان نشان میدهند که بیوجذب یک گزینه ایدهآل برای پاکسازی آلودگی از فاضلابهای حاوی فلزات میباشد[۶۲].
فرایند بیوجذب شامل یک فاز جامد (جاذب یا بیوجاذب، مواد بیولوژیکی) و یک فاز مایع (حلال، معمولاً آب) حاوی مواد حل شده که قرار است جذب شونده (جذب شوندهها، یونهای فلز) میباشد. ناشی از تمایل بالاتر جاذب نسبت به مواد جذب شونده، ماده جذب شونده جذب میشود و توسط مکانیزمهای مختلف محدود میشود. فرایند ادامه مییابد تا تعادل بین مقدار ماده جذب شونده محدود و جذب شده و بخش باقی مانده آن در محلول برقرار شود. درجه تمایل جاذب نسبت به ماده جذب شونده توزیع آن را بین فازهای جامد و مایع تعیین میکند. بیوجاذبها به علت اینکه طبیعی میباشند و همچنین بیومس باقیمانده از فرایند نیز قابل استفاده میباشد، مورد توجه میباشند. علاوه بر این، بیوجذب فوایدی مثل هزینه پایین بهره برداری، کمینه کردن حجم لجن شیمیایی یا بیولوژیکی که باید دفع شود، کارا بودن آن حتی در فاضلابهای خیلی رقیق، خاصیت حذف انتخابی، قابلیت احیای بیوجذب و بازیافت فلز و عدم نیاز به نوترنیتها را نیز دارد[۶۳].
این فواید منجر به رواج یافتن بیوجذب به عنوان یک تکنولوژی کارا و مؤثر برای آلودگی فلزات سنگین شده است. مشکل این روش این است که پتانسیل برای ارتقای فرایند بیولوژیکی (مثلاً از طریق مهندسی ژنتیک سلولها) محدود شده است، زیرا به علت اینکه تولید عامل جذب کننده در طول مرحله پیش رشد اتفاق میافتد، هیچ کنترل بیولوژیکی بر ویژگیهای بیوجذب وجود ندارد. این موضوع مخصوصاً زمانی که بیومس از زبالههای واحد تخمیر به دست میآید، صحیح میباشد[۱۲].
بیوجذب یک پدیده سریع جداسازی فلزات توسط بیومس بدون رشد میباشد. نتایج متقاعد کننده هستند و ظرفیتهای جذب بیومس خاص قابل مقایسه با رزینهای تبادل یونی کاتیونی مصنوعی تجاری میباشند. بیوجذب اساساً شامل کمپلکس شدن آلودگی با سطح سلول، تبادل یون و ته نشینی کم[۳۲] میباشد. درک بیوجذب هنگامی که مربوط به شرایط تک فلزی میباشد آسان است. اما در شرایط چند یونی ارزیابی جذب پیچیده میشود. کارایی بیوجذب به فاکتورهای زیادی از جمله ظرفیت و تمایل بیوجاذبها و شرایط فیزیکی و شیمیایی داخل محلول بستگی دارد[۱۲].
۲-۷- جاذبهای طبیعی
روشهایی که در آن از جاذبهای طبیعی ارزان و فراوان برای حذف فلزات سنگین از آبها استفاده شدهاند فراوانند. موادی مانند کتان، ضایعات چوب گردو، پوست بادام زمینی، ضایعات نیشکر و پوست پیاز، خاک قهوه، برگ چای، مواد زائد سیب، الیاف پشم، ساقه و برگ گیاهان و سبوس برنج و دیگر مواد سلولزی، پوست پنبه دانه، پوشال برنج، پوست سویا و پوشال درخت کتان مورد استفاده قرار گرفتند[۶۴]. از فوائد زایدات طبیعی، احیاء آنها به دلیل ارزان بودن و در دسترس بودن آنها معمولاٌ انجام نمیشود. به همین دلیل امروزه بیشتر مورد استفاده قرار گرفته اند. پوست سویا و پوست پنبه دانه و پوشال برنج و تفالههای نیشکر از ترکیباتی هستند که بسیار مناسب برای حذف یونهای فلزی از محلولهای آبی میباشند[۶۵]. پوست سویا و پنبه دانه ظرفیت جذب بالایی ۷/۹۹ تا ۶/۹۵ درصد برای ۵۰ میلی لیتر از یونهای فلزی با غلظت ۵۰ppm نظیر کروم، کبالت، مس، نیکل، روی دارند[۷۷]. از پوست درخت کاج که قبلاً در محلول فرمالدهید تماس داده شده است، برای حذف کاتیونهای Zn2+، Cu2+، Pb2+ استفاده شده است. در شرایط مطلوب این جاذب قادر است Pb2+ را ۹۵%-۸۵%، Cu2+ را به ۸۵%-۵۵% و Zn2+ را ۵۱%-۵۷% حذف کند[۶۶].
از کربن فعال تهیه شده با پوست بادام زمینی جهت حذف Cd(II) از فاضلابهای صنعتی استفاده شده است و همچنین گزارش شده است که کربن فعال تهیه شده از پوست بادام زمینی ظرفیت جذب آن ۳۱ بار بیشتر از کربن فعال تجاری میباشد[۶۷].
از پوست درخت صنوبر نیز برای حذف یونهای کروم، کادمیوم، سرب استفاده شده و بسیار موفقیت آمیز بوده است و همچنین استفاده از برگ درختان و برگ چای برای حذف یونهای فلزات سنگین بجای استفاده از مواد شیمیایی پیشنهاد شده است. یک گرم از این جاذب قادر است ۱۰۰ میلی لیتر محلول حاوی ۵۰ ppm از یونهای برای سرب ۹۶% و نیکل ۷/۶۱% و یون روی ۳/۷۱% را حذف کند[۶۸].
اخیراً گیاهان به دلیل توانایی در حذف آلودگیها در محیط مورد مطالعه بسیار موثر گزارش شدهاند. آنها با اثرات سمی تجمعهای آلوده، نابود نمیشوند. عدم تحرک مواد حیاتی به عنوان یک روش خوب برای انباشتگی یونهای فلزی از آلودگیهای آبی از مزایای استفاده از گیاهان است.
یکی از گیاهان زنده برای حذف نیکل به کار گرفته شده است، یونجه میباشد. این گیاه را در آبهای آلوده به فلزات سنگین کشت میدهند. گیاه یونجه پتانسیل خوبی در بین مواد طبیعی حیاتی از خود نشان میدهد[۶۹]. حذف یون مس با بهره گرفتن از شن مورد بررسی قرار گرفته است و ۱۰ گرم شن قادر به حذف ۲۰ میلی لیتر مس با غلظت ۲۵ ppm بین ۹۷-۷۰% بوده است[۷۰]. خاک اره درخت سپیدار و صنوبر به عنوان جاذب با هزینه پایین برای حذف مس و کادمیوم مورد استفاده قرار گرفته اند[۷۱].
۲-۸ - معادلات ایزوترم جذب
انواع متعددی ایزوترم به منظور استفاده از مدل سازی تعادل جذب، توسعه یافتهاند. از معروفترین معادلات مهم که در تشریح تعادل بین سطوح ماده جاذب و ماده جذب شونده وجود دارد، میتوان معادلات لانگمیر و فرندلیچ را نام برد.
۲-۸-۱- معادله ایزوترم لانگمیر
فرضیات معادله لانگمیر عبارت است از :
-
- سطح محدودی از ماده برای جذب سطحی در دسترس میباشد.
-
- ماده محلول جذب شده روی سطح جاذب فقط دارای ضخامت یک ملکول میباشد.
-
- فرایند جذب قابل برگشت بوده و به یک شرایط تعادلی میرسد. این روش درسال ۱۹۱۵ توسط آقای لانگمیر توسعه یافت. این معادله یک مدل نسبتاً مستقیمی میباشد و فرض بر این است که سطوح جاذب کاملاً یکنواخت میباشد، بطوری که سایتهای جاذب قادر به پیوند با حداکثر ملکول ماده جذب شونده میباشد و واکنش بین مولکولهای ماده جذب شونده وجود ندارد. مدل جذب لانگمیر به صورت زیر است[۷۲]:
qc: جرم ماده جذب شده نسبت به جرم ماده جاذب (mg/g)
Q: حداکثر ظرفیت جذب بر روی ماده جاذب (mg/g)
KL: ثابت آزمایشگاهی
Ce: غلظت تعادل در جریان مواد زائد(mg/l)
۲-۸-۲- معادله ایزوترم فرندلیچ
معادله فرندلیچ یک معادله تجربی است که از مدل لگاریتمی مشتق شده و در اغلب موارد روابط جذب سطحی در یک محدوده غلظت محلول را تعیین خواهد کرد. مدل جذب فرندلیچ به صورت زیر بیان میشود[۷۳]:
qc = KF Ce1/n
qc: جرم ماده جذب شده نسبت به جرم ماده جاذب (mg/g)
KF: ظرفیت جذب در یک غلظت واحد (L / mg)(mg /g)
Ce: غلظت تعادل در مواد زائد (mg/l)
۱/n: شدت جذب
اگر اطلاعات فوق را روی یک کاغذ لگاریتمی که محور افقی آن غلظت تعادلی Ce و محور عمودی جرم ماده جذب شده به جرم جاذب (qc) باشد ترسیم کنیم خط مستقیمی به دست میآید که شیب این خط برابر ۱/n بوده و با قرار دادن در معادله KF به دست میآید فرم خطی معادله فرندلیچ به صورت زیر نوشته میشود:
log qc = log KF + (۱/n) log Ce
در مورد مواد شیمیایی که به خوبی جذب میشوند ۱/n بین صفر تا یک میباشد. در مورد موادی که به خوبی جذب نمیشوند ۱/n بزرگتر از یک میباشد و در حالت کلی مقدار n وqc هرچه بزرگتر باشد استفاده از فرایند جذب سطحی از نظر اقتصادی به صرفهتر میباشد[۷۴].
امروزه از جاذبهای متعددی چون کربن فعال، بنتونیت، رس، آنتراسیت و غیره جهت جداسازی فلزات سنگین بکار برده میشوند. یک دسته از جاذب های جدیدی که امروزه استفاده از آنها گسترش پیدا کرده است، جاذبهای پلیمری هستند.
۲-۹- پلیمرهای هادی
در سه دهه اخیر موادی که میتوانند با تغییر شرایط فیزیکی و شیمیایی به طور برگشتپذیر، ساختارشان تغییر یافته، مورد توجه قرار گرفتهاند که اصطلاحاً به مواد هوشمند معروفند. پلیمرهای رسانا به عنوان دستهای از این مواد طبقهبندی شدهاند. مهمترین پلیمرهای رسانا، پلیپیرول، پلیآنیلین و پلیتیوفن را میتوان نام برد[۷۵].
از زمان پیدایش پلیمرها، این مواد به عنوان یک عایق استفاده میشدند، بطوریکه کاربرد پلاستیکها به عنوان یک رسانا قابل پیشبینی نبود. کشف نحوه هادی ساختن پلی استیلن به عنوان اولین پلیمر هادی در سال ۱۹۷۰ توسط یک دانشجو کارشناسی ارشد در آزمایشگاه هیروکی شیراکاوا به طور اتفاقی در انستیتو تحقیقاتی توکیو اتفاق افتاد[۷۶].
خواص فیزیکی و شیمیایی آنها ممکن است محدود کننده فعالیت آنها باشند. یکی از این محدودیتها عدم حلالیت پلیمرهای هادی در حلالهای معمولی و همچنین عدم ذوب این پلیمرها است. مثلاً پلیپیرول قبل از ذوب شدن تجزیه میشود که این امر امکان قالبگیری آنها مانند پلیمرهای معمولی را از بین میبرد و همچنین بسیاری از آنها در معرض رطوبت و هوای محیط تخریب میشود ولی توانستند با متصل ساختن گروه های شیمیایی دیگر به استخوان بندی کربن که خواص مولکول را تغییر میدهد، بر این مشکل فایق آیند[۷۷].
با وجود تمامی مشکلات، باطریهای آلی که در آنها پلیمر جانشین فلز گردیده است، اکنون به بازار راه یافتهاند و افق روشنی را در این صنعت نمایان کردهاند. امروزه هیچ چیز نمیتواند مانع ورود ترانزیستورهای آلی به بازار الکترونیک و یا ساخت عصبهای مصنوعی در پزشکی گردد[۷۸].
با انجام تغییراتی در پلیمرها میتوان آنها را هادی ساخت. این مواد خواص الکتریکی فلزات را همراه با ویژگیهای قابل توجه پلیمر با هم دارند. برای هادی شدن پلیمرها با فرایند دوپه کردن مواد شیمیایی را وارد پلیمر میکنند[۷۹].
۲-۱۲ تکنیک های تصمیم گیری چندمعیاره
مدلهای بهینهسازی از دوران نهضت صنعتی در جهان و به خصوص از زمان جنگ دوم جهانی مورد توجه ریاضیدانان و دستاندرکاران صنعت بوده است. تاکید اصلی بر مدلهای کلاسیک بهینهسازی، داشتن یک معیار (یا یک تابع هدف) میباشد به طوری که مدل مذکور می تواند در مجموع به صورت خطی، غیرخطی و یا مخلوط باشد. اما توجه پژوهشگران در دهههای اخیر معطوف به مدلهای چندمعیاره (MCDM) برای سنجش تصمیم گیریهای پیچیده گردیده است. در این گونه تصمیم گیریها ممکن است به جای استفاده از یک معیار سنجش بهینگی از چندین معیار سنجش استفاده گردد.
این مدلهای تصمیم گیری به دودسته مدلهای چند هدفه (MODM) و مدلهای چندشاخصه (MADM) تقسیم میگردند. مدلهای چند هدفه به منظور طراحی به منظور طراحی به کار گرفته میشوند در حالی که مدلهای چند شاخصه به منظور انتخاب گزینه برتر استفاده میگردند(اصغرپور، ۱۳۸۱).
۲-۱۲-۱ ارزیابی و بررسی مدلهای MADM
دو دسته عمده از روشهای مختلف در پروسه کردن اطلاعات موجود از یک مساله MADM وجود دارد: یک دسته از روشها منشعب از مدلی مشهور به مدل غیرجبرانی و دسته دیگر منشعب از مدل دیگری معروف به مدل جبرانی میباشد.
الف- مدل غیرجبرانی: شامل روشهایی می شود که در آنها مبادله در بین شاخص ها مجاز نیست، یعنی مثلاً نقطه ضعف موجود در یک شاخص توسط مزیت موجود از شاخص دیگر جبران نمی شود. در این روشها هر شاخص به تنهایی مطرح بوده و مقایسات بر اساس شاخص به شاخص صورت میپذیرد.
ب- مدل جبرانی: مشتمل بر روشهایی است که اجازه مبادله در بین شاخص ها در آنها مجاز است. یعنی تغییری (احتمالاً کوچک) در یک شاخص می تواند توسط تغییری مخالف در شاخص (یا شاخص های) دیگر جبران شود (آذر و رجب زاده، ۱۳۸۱) این مدل شامل سه زیر گروه میگردد که در شکل ۲-۳ مشخص است.
شکل ۲-۳: انواع مدلهای تصمیمگیری در روش MADM (اصغرپور، ۱۳۸۱)
اینگونه مدلها اشکال مختلفی دارند که مهمترین آنها عبارتند از: الکتری، ساو[۱۰۲]، تاپسیس. اینگونه فنون برای انتخاب یک گزینه از میان چند گزینه به کار میروند. در این فنون تصمیمگیرنده از بین تعداد محدودی گزینه به انتخاب، الویتبندی و درجهبندی می پردازد. بنابراین به منظور انتخاب مناسبترین گزینه از میان m گزینه از فنون چند شاخصه استفاده می شود (اصغرپور، ۱۳۸۱). در طراحی و فرمولهنمودن اینگونه مدلها به جای مدلهای ریاضی از جداول توافقی (ماتریس تصمیم) استفاده می شود. به همین دلیل این مدلها را مدلهای نرم نیز مینامند (آذر و رجبزاده، ۱۳۸۱)
به طور کلی مراحل مدلسازی فنون MADM را میتوان به صورت زیر ذکر نمود:
گام اول: تعریف و تعیین گزینه ها (راهحلها)
فرض کنید …., Am, A1, A2راهحلهای تعریفشده برای مسأله باشند.
گام دوم: تعیین شاخصها و معیارهای ارزیابی گزینه ها
فرض کنید X1, X2, …, Xn شاخص برای ارزیابی گزینه ها باشند.
گام سوم: تعریف ماتریس تصمیم (جدول توافقی یا ماتریس D)
تصمیم گیری چندشاخصه به وسیله ماتریس فرموله میگردد:
X1 X2 …………………………………………………………………… Xn
A1
A2
Am
i گزینه
j شاخص
r11 r12 …………………………………………………………………… r1n
r11 r12 …………………………………………………………………… r1n
r11 r12 …………………………………………………………………… rmn
شکل ۲-۴: ماتریس تصمیم ( اصغرپور،۱۳۷۷)
گام چهارم: مرحله آماده سازی ماتریس D:
برای فراهم کردن یک مدل MADM باید نکات زیر را رعایت کرد:
الف) تبدیل شاخصهای کیفی به کمّی: از خصوصیات بارز مدلهای MADM، در برگیری توأم متغیرهای کمی و کیفی است. میدانیم که یک گزینه ممکن است به کمک شاخصهای کمّی، نظیر هزینه، ظرفیت، سرعت و … و شاخصهای کیفی نظیر راحتی، زیبایی، انعطافپذیری و …، و یا هر دوی آنها توصیف شود. هرچند تبدیل شاخصهای کیفی به کمّی اختیاری است ولی توصیه اکید بر این است که در فنون MADM از طیف دو قطبی استفاده شود (آذر و رجبزاده،۱۳۸۱). طیف دو قطبی بسته به افزاینده یا کاهندهبودن شاخص تعریف می شود.
ب) مرحله بیمقیاسسازی: این امکان وجود دارد که مقیاس اندازه گیری شاخصهای کمّی با یکدیگر متفاوت باشند (مانند هزینه به ریال در مقابل وزن به کیلوگرم). از این رو لازم است تا قبل از انجام عملیات اصلی ریاضی، شاخصهای موردنظر بیمقیاس شوند (اصغرپور، ۱۳۸۱).
بدین ترتیب عناصر شاخصهای تبدیلشده () بدون بعد اندازه گیری میشوند. جهت بیمقیاسسازی ماتریس تصمیم D به تناسب نوع فنون، از نرمافزارهای مختلفی نظیر نرم خطی، نرم اقلیدسی و نرم ساعتی استفاده میگردد که در ذیل با آنها آشنا میشویم: (عموزاد، ۱۳۸۷)
روش نرم خطی[۱۰۳]
هر گاه متغیرهای یک شاخص افزاینده باشند باشند مقادیررا به ماکزیمم ستون مربوطه تقسیم مینماییم.:
اما اگر شاخصها جنبه منفی داشته باشند میتوان از رابطه زیر استفاده نمود:
نرم اقلیدسی (درجه دوم)
هر عنصر از ماتریس تصمیمگیری مفروض را بر نرم موجود از ستون j ام تقسیم مینماییم. به علت تبدیل غیرخطی این روش منجر به مقیاسهای اندازهگیری با طول مساوی نشده و ترتیب نسبی نتایج بخصوص برای مقادیر حداکثر و حداقل[۱۰۴] در این روش یکسان باقی نمیماند و در نتیجه مقایسه مستقیم شاخصها با یکدیگر خالی از اشکال نیست. در این روش از رابطه زیر استفاده میشود:
نرم ساعتی[۱۰۵]
در این حالت مفهوم بیمقیاسسازی بسیار به حقیقت نزدیک است و از رابطه زیر برای آن استفاده مینماییم:
بیمقیاس سازی فازی[۱۰۶]
مقیاس اندازهگیری در این حالت بین صفر و یک خواهد بود بهطوریکه صفر بدترین و یک بهترین نتیجه است. برای دو جنبه مثبت و منفی میتوان از دو رابطه زیر به ترتیب استفاده نمود:
برای جنبه منفی
برای جنبه مثبت
گام پنجم: تعیین ضرایب اهمیت نسبی برای شاخصها wj
در بسیاری از مسائل MADMو به خصوص در فنون MADM، نیاز به دانستن اهمیت نسبی شاخصها است، به طوریکه مجموعه این اوزان برابر با واحد بوده و این اهمیت نسبی، درجه ارجحیت هر شاخص را نسبت به سایر شاخصها برای تصمیم گیری مورد نظر بسنجد. (اصغرپور، ۱۳۸۱).
به طور کلی برای محاسبه بردار اهمیت نسبی شاخصها (wj) روشهای مختلفی وجود دارد که از آن جمله میتوان به مواردی چون نظرسنجی از خبرگان با اجرای روش دلفی (آذر، ۱۳۸۱)، آنتروپی، روش LINMAP، روش حداقل مربعات، روش حداقل مربعات لگاریتمی، تکنیک بردار ویژه و روش های تقریبی اشاره کرد (قدسیپور،۱۳۸۱). روشهای آنتروپی و LINMAP نیاز به ماتریس تصمیمگیری داشته، در حالی که تکنیک کمترین مجذورات و AHP نیاز به ماتریس تصمیمگیری موجود از قبل ندارند. (اصغرپور، ۱۳۸۱)
۲-۱۲-۲ مراحل روش AHP فازی[۱۰۷]
مقدمه
هر چند هدف از بکارگیری روش تحلیل سلسله مراتبی به دست آوردن نظر کارشناسان و متخصصین است، با این وجود روش تحلیل سلسله مراتبی معمولی به درستی نحوه تفکر انسانی را منعکس نمیکند، زیرا در مقایسههای زوجی این روش از اعداد دقیق استفاده می شود. از دیگر مواردی که اغلب روش تحلیل سلسله مراتبی به خاطر آنها مورد نکوهش قرار میگیرد عبارتند از: وجود مقیاس نامتوازن[۱۰۸] در قضاوتها، عدم قطعیت و نادقیق بودن مقایسههای زوجی.
تصمیمگیرندگان اغلب به علت طبیعت فازی مقایسههای زوجی قادر نیستند به صراحت نظرشان را در مورد برتریها اعلام کنند. به همین دلیل در قضاوتهایشان ارائه یک بازه را به جای یک عدد ثابت ترجیح می دهند. برای غلبه بر این مشکلات روش تحلیل سلسله مراتبی فازی ارائه شده است.
در روش تحلیل سلسله مراتبی فازی، پس از تهیه نمودار سلسله مراتبی از تصمیمگیرنده (یا تصمیمگیرندگان) خواسته می شود تا عناصر هر سطح را نسبت به هم مقایسه کنند و اهمیت نسبی عناصر را با بهره گرفتن از اعداد فازی بیان کنند. به طور مثال در جدول نمونه ای از اعداد فازی مثلثی تعریف شده و توابع عضویت آنها درج شده است.
(۴-۱۹)
از طرفی اگر بتوان میدان الکتریکی پراکنده شده را به صورت رابطه (۴-۱۸) نوشت، آنگاه سطح مقطعهای پراکندگی و خاموشی به صورت زیر تعریف میشوند [۷۹]:
(۴-۲۰)
(۴-۲۱)
اگر از رابطه (۴-۱۹)، Xرا در دو رابطه بالا جایگزین کنیم، به روابط زیر برای سطح مقطعهای پراکندگی و خاموشی میرسیم:
(۴-۲۲)
(۴-۲۳)
با بهره گرفتن از این روابط و محاسبه قطبشپذیری برای هر ذره میتوان طیف خاموشی را به دست آورد و آن را مورد بررسی قرار داد. در ادامه این محاسبه برای نانوذره کروی، نانومیله و نانومکعب انجام خواهد شد.
۴-۲-۲- تئوری سطح مقطع نوری برای پراکندگی امواج الکترومغناطیسی:
در ابتدای قسمت (۴-۲) درباره سطح مقطعهای جذب، پراکندگی و خاموشی به طور کلی صحبت کردیم. در این قسمت نیز یک تئوری متناظر، برای امواج الکترومغناطیسی بیان میکنیم.
شکل (۴-۱) برخورد یک موج تخت به یک هدف دلخواه را نشان میدهد.
شکل ۴- ۱: شکل شماتیک برخورد موج الکترومغناطیسی به هدف و میدان پراکنده شده در سطح کره فرضی به شعاع r
میدان در هر نقطه اطراف این هدف را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
, (۴-۲۴)
در روابط (۴-۶) تا (۴-۱۸) قسمت (۴-۲) تعاریف مربوط به بردارهای پوئینتینگ و سطح مقطعها را بیان می کنند. همانطور که در آن قسمت بیان شد:
(۴-۲۵)
که سطح S اشاره به سطح کره بزرگ فرضی در شکل ۴-۱ دارد و بردار یکه عمود به سمت خارج آن میباشد. حال اگر بردار یکهای باشد که جهت انتشار موج تخت برخوردی را نشان دهد، داریم:
(۴-۲۶)
میتوان ثابت کرد که موج پراکنده شده در فواصل دور از پراکننده به صورت کروی میباشد [۸۰]، یعنی:
(۴-۲۷)
بردارهای و ، قدرت تابش پراکنده شده در جهت را نشان می دهند. به دلیل اینکه این میدانها در روابط ماکسول صدق می کنند:
(۴-۲۸)
با بهره گرفتن از این روابط، بر روی سطح کره فرضی در اطراف ذره به شعاع R داریم:
(۴-۲۹)
(۴-۳۰)
که از این اصل که روی سطح کره میباشد استفاده کردهایم. اگر این روابط را در رابطه ۲ جایگزین کنیم، با بهره گرفتن از لم جونز داریم [۸۰]:
(۴-۳۱)
(۴-۳۲)
منظور از کره فرضی در شکل (۴-۱) میباشد. رابطه (۴-۲۵) به صورت زیر ساده می شود:
(۴-۳۳)
که منظور از قسمت موهومی کمیت مورد نظر میباشد.
در بخش ۴-۲ سطح مقطع خاموشی را به صورت زیر تعریف کردیم:
(۴-۳۴)
که با توجه به روابط (۴-۲۶) و (۴-۳۳) سطح مقطع خاموشی به صورت زیر به دست می آید:
(۴-۳۵)
۴-۳- تقریب دوقطبی برای سه شکل نانوبلور
۴-۳-۱- پذیرفتاری الکتریکی[۷۰] یک ذره
ذرهای متشکل از یک ماده همگن با ثابت دیالکتریک را در نظر میگیریم که ، پذیرفتاری دیالکتریکی مختلط ذره میباشد. فرض دیگر این است که ذره دارای شکل دلخواه میباشد اما ابعاد آن به مراتب از طول موج نور برخوردی کمتر است (تقریب ریلی). در کنار این از اثرات تاخیری نیز صرف نظر می شود. میدان الکتریکی نور برخوردی نیز به صورت یک میدان ثابت در نظر گرفته می شود که با فرکانس نوسان می کند.
از دیدگاه ماکروسکوپیک جذب نوری ذره می تواند به دلیل مدهای نرمال پلاریتونی باشد. این مدها بوسیله میدان قطبش توصیف می شود که یک تابع پیوسته از مکان میباشد و تغییرات آن در فواصل بین اتمی بسیار کم میباشد. زمانی که از اثرات تاخیری[۷۱] صرف نظر شود، سه دسته مدهای نرمال سطحی داریم:
الف) مدهای عرضی؛ برای این مدها در همه جا داریم: و در فرکانس ، فرکانس فونون نوری عرضی موج بلند اتفاق میافتند.
ب) مدهای طولی؛ برای این مدها در همه جا داریم: و در فرکانس ، فرکانس نوری طولی موج بلند اتفاق میافتند.
ج) مدهای سطحی؛ برای این مدها در داخل ذره داریم: ، اما بر روی سطح داریم: . این مدهای سطحی مسئول جذب نوری میباشند. دلیل این امر نیز کوچک فرض کردن ذره و صرف نظر کردن از اثرات تاخیری میباشد. برای ذرات بزرگتر و در نظر گرفتن اثرات تاخیری باید سهم مدهای عرضی نیز در نظر گرفته شود. این مدهای سطحی لزوما بر روی سطح جایگزیده نمیباشند و بوسیله بارهای قطبشی روی سطح بوجود میآیند.
برای محاسبه فرکانس مدهای سطحی و ممان دو قطبی هر مد به روش زیر عمل میکنیم: یک میدان خارجی یکنواخت با فرکانس را به ذره اعمال میکنیم. ممان دو قطبی القایی را میتوان به صورت زیر نوشت [۸۱]:
(۴-۳۶)
که حجم ذره میباشد و و اندیسهای دستگاه مختصات دکارتی میباشند. این معادله همچنین پذیرفتاری دیالکتریکی مختلط یک ذره را تعریف می کند. این کمیت در فرکانسهای مدهای پلاریتونی که ممان دو قطبی دارند، رفتار تشدیدی را از خود نشان میدهد و جذب نوری نیز به واسطه قسمت موهومی آن اتفاق میافتد.
میدان الکتریکی در هر نقطه را میتوان به صورت زیر نوشت [۸۱]:
(۴-۳۷)
که جمله انتگرالی، میدان ناشی از بارهای سطحی یعنی را نشان میدهد و قطبش داخل را نشان میدهد و بردار یکه عمود بر سطح ذره به سمت بیرون میباشد. اگر رابطه (۴-۳۶) را در ضرب کنیم و را به صورت در نظر بگیریم به رابطه زیر میرسیم: