الف- اکراه ناشی از اضطرار :
اکراه گاهی نفسی است مثل اکراه بر بیع یک خانه، و گاه غیری است؛ یعنی اکراه به صورت مستقیم وارد معامله نمیشود، بلکه فرد تهدید به چیزی میکند که مستلزم انجام معامله میشود؛ برای مثال، فردی مبلغی پول میخواهد. اگر تهیه این مبلغ مبتنی بر این باشد که مکرَه مالی را بفروشد، اکثر فقها این مورد را مشمول احکام اکراه نمیدانند.
ممکن است گفته شود اکراه بر ذی المقدمه، اکراه بر مقدمه نیز هست؛ در پاسخ باید گفت: چنین احتمالی در اکراه غیری صحیح نیست ، چون بطلان خلاف امتنان است . برخی از فقها مسأله را تفصیل بیشتری دادهاند و گفتهاند:[۱۳۸]
۱- اگر قصد مکرِه معامله باشد و بخواهد مال از تصرف مکرَه خارج شود و اکراه به گونهای باشد که مکره نتواند از آن خارج شود، اکراه محقق میشود .
۲- اما اگر مقصود مکرِه معامله نباشد و فقط بخواهد به زور چیزی دریافت کند (غیر مورد معامله)، این معامله اکراهی نیست (و مشمول احکام اضطرار است).
به نظر میرسد انحصار معامله برای خروج از اکراه ، کافی است که معامله را اکراهی کند؛ به ویژه در جایی که شخص زورگو آگاه از مسأله باشد. چون عرف این مورد را اکراه تلقی میکند. نظر عدم نفوذ حقوق مکره را بیشتر تأمین می کند ؛ چون در صورتی که مکره مصلحت بداند میتواند عقد را تنفیذ کند. اختیار رد یا تنفیذ معامله عین امتنان برمکره است.
در این راستا برخی از فقیهان گفته اند: «اکراهی دانستن معامله، مشقت بیشتری برای مکرَه ایجاد میکند و خلاف امتنان است، همانطور که ابطال مورد اکراه به حق، خلاف امتنان برای صاحب حق است».[۱۳۹]
چنانچه قراردادی تحت شرایط خارجی خاص، منعقد شود و دیگری با سوء استفاده از این وضعیت، شرایط سخت خود را بر متعهد تحمیل نماید، آیا چنین قراردادی نافذ است یا غیر نافذ؟
برای مثال، ناخدای یک کشتی برای رساندن کشتی خود به ساحل، شرایط سخت کشتی بزرگتر را در دریا میپذیرد و متعهد میشود اجرت بالایی (که معمول نیست) را پرداخت کند ؛ یا شخصی که در یک حادثه رانندگی در مسیر دور از آبادی، در برابر دیگری متعهد می شود که هزینه بالایی برای تعمیر اتومبیل پرداخت کند ؛ یا کسی که توسط راهزنان دستگیر شده است، برای آزادی خود، هر شرط و تعهدی را میپذیرد..
در اینکه آیا سوءاستفاده از اضطرار دیگری برای انجام معامله از موارد عدم نفوذ معامله محسوب میشود، قانونگذار ساکت است. با توجه به اینکه نفوذ معامله مضطر جنبه حمایتی دارد، آیا در حالت سوء استفاده از اضطرار و درماندگی دیگری باز هم نفوذ معامله میتواند جنبه حمایتی داشته باشد؟
در پاسخ باید گفت، از آن جا که عامل فشار، خارجی است؛ و عامل انسانی، مضطر را وادار به معامله نمیکند، باید چنین معاملهای را نافذ دانست . از سوی دیگر چون اضطرار ساده نیست و آدمی نباید از نیاز درماندهای بهرهبرداری کند، نباید او را بدون مکافات رها نمود.
مشکل چنین معاملهای این است که مضطر با آگاهی از عدم تعادل اقتصادی، راضی به انجام معامله میشود و در چنین مواردی نمیتوان معامله را با توجه به قواعد عمومی قراردادها و احکام اولی در فقه باطل یا غیرنافذ اعلام کرد.
به همین علت راه حل خیار غبن را در چنین مواردی نمیتوان اعمال نمود ؛ چون به طور معمول زیان دیده با آگاهی شرایط طرف مقابل را می پذیرد.[۱۴۰]
به هر حال در این موارد، اکراه ساده نیست و قواعد آن جاری می شود. اگر طرف قرارداد یا شخص خارجی موقعیت مضطر را وسیله وارد ساختن فشار بر او قرار دهد، اکراه تحقق میپذیرد و
قرارداد را غیرنافذ میکند.[۱۴۱]
از نظر حقوقی، تفاوت اساسی اکراه و اضطرار این است که در اکراه، شخص به منظور اجبار معامل و گرفتن رضای او، به تهدید و ارعاب میپردازد؛ در حالی که در معامله اضطراری، خود شخص در اثر حادثهای ناچار به معامله میشود. در تحقق اکراه هیچ تفاوتی نمیکند که وسیله تهدید را اکراه کننده به وجود آورد یا اوضاع و احوال خارجی و رویدادهای اجتماعی و طبیعی. آنچه اهمیت دارد جلوگیری از آثار تهدید است نه عامل زمینه ساز آن. بنابراین، اگر شخصی از وضع موجود، بهعنوان حربهای برای تهدید استفاده نماید، عنصر مادی اکراه را ایجاد میکند هرچند که در تحقق وضع اضطراری دخالت نداشته باشد.[۱۴۲]
برخی از نویسندگان معتقدند قلمرو اکراه در چنین مواردی باید موسع باشد.[۱۴۳] به قیاس اولویت، این حکم زمانی که مضطر در خطر جانی است باید مجری باشد. در همین راستا در ماده ۱۷۹ قانون دریایی چنین پیشبینی شده است: «هر قرارداد کمک و نجات که در حین خطر که تحت تأثیر آن منعقد شده و شرایط آن به تشخیص دادگاه غیر عادلانه باشد، ممکن است به تقاضای هر یک از طرفین به وسیله دادگاه باطل یا تغییر داده شود …».
این ماده برگرفته از حقوق فرانسه است و با مبانی حقوقی ما سازگاری ندارد[۱۴۴]. مشکل عمده این ماده این است که تغییر یا بطلان قرارداد، به تقاضای هر یک از طرفین (و با تشخیص دادگاه) قابل اجرا است؛ در صورتی که حمایت قانونگذار باید شامل حال زیان دیده و درمانده شود و نه کسی که از نیاز دیگری سوء استفاده کرده است!
لازم است ماده مزبور بدین صورت اصلاح گردد :
اول : حق رد باید محدود به زیان دیده شود .
دوم : از آن جا که هیچ ضرری نباید جبران نشده باقی بماند، باید تمهیدی اندیشید تا ضرر زیان دیده به گونهای جبران گردد. راه حل عدم نفوذ، زیان دیده را مختار میکند که عقد یا رد را برگزیند؛ اما راه حل نهایی نیست. رد معامله ممکن است به زیان مضطر باشد؛ به همین علت چنانچه مضطر به نفوذ عقد رضایت دهد، باید زیان او به گونهای جبران شود .
ب- اکراه بر قدر مشترک :
مقصود از اکراه بر قدر مشترک این است که شخص بین دو یا چند عقد یا ایقاع به نحو تخییری اکراه شود.
آیا با انتخاب یک فرد، اکراه محقق میشود؟ بحث در دو مرحله قابل بررسی است:
۱- افراد عرضی:
ممکن است گفته شود زمانی که مکرهعلیه، جامع بین دو امر یا چند مورد است، اکراه محقق نمیشود؛ چون فاعل مختار است که یکی را انتخاب کند و این حاکی از طیب نفس است.[۱۴۵]
این احتمال، مورد اعتراض واقع شده است و به دو دلیل معامله اکراهی دانسته شده است:
۱- دلیل وجدانی: در لغت و عرف چنین معاملهای اکراهی تلقی میشود.[۱۴۶]
۲- دلیل برهانی:[۱۴۷]
الف) اگر معامله اکراهی نباشد، شخص مکره آن را انتخاب نمیکند.
ب) اگر معامله مذکور اکراهی نباشد باید گفت اکراه در معاملات جاری نمیشود؛ زیرا کم پیش میآید که عملی را با تمام مشخصات، خصوصیات و صفات فردی ذکر کرده و انسانی را به آن مکره کنند؛ بلکه معمولاً بر یک عمل کلی یا بر دو عملی که از جهت یا جهاتی کلی باشند، اکراه میکنند. برای مثال میگویند دفتر یا کتاب را بفروش. به طور معمول، انتخاب خصوصیات، با خود مکرَه است و آنچه در خارج موجود میشود، یکی از افراد و خصوصیات مکره علیه است که به اختیار مکرَه است. بنابراین به صرف اختیار یکی از خصوصیات، نمیتوان گفت معامله اکراهی نیست . فردی که مکره انتخاب میکند دو ویژگی دارد:
۱- از این جهت که فرد خاصی است و خصوصیاتی دارد؛ به این اعتبار، اختیار وجود دارد.
۲- از این جهت که فردی از افراد کلی است، بدون توجه به خصوصیات، مکره علیه است.
پس یک فرد خاص با وجود خارجی هم از اکراه سرچشمه گرفته و هم از اختیار؛ یعنی، اکراه و اختیار بر خصوصیت و جزیی بودن میباشد. و به همین علت شخص بر اصل عمل، مستحق مدح (اگر اکراه بر یکی از دو کار خیر باشد) و ذم (اگر اکراه بر یکی از دو کار منفی باشد) نیست؛ اما شخص بر خصوصیت، استحقاق مدح و ذم دارد که فرد بهتر یا بدتر را انتخاب کند.
برخی، مورد اکراه بر قدر مشترک را با واجب تخییری مقایسه کردهاند[۱۴۸] و بیان داشتهاند:[۱۴۹] «همانطور که واجب جامع انتزاعی است و آن مفهومی است که صادق بر هر دو مورد یا چند مورد است در اکراه بر یکی از دو یا چند چیز اکراه بر جامع و نه بر خصوص فرد فرد افراد است و این معنا منافی با طبیعی کلی در ضمن هر فرد از افراد ندارد. لازمه این مطلب این است که هر فردی میتواند مصداق مکره علیه باشد نه اینکه به نفسه خود مکره علیه باشد؛ زیرا، واضح است که بین تعلق اکراه بر چیزی از ابتدا و بین تعلق اکراه به چیزی به واسطه کلی، تفاوت است.
اختیار کردن فردی از افراد (بعد از تعلق به کلی) از باب اضطرار است و از این رو میان اکراه بر بیع خانه و اکراه بر یکی از دو چیز تفاوت است. یعنی در مورد اول، موضوع به نفسه مورد اکراه است. اما در دومی، اکراه بر جامع است ولی خصوصیت هر یک از این دو مورد، مورد اکراه نیست.[۱۵۰]
هرگاه اکراه بر دو یا چند مورد باشد، حالات مختلفی برای آن میتوان تصور کرد:
۱- هر دو عقد هستند (یا به طور کلی اعمال حقوقی).
۲- یکی عقد و دیگری امر مباحی است.
۳- یکی عقد و دیگری واجب است.
۴- یکی عقد و دیگری امر غیرممکن و یا مشکل است.
۵- یکی عقد و دیگری امر ضروری است.
۶- یکی حرام تکلیفی و دیگری امر مباحی است.
زمانی که هر دو مورد عقد یا ایقاع یا یکی عقد و دیگری ایقاع باشد، اگر یکی اثر دارد و دیگری فاقد اثر است، باید فاقد اثر را انتخاب کرد. برای مثال، چنانچه اکراه بر بیع صحیح و فاسد شود و مکره بیع صحیح را انتخاب کند، بیع او صحیح است.[۱۵۱] هرچند که برخی گفتهاند صرف اکراه بر یکی از دو چیز اکراه تلقی میشود.[۱۵۲] و اگر هر دو مورد مساوی باشند اکراه بر قدر جامع است؛ یعنی هر کدام میتواند مورد اکراه باشد. مکره ازباب اضطرار باید یکی را انتخاب کند. اضطرار در این حالت رافع حکم تکلیفی و وضعی است.[۱۵۳]
ممکن است گفته شود اضطرار به ایقاع یا عقد، رافع اثر نیست چون خلاف امتنان است.[۱۵۴]
در پاسخ باید گفت: اضطرار زمانی اثر ندارد که ناشی از جهات خارجی باشد مثل انفاق بر زوجه و علاج بیماری. اما اضطراری که در بحث کنونی مطرح است ناشی از اکراه و متفرع بر آن است و به همین علت، حکم به بطلان چنین معاملهای موافق با امتنان است.[۱۵۵]
اگر اکراه بر فعل مباح و معاملهای شود و مکره معامله را انتخاب کند حکم به بطلان معامله نمیشود، این مورد متعلق اضطرار و اکراه نیست؛ چون مکره میتوانست فعل مباح را انتخاب کند. پس انتخاب بیع ناشی از طیب نفس و رضا است.[۱۵۶]
اگر اکراه بر بیع صحیح و فاسد شود، ممکن است گفته شود اکراه بر جامع( جامع صحیح و فاسد)است . در پاسخ باید گفت : آنچه اکراه بر آن تعلق گرفته (جامع) اثری ندارد تا با اکراه رفع شود و آنچه اثر دارد (یعنی بیع صحیح) اکراه بر آن نیست تا اثر آن رفع شود.[۱۵۷]
ممکن است گفته شود جامع وجود خارجی ندارد بلکه با خصوصیت موجود می شود، پس اکراه بر جامع، اکراه بر خصوصیت نیز هست، پس اثر آن به علت اکراه رفع میشود.
در پاسخ باید گفت: خصوصیت نه مورد اکراه و نه مقدمه اکراه است، هرچند بین وجود جامع و وجود خصوصیت، ملازمه است؛ اما باعث ملازمه بین حکم این دو نمی شود. اکراه بر جامع بین فرد مؤثر و غیر مؤثر فقط به لحاظ جامع بودن است؛ و مفروض این است که جامع اثری ندارد . اگر جامع نسبت به برخی اثر داشته باشد، مثل همین مورد است. برای مثال فردی تهدید شود بین طلاق یکی از دو زوجه خود (الف یا ب) او فرد « ب » را طلاق میدهد، در حالی که طلاق « الف » (به علت عدم پرداخت نفقه) واجب است. چنین طلاقی مؤثر است.[۱۵۸]
ادوار دبونو معتقد است آموزش استفاده از این کلاهها میتواند به شکل مؤثری از تعارضها جلوگیری کند او میگوید: «پنجمین فایده، وضع قوانین بازی است… شش کلاه تفکر قوانین مشخصی را برای بازی تفکر وضع میکند بازی تفکر خاصی که من در ذهن خود دارم، بازی نقشه کشیدن بدون دعوا است.» (دبونو ۳۴).
شش نوع تفکر از این قرارند:
-
- کلاه سفید: سفید، رنگ خنثی و کنشپذیر است. کلاه سفید با ارقام و اطلاعات مملوس و واقعی سروکار دارد.
-
- کلاه قرمز: قرمز احساسات و شور و هیجان و نیز خشم را بیان میکند. کلاه قرمز بیانگر دیدگاه احساسی و عاطفی است.
-
- کلاه سیاه: سیاه، غمگین و منفی است. کلاه سیاه شامل جنبههای منفی و علل ناممکن بودن کارهاست.
-
- کلاه زرد: زرد، مثبت و آفتابی است. کلاه زرد خوشبین است و جنبههای امیدوارانه و مثبت تفکر را بر میگیرد.
-
- کلاه سبز: سبز، یعنی چمن، گیاه، فراوانی نعمت و زمین حاصلخیز. کلاه سبز نشانگر خلاقیت و نظرات نو است.
-
- کلاه آبی: آبی، رنگ سرد مطبوعی است. رنگ آسمان هم هست. آسمانی که بالای همه چیز قرار دارد. کلاه آبی با احاطه، تنظیم و سازماندهی روند تفکر و سایر کلاههای مرتبط است.
دبونو توصیه میکند «همهی اعضای یک سازمان یا شرکت باید اصطلاحات اصلی این روش را بیاموزند تا به نوعی فرهنگ مشترک تفکر و گفتگو دست یابند.» (دبونو ۱۸۶).
مهمترین کمکی که شناخت انواع تفکر به ما میکند تسهیل روند تفکر است به صورتی که متفکر بتواند به جای آن که با یک دست چند هندوانه را بردارد و در آن واحد به تمام روشهای ممکن فکر کند، در هر لحظه با یک شیوهی مشخص به تفکر بپردازد (دبونو ۱۸۵).
نقش پیامدهی کلاههای تفکر دارای جنبهها و ابعاد مختلفی است. شما میتوانید از یک نفر درخواست کنید که از کلاه خاصی استفاده کند و میتوانید اعلام کنید که در این لحظه از گفتگو باید نوع خاصی از تفکر مورد توجه قرار بگیرد. میتوانید به دیگران نشان بدهید که سعی دارید به شیوهی خاصی فکر کنید و طبیعتاً آنها هم با آنچه میگویید، مطابق مقتضیات همان نوع تفکر برخورد خواهند کرد. یکی از مهمترین وجوه این پیامدهی این است که شما میتوانید برای تمرکز بر شیوههای خاص از تفکر به خودتان نیز پیام بدهید (دبونو ۱۳۲).
این نوشتار در صدد توضیح مفصل انواع تفکر و خصوصیات هر کدام نیست. برای نمونه به یک مورد اشاره میکنیم: تصور کنید در یک جلسه که برای تصمیمگیری بر روی طرح پژوهش تشکیل شده است همهی افراد با یک کلاه صحبت نکنند. اگر فردی با کلاه قرمز (کلاه احساسات) سخن بگوید و احساسات منفی خود را در مورد موضوع پژوهش بگوید و دیگری با کلاه سفید فقط به بیان اطلاعات در مورد آن موضوع بپردازد. دیگری با کلاه زرد (کلاه مثبتاندیشی) نکات مثبت موضوع را بیان کند و دیگری با کلاه سبز به نظری جدید و خلاقانه در این زمینه فکر کند، اعضای گروه بدون در نظر گرفتن نوع تفکر ممکن است به این نتیجه برسند که در این موضوع دچار تعارض هستند ولی اگر هر کسی نوع تفکر خود را بشناسد ممکن است اصلاً تعارضی برقرار نباشد و اعضا بتوانند به راحتی به نتیجه برسند. زیرا لازم نیست که کسی که کلاه قرمز بر سردارد برای احساس منفی خود دلیلی داشته باشد. او فقط احساس منفی خود را بیان میکند و دیگران نیز میدانند که او در مقام تصمیمگیری و قضاوت نیست و همین گونه بقیهی کلاهها. موضوع باید با توجه به همهی این کلاهها مورد بررسی قرار گیرد.
ادوارد دبونو توصیه میکند کلاهها به این ترتیب مورد استفاده قرار گیرند: ابتدا باید با کلاه آبی برنامه گفتگو تنظیم شود. اگر وجه احساسی موضوع قوی باشد، استفاده از کلاه قرمز در ابتدای گفتگو قابل قبول به نظر میرسد. بدون استفاده از کلاه قرمز احتمالاً همهی اعضا سعی میکنند احساسات خود را غیر مستقیم (مثلاً با استفادهی افراطی از کلاه سیاه) وارد بحث کنند. هنگامی که احساسات آشکار میشوند متفکر تا حد زیادی از آنها رها میشود. قدم بعدی میتواند استفاده از کلاه سفید باشد. البته در خلال گفتگو ممکن است باز هم از کلاه سفید (بیان اطلاعات) استفاده شود. آنگاه برای ارائه طرحها و پیشنهادها از کلاه زرد بهره برده میشود. در اینجا بین کلاه زرد و آبی نوعی بازی دو طرفه رخ خواهد داد. کلاه آبی سؤال میکند و مناطق وجود مشکل را روی نقشه نمایش میدهد و کلاه سفید مناطقی که قبلاً روی آن کار شده را نشان میدهد و کلاه زرد راه حل مشکلات را بیان میکند (دبونو ۱۷۲ ـ ۱۷۳). در پایان نیز میتوانیم دوباره از کلاه قرمز استفاده کنیم. سؤال این است که «آیا اصولاً از این ایده آن قدر خوشمان میآید که آن را پیگیری کنیم؟ هر قدر که طرحی خوب باشد، اگر در پایان تمام مراحل نتواند در ما ایجاد علاقه و شور و شوق نماید، موفقیت آن بعید است (دبونو ۱۵۹).
روشها و تکنیکهای فراوانی ممکن است از این دست یافت شود که باید به عنوان تکنیکها کاهش تعارض منافع میانفردی به اعضای گروه آموزش داده شود.
۲٫۱٫۵٫ روشهای نظارتی
نظارت در هر گروه میتواند ضامن حرکت مستمر به سوی هدف گروه، شناسایی آسیبها و جلوگیری از روزمرّگی و درجازدن شود. بهترین شکل نظارت، نظارت بیرون از گروه است (الوانی و رحمتی ۴۹)، گر چه نظارت داخل گروه نیز میتواند تا حدودی فواید یک نظارت را در برداشته باشد. البته باید این نظارت بدون ملاحظهکاری اعمال شود.
نظارت با ملاحظهی موازین خارج از موازین علمی نه تنها باعث پویایی گروه نخواهد بود بلکه میتواند باعث فساد گروه، تضییع حقوق اعضا و ایجاد تعارضهای اخلاقی شدید شود.
رهبر گروه باید به این بیندیشد که نظارت دقیق بر کار گروه باعث پویایی و پایایی گروه خواهد شد و در این صورت او رهبری را با افتخار ادامه خواهد داد، در صورتی که عدم نظارت یا نظارت غیر اصولی موجب از هم گسیختگی نهایی گروه خواهد شد و این مطلب خسارات جبران ناپذیری را به همراه خواهد داشت.
اگر رهبر گروه بتواند با نظارت دقیق رفتارهای اعضای گروه با هم و به صورت فردی را زیر نظر داشته باشد میتواند با درایت از بروز اختلافات بین اعضا و تعارضات درونفردی و میانفردی پیشگیری کند.
نظارت درونی میتواند از طریق انتخاب فردی به عنوان وکیل مدافع اخلاقیات انجام شود. این وکیل مدافع اقدامات سازمان را از دیدگاه اخلاقی ارزیابی میکند و به شکل محکم و روشن، ملاحظات اخلاقی… اقدامات را مورد پرسش قرار میدهد (الوانی و رحمتی ۴۹).
نظارت درونی میتواند از طریق چکلیستها انجام شود. «اعضای گروه باید این چکلیستها را بدون ذکر نام و قبل از برگزاری جلسه تکمیل کنند. باید خلاصهای قبل از جلسه تهیه شود. هنگام جلسه حاضران باید خلاصهی ارائه شده را بررسی کنند.» (ویلن ۴۳).
در هر صورت لازم است که فردی به عنوان ناظر بر اعمال گروه وجود داشته باشد و گروه همکاری کامل را با این فرد داشته باشد.
۳٫۱٫۵٫ روشهای تصحیحی
گاهی مطلبی چنان رواج دارد که کسی به فکر صحیح بودن یا نبودن آن نیست. چنین مطالبی در ذهن افراد جامعه تهنشین شده و در موقع تصمیمگیری و عمل تعیینکننده خواهد بود. در رابطه با کار گروهی و تعهد به گروه نیز ممکن است چنین مطالبی وجود داشته باشد. باید با بررسی چنین ریشههایی برای عمل، به بررسی صحت و سقم آن بپردازیم. مواردی را که چنین تأثیری دارند و صحیح نیستند با بیان و تصحیح آن از ذهنها ریشهکن کنیم تا در موقع عمل تعیینکننده نباشند و فرد بتواند آگاهانه بر خلاف آنها به تصمیمی صحیح برسد. در اینجا ما به دو دسته از مباحث پرداختهایم که میتواند در مورد کار گروهی تأثیرگذار بوده و موجب تعارضاتی بشود.
۱٫۳٫۱٫۵٫ تصحیح فرهنگهای غلط در جامعه
یکی از نشانههای فرهنگی «ضرب المثل»ها هستند. ضرب المثل نشانهی ذهنیت جامعه به مطالب گوناگون است. ضرب المثل خلاصهی هنجارهای جامعه است. ضرب المثلها برآمده از فرهنگ عامه و سازندهی این فرهنگ است. البته هر ضرب المثلی مبتنی بر منطقی صحیح نیست. ضرب المثل ممکن است انحرافاتی را ایجاد کند و باید با نقد ضرب المثلها مردم را متوجه نکات انحراف آن کرد.
در اینجا به بررسی چهار ضرب المثل میپردازیم که همگی بر این نکته اشاره دارند که کار گروهی ارزشمند نیست و باید به کار فردی پرداخت. چنین زمینهی ذهنی هم ممکن است مانع از شکلگیری کار گروهی شود و هم موجب تشدید هر کدام از اقسام تعارض شود.
۱٫۱٫۳٫۱٫۵٫ دیگ شریکی جوش نمیآید
این ضرب المثل جایی استفاده میشود که افرادی بخواهند کار گروهی از قبیل تجارت انجام دهند. این ضرب المثل اشاره به این نکته دارد که کار گروهی منفعتی ندارد و افراد به جای کمک برای به ثمر رسیدن کار گروهی در انتظار ثمره آن هستند و کاری برای به دست آمدن این ثمره انجام نمیدهند.
این ضرب المثل به صورت واضح به افراد تلقین میکند که کار گروهی و ایجاد مشارکت کاری بیهوده است. طبیعتاً با چنین پیشفرضی افراد در برابر تشکیل گروه مقاومت نشان میدهند یا آن را امر تفریحی، جنبی و غیر لازم بلکه بیهود میپندارند.
همچنین با چنین پیشفرضی فرد نمیتواند در تصمیمگیری منافع گروه را منافع خود بداند و آن را ترجیح دهد و هر گونه رفتن به طرف منافع گروه را دور شدن از منافع خود میپندارد و دیگران را معارض خود بر سر منافعش میبیند.
۲٫۱٫۳٫۱٫۵٫ آشپز که دو تا شد آش یا شور میشود یا بینمک
این ضرب المثل نیز نگاهی منفی به کار گروهی به افراد تلقین میکند. البته این ضرب المثل تفاوتی اساسی با ضرب المثل قبلی دارد. تفاوت در این است که در ضرب المثل قبلی خنثا بودن و بیهوده بودن کار گروهی تلقین میشود ولی این ضرب المثل مضر بودن کار گروهی را القا میکند. بنابراین این ضرب المثل از ضرب المثل اول مضرتر است.
البته نباید این نکته را دور از نظر داشت که این ضرب المثل ممکن است نکتهای مهم را به ما یادآوری کند و آن اینکه در کار گروهی باید از کار موازی در گروه پرهیز کرد. ولی کلاً این ضرب المثل با نگاه ارزشمندی کار گروهی ساخته نشده است.
۳٫۱٫۳٫۱٫۵٫ اگر شریک خوب بود خدا هم برای خودش شریک میگرفت
در این ضرب المثل برای مخالفت با کار گروهی از عقیدهی صحیح استفاده شده است. در واقع سازندهی این ضرب المثل خواسته است با بهره گرفتن از این عقیدهی صحیح به نتیجهای ناصحیح برسد و این یک مغالطهی آشکار است که با بهره بردن از شهرت عمومی، خود را در فرهنگ جامعه رسوخ داده است.
۴٫۱٫۳٫۱٫۵٫ خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
ظاهر این ضرب المثل به نفع کار گروهی ساخته شده است ولی با توجه بیشتر متوجه میشویم که در این ضرب المثل مسئلهای انحرافی، تلقین شده است. انحرافی که در این ضرب المثل وجود دارد این است که برای کار گروهی، همرنگی ـ آن هم به جهت عدم رسوایی ـ کفایت میکند در صورتی که چنین مطلبی صحیح نیست و اعضای گروه باید گروه را از خود بداند و به صورت واقعی با جماعت و گروه همراه شوند. از سوی دیگر این ضرب المثل تلقین میکند که برای حفظ آبرو در گروه به مخالفت نپرداز و از نقد خودداری کن و این نیز به پویایی گروه آسیب خواهد زد.
۲٫۳٫۱٫۵٫ تصحیح فکرهای مرضی
منظور از فکر مرضی وسواسهایی است افراد متوجه آن نیستند بلکه از ویژگیهای خوب خود میدانند. به عنوان مثال وسواس در بررسی و نقد فکر دیگران. اینکه انسان هر مطلبی را نپذیرد و به دنبال دلیل آن باشد فکر صحیح و جزیی از تفکر انتقادی است ولی گاهی فرد به حدی در این مسئله افراط میکند که قبل از هر گونه نقدی چنان کلام را پر اشکال میبیند که آن را رد کرده و اصلاً نمیتواند نقاط قوت فکر و کلام را ببیند. چنین وسواسی موجب میشود فرد چنان سخت پسند بشود که هیچ طرح و فکری از فیلتر ذهن او نگذرد.
به عنوان نمونه دقت در مدیریت زمان، نظم در حضور جلسات، نظم در انجام فعالیتها، احترام به وقت دیگران از مطالبی است که حسن و خوبی آن روشن است ولی گاهی همین نظم به صورت یک وسواس ذهنی بروز میکند. در این صورت فرد به خاطر چند دقیقه تأخیر دیگر اعضای جلسه چنان براشفته میشود که به صورت جدی با دیگران دچار مشکل میشود. یا اینکه همیشه و به طور وسواسگونه به ساعت نگاه میکند، با اندک تأخیری در برگزاری جلسات واکنشی تند و شدید از خود بروز میدهد.
اتقان در عمل هم بسیار خوب و مستحسن است ولی نه به حدی که به وسواس کشیده شود. گاهی برخی افراد به حدی دچار وسواس اتقان عمل میشوند که هیچ وقت پژوهشی از آنها صادر نمیشود.
عمل به قوانین و مقررات لازم و بجاست ولی وسواس در عمل به قوانین میتواند موجب تنش و تعارض شدید در گروه شود.
در همهی این موارد تصحیح این فکر مرضی و بازگشت به حال تعادل لازم است و نبود آن گروه را با تعارض روبرو خواهد کرد.
۴٫۱٫۵٫ روشهای تشویقی
تشویق رفتارهایی که به انسجام گروه می انجامد میتواند یکی از راههای پیشگیرانه نسبت به تعارض منافع میانفردی باشد. تشویق افراد به مطالعه و فکر در رابطه با تصمیمگیری اخلاقی و راه حل های رفع تعارض و نمونههای بروز تعارض اخلاقی میتواند تعارض احکام درونفردی را کنترل کند. تشویق افراد برای کسب هوش اخلاقی و تفکر انتقادی کمک میکند تا گروهی پویاتر داشته باشیم. تشویق افرادی که از تکنیکهای مختلف و جدید تفکر برتر پیروی میکنند و یا اینکه راههای بهتری برای تعامل بین افراد پیشنهاد میدهد میتواند به هدف پیشگیری کمک کند.
۵٫۱٫۵٫ روشهای شفافسازی
شفافسازی هم تکنیکی برای مدیران موفق است و هم جنبهای از اخلاق کار گروهی. شفافسازی فضای بروز بسیاری از تنشها را از بین برده و باعث اعتماد به گروه و انسجام گروهی میشود. در اینجا ما شفافسازی را واکسنی جهت جلوگیری از برخی تعارضات میدانیم که البته در برخی موارد ممکن است به حل تعارضات نیز کمک کند و در واقع نسبت به عدم شفافسازی قبل از بروز تعارض حالتی جبرانی پیدا کند. از این جهت جایگاه اصلی شفافسازی در روشهای پیشگیرانه است. در اینجا به برخی از زمینههای شفافسازی اشاره میکنیم:
۱٫۵٫۱٫۵٫ شفافسازی وظایف و نقشهای اعضا در گروه
۱-۸- فرضیات تحقیق
۱-رسانه های دیداری عمداً یا سهواً برنامههای مختلفی را که زمینه ایجاد بزهکاری و بزه دیدگی در کودکان است تدارک میبینند و کودکان نیز بخش زیادی از رفتارهای خود را با تأثیرپذیری از این رسانه ها مرتکب میشوند.
۲- با فرض مثبت بودن پاسخ فرضیه اول رسانه های دیداری با شیوه های مختلفی خواسته یا ناخواسته کودکان را به سوی بزهکاری یا بزه دیدگی تحریک میکنند. اگر چه این فرض خلاف رسالت یک رسانه تلقی می شود ولی با گشایش دست دولت مردان و ضرورت تحمیل سیاستهای فرهنگی امروزه به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل شده است. همچنین این رسانه ها با به تصویر کشیدن مکرر جلوه هایی از بزهکاری و بزه دیدگی کودکان تماشاگر خود را به سویی سوق می دهند تا به این باور برسند که در اصطلاح با انجام یا ترک این باید و نباید شرعی یا قانونی توسط افراد هیچ خللی در نظم طبیعت وارد نمیشود بلکه گاهی اوقات بارنگ و لعاب دادن آن یا توجیه های سینماگرایانه وقوع چنین فعالیتی را ضروری نیز میانگارند.
۱-۹- قلمرو تحقیق
۱-۹-۱ قلمرو زمانی
قلمرو زمانی این پژوهش ۱۳۹۲-۱۳۹۰ می باشد.
۱-۹-۲ قلمرو موضوعی
قلمرو موضوعی این پژوهش شناخت عوامل مؤثر بر تأثیر رسانه های دیداری بر بزهکاری و بزه دیدگی کودکان میباشد.
۱-۱۰- روش انجام تحقیق
نوع روش تحقیق ، توصیفی- تحلیلی میباشد. گام اول در تحقیق آگاهی از کمیت و کیفیت منابع و مأخذی است که در خصوص آن موضوع وجود دارد. قبل از ارائه و تصویب ، مدت زمان قابل توجهی به این امر اختصاص یافته و پس از اطمینان از وجود منابع لازم و تصویب موضوع اقدام به فیشبرداری و جمع آوری مطالب میکنیم.
در بخش توصیفی به بیان مفاهیم و تعاریف پرداخته که در آن از روش کتابخانهای استفاده شده و در این راستا به دستهای از منابع شامل کتب، مقالات و منابع اینترنتی مراجعه شده است. پس از بیان و بررسی بخشهای توصیفی، تحلیل و جمع بندی، نتیجه تحقیق بیان میگردد.
۱-۱۱- سازماندهی تحقیق
در انجام این پایان نامه برای حصول نتیجه مطلوب، مطالب در ۵ فصل کلی تنظیم شده است.
در فصل اول کلیات تأثیر رسانه های دیداری بر بزهکاری و بزه دیدگی کودکان
در فصل دوم ادبیات و تاریخچه رسانه ها و تاریخچه بزهکاری و بزه دیدگی کودکان
در فصل سوم رسانه های دیداری و تحریک و تسهیل بزهکاری و بزه دیدگی در کودکان
در فصل چهارم نقش انواع رسانه های دیداری در ایجاد زمینه های بزهکاری و بزه دیدگی درکودکان
و درفصل پنجم نتیجه گیری و پیشنهادها ارائه گریده است.
فصل دوم:
ادبیات و تاریخچه رسانه ها و تاریخچه بزهکاری و بزه دیدگی کودکان
۲-۱- ادبیات تحقیق
در مورد این عنوان تاکنون هیچ تحقیقی صورت نگرفته است اما نزدیک به این عنوان تحقیقاتی انجام شده است از جمله: تأثیر فیلم بر ارتکاب جرم با تأکید بر پیشگیری از وقوع آن، تأثیر رسانه های گروهی بر پیشگیری از جرم، آسیب شناسی استفاده از ماهواره و تأثیر آن بر تضعیف خانواده، تأثیر کامپیوتر و اینترنت برکودکان، شناخت عوامل جرم زا در کودکان و بیلان دادگاه اطفال ایران، دادرسی اطفال بزهکار در حقوق تطبیقی و غیره میباشد.
در این تحقیقات چنین بیان شده که امروزه رسانه ها نیز مانند بسیاری از یافتهها و ساختههای انسانی میتوانند مفید یا مضر باشند. این انسانها هستند که نیک و بد روزگار را در آن منعکس میسازند و باز انسانها هستند که مفاهیم نیکی و بدی را به محتوای برنامههای منتشر شده نسبت میدهند. بنابراین تلویزیون، فیلمهای سینمایی و دیگر رسانه های دیداری خود وسیله تعیینکننده و تأثیرگذار بر روی انحرافات اجتماعی نیستند بلکه ابزاری در دست انسان ها میباشند. لذا تعیین کننده قاطعیت مثبت یا منفی آن مربوط به محتوای برنامههایی است که به وسیله انسانها از این وسایل انتشار مییابد. تأثیرات رسانه های دیداری بر روی انحرافات اجتماعی، مربوط به تغییراتی است که انسانهای سازنده، اداره کننده و پخش کننده برنامهها آگاهانه یا نا آگاهانه به جامعه عرضه میدارند. این نکته را همواره به خاطر داشته باشیم که رسانه های دیداری، در مبارزات داخلی ملتها و پیکارهای خارجی بین المللی برای تهییج عقاید عمومی و نیز گاهی برای سرکوبی آن، یکی از قاطعترین و تعیین کنندهترین حربهها هستند.
نکته دیگر که ذکر آن مهم مینماید، این است که اگر بنا باشد تمام داستانها و حوادث جرم و جنایت از صحنههای رسانه ها حذف شوند، باز هم احتمالاً در جوامع به همان اندازه مجرم و جانی و بزهکار و بزهدیده پیدا خواهد شد که امروزه وجود دارد اما نباید فراموش کرد که رسانه های دیداری میتوانند با پرداختن به برنامههای اصولی و کارشناسی شده از بروز برخی انحرافات اجتماعی بکاهند و جامعه ایده آل و عاری از جرم و جنایت را تداعی نمایند. البته امروزه با توجه به مداومت، وسعت و سرعت انتشار پیامهای رسانهای و فراوانی، تنوع و گوناگونی محتوایی آنها، کمتر کسی یافت میشود که به قدرت اسطورهای این پدیده های نو ظهور بشری اذعان نداشته باشد. با این حال اگر به فلسلفه پیدایش و دلیل گسترش فرهنگ استفاده از این ابزار برگردیم، خواهیم دید که مانند تمام اختراعات بشری، آمدهاند تا در خدمت انسان برای نیل به کمال ونقطه اوج آسایش خیال وی باشند اما احاطه مثلث شوم زر، زور و تزویر دولتهای ذینفوذ، رسانه ها را بر آن داشته تا به جای سیر در امتداد چیستی پیدایش خود، قدم در بی راهه برداشته و حامی قدرتمندان درتضمین جایگاه سیاسی و بقای پایگاه اقتصادی آنان باشد. رسانه ها در واقع جهت پیشرفت بشر ایجاد گردیدهاند، اما به عینه میبینیم که سبب بسیاری از بزهکاری و بزه دیدگی کودکان همین رسانه ها هستند. تأثیر نفوذ رسانه ها نسبت به نهادهای اجتماعی به علت کثرت برخورد و جاذبه زیاد، بیشتر است و همین عوامل باعث شده است که کودکان خیلی سریع تحت تأثیر آموزههای آن قرارگیرند و در این خصوص کودکان و نوجوانان به علت حس کنجکاوی و وابستگی و علاقه زیاد به رسانه ها، بیشتر از سایر اقشار جامعه از محتوای رسانهای متأثر میگردند و چنانچه محتوای رسانه ها حاوی مضامین جرم زا باشد، چه به صورت عامل تحریک و چه به صورت عامل تسهیل کننده، این افراد (کودکان) به سوی ارتکاب جرم سوق پیدا می کنند و در این رهگذر با توجه به تمایل افراد به برنامه های هیجانی ، معمولاً رسانه ها (غالباً به خاطر جذب مخاطب) با ارائه برنامههای خشونتآمیز و هیجانی میتواند بیشترین اثر منفی را در تحریک مخاطبین خود به ارتکاب جرایم علیه اشخاص و اعمال خشونت و تحصیل اموال نامشروع ایجاد نماید.
رسانه های دیداری در عین حال که نقش های مختلفی می توانند داشته می باشند که به صورت عامل تحریک و تسهیل جرم و یا خود وسیله ارتکاب جرم باشند، میتوانند با در نظر گرفتن افکار و عقاید و راهکارهای جرم شناسان، اقتصاددانان، جامعه شناسان و همچنین مسؤلین انتظامی و قضایی به طرق مختلف، نقش مهمی در پیشگیری از بزهکاری و بزه دیدگی ایفاء نمایند. البته باید بپذیریم که بازی های رایانه ای همانند بسیاری دیگر از پدیده های عصر فناوری اطلاعات به زندگی ما و فرزندانمان راه پیدا کرده است که اگر بخواهیم آنها را نادیده بگیریم و فرزندانمان را از این بازیها محروم نماییم، حرص و ولع آنان برای دسترسی به این بازیها بیشتر می شود و اگر در خانه نتوانند بازی کنند به خانه دوستانشان میروند و اگر آنجا هم نتوانستند، به کافینتها و مکانهایی که میتوانند با رایانه بازی کنند، سر میزنند.
از سوی دیگر، اگر بخواهیم فرزندانمان را در این زمینه لجام گسیخته به حال خود بگذاریم، خطرهای روحی، روانی و جسمی آنان را تهدید میکند. لذا والدین و دست اندرکاران امور فرهنگی و آموزشی باید با برنامه ریزی صحیح راه را برای استفاده صحیح کودکان و نوجوانان از این بازیها هموار کنند و برای تحقق این امر:
ما خودمان باید بازار این محصولات را با تولیدات داخلی و بازیهایی همسو با فرهنگ اسلامی و ایرانیمان در دست بگیریم و حتی به کشورهای دیگر نیز این برنامهها را صادر کنیم. نکته دیگر این که حتی المقدور از ورود بازیهای غیرمجاز و مخرب به داخل کشور، توسط مراجع ذیصلاح ممانعت به عمل آید و به دنبال آن نظارت جدی والدین بر کار فرزندان با کامپیوتر در خانه، خصوصاً استفاده از بازیهای رایانه ای، اعمال شود و فرهنگ استفاده صحیح از بازی های رایانه ای به فرزندان آموخته شود.
بنابراین یافته های تمام این تحقیقات نشان میدهد که اگر برنامههای رسانه ها در راستای اهداف متعالی زندگی بشری باشند میتوانند یکی از عوامل تأثیرگذار در جلوگیری از بزهکاری و بزه دیدگی کودکان باشند ولی برنامههایی که به این اهداف توجه کافی نکنند میتوانند منجر به رواج خشونت و جنایت در بین کودکان شده که گاهی موجب بزهکاری کودکان و گاهی هم موجب بزه دیدگی کودکان می شود که در تمام این تحقیقات رسانه های گروهی به صورت کلی بر بزهکاری کودکان و کمتر بر بزه دیدگی کودکان بررسی شده اما دراین تحقیق نقش انواع رسانه های دیداری به صورت خاص همانند تلویزیون، سینما، بازیهای رایانه ای و ماهواره بر بزهکاری و بزه دیدگی کودکان بررسی شده است.
با این وجود حاصل یافته های خود را به صورت چند نکته و پیشنهاد هم متذکر میشویم:
۱-رسانه ها باید براساس تعامل اجتماعی عمل کنند؛ بدین نحو که از روانشناسی اجتماعی جامعه خود برای درک خواسته های جامعه و زمینه پذیرش اجتماعی ارائه یک برنامه استمداد کنند تا ساخت و ترکیب برنامههای آنها با بافت اجتماعی و فرهنگی جامعه و خصوصیات فردی آنها سازگارتر و از روحیه و خواسته های صحیح جامعه مملو گردند و از طرفی می بایست داده های فرهنگی را از جامعه گرفته و در قالبهای بدیع هنری در آمیخته و برنامهای باشکوه، دلپذیر، نشاط انگیز و متناسب با وضعیت اجتماعی مخاطبین برای اعتلای جامعه در جهات مختلف عرضه کنند.
۲-با توجه به نقش انکارناپذیر رسانه های دیداری در پدیده های بزهکارانه و بزه دیدگی نمیتوان قائل به سکوتی جانکاه شد. فلذا می بایست با هدفمند کردن رسانه های دیداری داخلی و کنترل هجمه رسانه های فراملی سعی در کاهش این آثار داشته باشیم. البته بدیهی است که استفاده از سانسور و ممنوعیت کاربرد تجهیزات، فیلترینگ، پارازیت و غیره زمانی میتواند سود آور تلقی شود که ابتدا با یک فرهنگ سازی وسیع و اشاعه باورهای غنی شهروندان خود را به یک سطح از اقناع و خود باوری برسانیم و به عبارتی خود قربانی هجوم خاموش ولی سرکش خواسته های اتباع سرزمینی خود نشویم.
۳-باید افراد جامعه به اهداف برنامهریزان و تولیدکنندگان رسانه ها آگاه باشند، تا بتوانند اطلاعات دریافتی را حلاجی نمایند. قدرت رسانه ها در این است که مخاطبان نا خود آگاه با یک دیدگاه، رفتار و گفتار به خصوص هم آهنگ میشوند. فلذا آگاهی از شگردهای تولید برنامه، به خصوص در دنیای دیجیتال رسانه ها که به صورت زیرکانهای به افکار، کردار و رفتار آدمی شکل می دهد، نقش به سزایی در این امر دارد.
۴-ایجاد شبکه های مخصوص و نشریاتی اختصاصی برای دوره کودکی با برنامههای جذاب ولی در چهارچوب منویات اسلامی و میهنی خواهد توانست از گرایشات به سوی رسانه های مشابه خارجی بکاهد که برای این کارها باید تدابیر مختلفی انجام شود که اجمالاً بدانیم که بهرهگیری از قوانین جامع و مانع جزایی، آموزش عمومی و انجام خدمات محیطی جهت کاهش فرصتهای مجرمانه (پیشگیری وضعی) اصلاح برنامههای فرهنگی، اجتماعی، انجام تغییرات و بهبود شرایط اجتماعی، توجه به گروه ها واقشار آسیب پذیر، اعمال سیاست های اصلاحی، بازپروری و کنترل تکرار جرم، تلاش در جهت ایجاد تعهد و وابستگی افراد جامعه در راستای کاهش جرم، افزایش آگاهی افراد جامعه با هدف کاهش شرایط بزه دیدگی، سیاستهای پیشگیرانه در راستای محوریت خود کنترلی افراد جامعه و برنامه ریزی، دخالت آگاهانه در کنترل جرم و غیره از جمله این تدابیر به شمار میآید (مرادی مدیران ۱۳۹۱، ۱۹۲).
۲-۲- مبانی نظری و تاریخچه تحقیق
دراینجا وسایل ارتباط جمعی و پدیده هایی را که در برمیگیرد، ایجاد ارتباط جدید در مرحله صنعتی، خصلت رسانه های ارتباط جمعی، کارکرد های رسانه ها و همچنین تأثیرات رسانه ها بررسی میشود که سیر تاریخی از تمام رسانه ها را در برمیگیرد که این موارد مشترکات بین تمام رسانه ها میباشد. در ادامه به مصادیق رسانه ها به همراه تاریخچه ای از آنها پرداخته تا به تاریخچه رسانه های دیداری که شامل تلویزیون، سینما، بازیهای رایانه ای و ماهواره میباشد میرسیم که توضیح داده خواهد شد و در آخر هم تاریخچه بزهکاری و بزه دیدگی کودکان مورد بررسی قرار میدهیم.
۲-۲-۱ وسایل ارتباط جمعی
حدود چند دهه است که جامعه شناسی رشته جدیدی پیدا کرده است، رشتهای که به وسایل ارتباط جمعی مربوط میگردد. اما این تفکیک و تمایز موضوعی مسائل بسیاری را مطرح میکند. ارتباط و اطلاع از نظر تاریخی دو پدیده همسان تلقی می شوند که انسان از طریق آنها به واقعیت پی می برد. شناخت انسان از خود و طبیعت و محیط پیرامونش بدون مبادله اطلاعات و ارتباطات ممکن نیست. با این حال به تعریف لغوی و اصلاحی ارتباط و بعد به مسائل مربوط به ارتباط جمعی خواهیم پرداخت.
۲-۲-۱-۱ تعریف لغوی ارتباط
واژه ارتباط معادل Communication می باشد که از ریشه لاتین Communis به معنای اشتراک گرفته شده است. این کلمه به زبان فارسی به صورت مصدر عربی باب افتعال به کار میرود که در لغت به معنی پیوند دادن و ربط دادن و به صورت اسم مصدر به معنای پیوند، پیوستگی و رابطه کاربرد دارد (معین ۱۳۴۲، ۱۸۹).
لازم به ذکر است که پژوهشگران ارتباطات ، میان واژه ارتباط به معنای مفرد Communication و واژه ارتباطات به معنای جمع Communications تفاوت قایل هستند. کلمه ارتباطات به صورت جمع در علوم ارتباطات، به معنای مطالعه پیرامون ابزار و لوازم فنی این پدیده به کار میرود، حال آنکه معنای این واژه به صورت مفرد بیانگر فرآیندی است که در آن پیام از پیام دهنده، به پیام گیرنده منتقل میشود. به عبارت دیگر به گردش بین فرستنده و گیرنده پیام مربوط میشود که به لحاظ لغوی واژه ارتباط را میتوان به معنای بستن چیزی با چیزی دیگر و مواصلت کردن نیز معنی کرد (دهخدا ۱۳۷۷، ۱۶۴۳: ۲).
۲-۲-۱-۲ تعریف اصطلاحی ارتباط
از واژه ارتباط تعاریف گوناگونی در علوم مختلف، ارائه گردیده است. حال برای آن که مفهوم آن روشن تر شود تنها به ارائه تعاریفی چند به این زمینه می پردازیم:
مفهوم ارتباط در دائره المعارف عمومی فیشر چنین تعریف شده است : ارتباط به مفهوم گستردهی آن برای بیان هر نوع انتقال اطلاعات به کار میرود؛ در یک مفهوم دقیقتر، انسان از مفهوم ارتباطات یک جریان دو سویه تفهیم و تفاهم بیان در موجود زنده را درک میکند. ارتباط بین دو انسان، نوعی رفتار اجتماعی است که از مفهوم فاعلیت یک قطب تا فهم احساس و رفتار قطب دیگر گسترده است. ارتباطات، نوع خاصی از رفتار اجتماعی یا رفتار مقابل است که طی آن مفهوم مورد نظر مستقیماً به کمک علامات مختص به موضوع، به یکدیگر منتقل میشود (اشتانباخ ۱۳۶۸، ۵۵).
ادوین امر محقق بنام علوم ارتباطات در رساله خود، ارتباط را چنین تعریف نموده است: ارتباط عبارت است از فن انتقال اطلاعات و افکار و رفتارهای انسانی از یک شخص به شخص دیگر است. به طور کلی هر فرد برای ایجاد ارتباط با دیگران و انتقال پیام های خود به آنها از وسایل گوناگون استفاده میکند. مثلاً وقتی انسان میخندد، شادی خود را با نگاه و لبخند به دیگران نشان میدهد، به همین ترتیب هنگامی که انسان به دیگری نامه مینویسد، مقصود خود را به شکل محبتی بیان میکند و با او رابطه برقرار میسازد (معتمدنژاد ۱۳۵۵، ۷).
بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که ارتباط، نشانگر فرآیندی است که در آن اطلاعات، عقاید و افکار مردم، هم از طریق تماس مستقیم و هم از طریق مجراهای مختلف صورت می پذیرد. به عبارت سادهتر، اطلاعات از طریق ارتباط انتقال مییابند. در برقراری ارتباط، پیوسته هدفی وجود دارد و فرد برای دریافت آگاهی بیشتر با دیگران ارتباط برقرار میکند. در واقع به زبانی سادهتر در پرتو همین ارتباط است که فرد به مهارت های تازه و طرز تفکر و رفتارهای جدید دست مییابد. برای درک بیشتر لازم است که با درآمدی بر ابزارها و عناصر نوین ارتباطی، پدیده های در برگیرنده وسایل ارتباط وسایل ارتباط جمعی را بررسی کنیم.
۲-۲-۱-۳ اصطلاح وسایل ارتباط جمعی چه امور و پدیده هایی را در بر میگیرد
در جهان امروز، اصطلاح وسایل ارتباط جمعی اعم از مطبوعات، سینما، رادیو، تلویزیون و فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات بویژه اینترنت را در بر میگیرد و با انتقال اطلاعات و معلومات جدید و تبادل افکار عمومی سهم بسزایی در پیشرفت فرهنگ و تمدن بشری ایفاء میکنند. فراوانی جمعیت، تمرکز گروه های وسیع انسانی در شهرهای بزرگ، شرایط خاص تمدن صنعتی و پیچیدگی وضع زندگی اجتماعی و تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کنونی نیاز به آگاهی از رویدادهای جاری را افزایش می دهد به گونه ای که پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و توسعه اقتصادی و اجتماعی همگی لازم و ملزوم یکدیگر شده اند.
نگاهی به تحولات تاریخی رسانه ها در قرن ۲۱ نشانگر آن است که تفکر انسان تا چه حد به ابزارهای ارتباطی، از زبان به عنوان نخستین وسیله ارتباطی گرفته تا ابزارهای پیچیده انتقال اطلاعات مانند خطوط الکترونیکی و نیز ماهواره های فضایی مدیون است. بررسی این فرایندهای ارتباطی و نقش ابزارهای ارتباطی، سیر تکامل تاریخی آنها و کشف روابط موجود میان این ابزارها با زمینه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جوامع از اهمیت بسیاری برخوردار است. این بررسیها نشان میدهند که تجزیه و تحلیل پیام ها بدون در نظر گرفتن ابزارهای انتقال مفاهیم امکانناپذیر است. بنابراین ارتباط در مفهوم عام خود مجموعه پیچیده و سازمان یافته ای است که جنبه های انسانی و تکنولوژیک آن از یکدیگر تفکیک ناپذیر است (اصغری ۱۳۹۲، ۱).
۲-۲-۱-۴ ایجاد ارتباط جدید در مرحله صنعتی
۳-۴) جامعه، نمونه و روش نمونه گیری
جامعه آماری عبارت است از مجموعهای از افراد یا واحدها که دارای حداقل یک صفت مشترک باشند (سرمد و همکاران، ۱۳۸۲). و به عبارت دیگر میتوان چنین بیان نمود که جامعه به کل گروه افراد، رویدادها و پدیدههای مورد علاقه محقق که قصد بررسی آنها را دارد، اشاره دارد(دانایی فرد و دیگران، ۱۳۸۳) جامعه آماری این تحقیق، مشتریان شرکتهای بیمه خصوصی در سطح استان گیلان میباشد.
نمونه، زیر مجموعهای از جامعه میباشد که در بر گیرنده برخی اعضاء منتخب جامعه است (سکاران،۱۳۸۰). به عبارت دیگر، برخی و نه همه عناصر جامعه میتوانند نمونه را تشکیل دهند (دانایی فرد و همکاران، ۱۳۸۳). گروه نمونه یک مجموعه فرعی از جامعه آماری است که با مطالعه آن محقق قادر است نتیجه را به کل جامعه آماری تعمیم دهد (خاکی، ۱۳۷۹).
نمونه این تحقیق با بهره گرفتن از فرمول نمونه گیری از جامعه نا محدود به صورت تصادفی طبقهای انتخاب شده است(آذر،۱۳۸۰، ص۶۶).
از آنجایی که حجم جامعه آماری نامحدود و متغیرها کمی میباشند ، بنابراین از فرمول بالا جهت برآورد حجم نمونه استفاده میشود که در آن
Z : مقدار متغیر استاندارد شده در واحد متناظر با سطح اطمینان
S: واریانس نمونه
e : مقدار اشتباه مجاز در اندازه گیری مشاهدات متغیر در جامعه
حداقل حجم نمونه با سطح اطمینان ۹۵% و خطای ۵% ، ۳۸۴ نفر میباشد.
۳-۵ )روش نمونه گیری
جهت گردآوری دادههای مورد نیاز درباره افراد جامعه میتوان از دو روش استفاده نمود:
گردآوری دادهها از طریق شمارش کامل افراد: در گردآوری دادهها به طریق شمارش کامل، از هر یک از افراد جامعه دادههای مورد نظر گردآوری میشود.
گردآوری دادهها از طریق نمونه گیری، انتخاب نمونهای از افراد جامعه و جمع آوری دادههای مورد نیاز از آنها است (سرمد و همکاران، ۱۳۸۲)
به طور کلی در پژوهشهای علوم رفتاری متداولترین روشهای نمونه گیری به شرح زیر است:
الف) نمونه گیری تصادفی ساده: در این نمونه گیری به هر یک از افراد جامعه احتمال مساوی داده میشود تا در نمونه انتخاب شود. انتخاب نمونه تصادفی را به دو شیوه میتوان انجام داد: شیوه اول به صورت قرعه کشی و شیوه دوم با بهره گرفتن از جدول اعداد تصادفی
ب) نمونه گیری سیستماتیک: برای انتخاب یک نمونه به حجم n از یک جامعه به حجم N, ابتدا حجم جامعه را بر حجم نمونه تقسیم میکنیم تا فاصله نمونه گیری مشخص شود . سپس یک عدد تصادفی چنان انتخاب میکنیم که کوچکتر یا مساوی فاصله نمونه گیری باشد.
ج) نمونه گیری طبقهای: در صورتی که فهرست کامل افراد جامعه مورد مطالعه در دسترس نباشد میتوان افراد جامعه را در دسته هایی خوشه بندی کرد. سپس از میان خوشهها نمونه گیری به عمل آورد.
ه) نمونه گیری چند مرحله ای: در نمونه گیری چند مرحلهای افراد جامعه با توجه به سلسله مراتبی (از واحدهای بزرگتر به کوچکتر) از انواع واحدهای جامعه انتخاب میشوند. (سرمد و همکاران، ۱۳۸۲)
از آن جایی که جامعه مورد مطالعه از تعداد کثیری از مشتریان شرکتهای بیمه خصوصی در سطح استان گیلان تشکیل شده است، لذا برای نمونه گیری از روش نمونه گیری خوشهای استفاده شده است.که در این روش شهرستان رشت به دلیل مرکزیت استان و نیز دارا بودن حداقل دو نمونه از نمایندگیهای بیمه خصوصی مورد مطالعه، انتخاب و از میان بیمههای خصوصی خوشه بندی نموده و بیمههای آسیا البرز ملت پاسارگاد و سامان انتخاب گردیده است.توزیع پرسشنامه به دلیل کثرت مشتریان بر اساس روش نمونه گیری غیر احتمالی در دسترس در بازه زمانی متفاوت در روزهای غیر متوالی در میان مشتریان شرکتهای بیمه صورت پذیرفته است.
۳-۶) روشها و ابزار گردآوری داده ها
در این مرحله پژوهشگر باید با ابزارهایی دادههای لازم را از جامعه (نمونه) آماری جمع آوری نماید و با تحلیل، پردازش و تبدیل آنها به اطلاعات به آزمون فرضیهها بپردازد. برای جمع آوری دادهها به ابزارهای گوناگونی نیاز هست. نوع این ابزار، تابع عوامل گوناگونی از جمله ماهیت و روش تحقیق است. هر یک از ابزارهای گوناگون جمع آوری داده، مزایا و معایبی دارند که هنگام بهکارگیری آنها، باید به این مزایا و معایب و تأثیر آنها در هدف تحقیق توجه کرد و با رعایت نکات لازم، زمینههای افزایش اعتبار تحقیق را فراهم کرد(خاکی، ۱۳۸۴).
پرسشنامه یکی از ابزارهای رایج تحقیق و روشی مستقیم برای کسب دادههای تحقیق است. پرسشنامه مجموعهای از سوالها (گویه ها[۵۲]) است که پاسخ دهنده با ملاحظه آنها پاسخ لازم را ارائه میدهد. این پاسخ داده مورد نیاز پژوهشگر را تشکیل میدهد (سرمد و همکاران، ۱۳۸۶). هنگامی که پژوهشگر دقیقاً میداند در پی چیست و چگونه باید متغیر های خود را اندازه گیری کند پرسشنامه ابزاری کارآمد برای گردآوری اطلاعات به شمار میرود. اجرای هم زمان پرسشنامه برای گروه بزرگی از افراد در مقایسه با مصاحبه هم کم هزینهتر و هم سریعتر است و اجرای آن به مهارتهای کمتری نیاز دارد (خاکی، ۱۳۷۹).
سوالات پرسشنامه بر اساس تحقیق سیردشموخ و همکاران در سال ۲۰۰۲ طراحی شده است. پرسشنامه این تحقیق شامل ۵ سوال عمومی و ۲۸ سؤال تخصصی در ۴ مجموعه سوال است که از مقیاس پنج امتیازی جهت سنجش نظرات پاسخ دهندگان تحقیق استفاده گردید. سهم هر یک از مؤلفه ها و زیر سازههای آن به شرح جدول ( ۳-۱) است.
جدول ۳- ۳) ترکیب سوالات پرسشنامه
ردیف | متغیرهای مورد بررسی | شماره سؤالات در پرسشنامه | منبع سوالات پرسشنامه |
۱ | قابلیت اعتماد کارکنان (بعد شایستگی) | ۳-۱ | Sirdeshmakh et al ,2002 Shainesh,2012 |
۲ | قابلیت اعتماد کارکنان (بعد خیرخواهی) | ۶-۴ | Sirdeshmakh et al ,2002 Shainesh,2012 |
دانش عبارت است از اطلاعات در یک بافت < زمینه > خاص که برای شخصی که آن را کسب می کند ارزشمند است و او را قادر می سازد دست به کاری بزند که پیش از کسب آن اطلاعات قادر به انجام آن نبوده است.( طالقانی ،۱۳۸۸، ص ۴۵)
هوبرونوناکا[۲]: معتقدند که دانش عبارت است از اعتقاد و باوری که منجر به افزایش توان بالقوۀ پدیدها برای اقدامات و تصمیمات اثربخش می شود. (ابطحی ،صلواتی،۱۳۹۰، ص۸ )
دانش عبارت است از : اطلاعات درون ذهن افراد ، بدون یک فرد دانا و آگاه دانشی بوجود نخواهد آمد.( طالقانی ، ۱۳۸۸ ، ص۴۵)
دانش عبارت است از استدلال درباره اطلاعات به منظور هدایت جهت انجام کار ، حل مساله ، اتخاذ تصمیم برای عمل کردن ، آموختن و یاد گرفتن .(طالقانی ،۱۳۸۸ ،ص ۴۵)
۲-۱-۳) مفهوم ارزش دانش:
امروزه مفهوم ارزش در بسیاری از سازمانها نامفهوم و اصطلاح گنگ و نامانوسی است مانند: ارزش برقراری ارتباط با مشتری ، ارزشهای داراییهای مهارتها و دانش کارکنان ،ارزش ارتباطات سیاسی و اقتصادی بین المللی ، ارزش اطلاعات موجود در پایگاه های دادگان سازمان و ارزش داراییهای حقوق تالیفات یا مجوز ها و نمایندگیها و ارزش سرمایه های مدیریتی و ارزش وفاداری مشتریان به نام تجاری ، ارزیابی و طبقه بندی و تهیه تراز برای تعلق این سرمایه های هوشی کار بسیار پیچیده و مشکلی است. به همین دلیل است که حسابداران همواره از ارزیابی و تهیه ترازنامه برای این چنین داراییهایی نادیدنی و نامحسوس پرهیز دارند . بهترین روش ارزیابیو عادلانه ترین آن تعریف واژه های ارزش دانش سازمان است .این ارزش عبارت از بها و سرمایه گذاری تطبیقی و مقایسه ای است که سایر سازمانها برای این دانش پرداخت می کنند.)مومنی،۱۳۹۰،ص ۵۶۳)
۲-۱-۴) انواع دانش:
بحث بر روی طبقه بندی انواع دانش بسیارحائز اهمیت است زیرا انواع مختلف دانش دارای کاربردهای گوناگونی در مدیریت دانش هستند وهمچنین مستلزم بکارگیری مدلهای بخصوص در مدیریت دانش می باشند.
۲-۱-۴-۱) نوناکا [۳]دانش رابه ۲دسته طبقه بندی می کند:
الف)دانش آشکار(صریح)[۴]: دانشی است که عینی بوده و می تواند بصورت رسمی و زبان سیستماتیک بیان شود. این دانش دارای قابلیت کدگذاری و بیان از طریق گویش است.
ب)دانش نهفته (ضمنی)[۵]: دانشی است که انتزاعی بوده و دست یابی به آن آسان نیست.این دانش از طریق تجربه ویادگیری عملی کسب می گردد و کدگذاری شده نیست.این دانش ، دانش نانوشته ی سازمان است که بیانگر میزان تجربه و مهارت کارکنان است .(ابطحی، صلواتی، ۱۳۹۰،صص ۱۶-۱۵)
۲-۱-۴-۲) ارسطو انواع دانش را برحسب مقاصد شان به سه دسته تقسیم کرده بود: دانش نظری که غایت آن فهم و تبیین چه چیزی پدیده هاست ، دانش ساخت دانستن ، چگونه ساختن و تولید اشیاء و پدیده هاست و دانش کارکرد که مرتبط با نحوه استفاده و کارکردن با پدیده هاست. دانش اخیر چیزی را نمی آفریند بلکه کامل می سازد و اداره می کند.(طالقانی ،۱۳۸۸،ص ۵۰)
۲-۱-۴-۳) ماشلوپ[۶] دانش را در۵گروه دسته بندی کرده است:
۱ - دانش عملی[۷]: که در کارها اقدامات و تصمیم گیری های اشخاص مورد استفاده قرار می گیرد.دانش سیاسی ،دانش حرفه ای،دانش کسبوکار ودانش های تجربی دیگردراین طبقه قرار دارند.
۲- دانش هوشی[۸]: ارضاکنندۀ کنجکاوی های عقلانی و منطقی انسان است.این دانش به عنوان بخشی از دانش های انسان گرا تلقی می شود.
۳- دانش روحانی(مقدس)[۹]:با دانش مذهبی انسان درارتباط است وباعث جلوگیری انسان ازآلوده شدن به گناه می شود.
۴- دانش غیرضروری[۱۰] :خارج از علایق انسان است وبدون هدف حفظ ونگهداری می شود.
۵- دانش سرگرمی (امور روزمره)[۱۱] : به خاطر جنبه تفریحی و احساسات ،داشتن آن مطلوب است و شامل داستان ها،ضرب المثل ها،بازی ها، شایعات، اخبار،حوادث، اتفاقات ونظایرآن میشود.(سبحانی،محمدی ،محمدی فاتح،۱۳۹۱،صص۱۷-۱۶)
۲-۱-۴-۴) لیدنروعلوی [۱۲] در طبقه بندی انواع دانش به ۴ نوع دانش اشاره کرده اند:
۱- دانش نهفته که در زمینه اقدامات و تجارب افراد و تشکیل دهنده مدلهای ذهنی افراد است.
۲- دانش آشکار که در مقایسه با دانش نهفته عمومیت بیشتری داشته و به راحتی قابل انتقال است.
۳- دانش فردی که در وجود فرد نهفته است و ریشه دراقدامات فردی او دارد.
۴- دانش گروهی دانشی است که در سیستم های اجتماعی وفرهنگی یک سازمان نهفته است.(ابطحی، صلواتی، ۱۳۹۰،صص ۱۹-۱۸)
۲-۱-۵) انواع ایجاد دانش:
۱)ترکیب: این فرایندی است که از دانش اسناد ، جلسات ترکیبی ، دانش موجود را بهتر ساختار بندی و دسته بندی می کند. نمونه واقعی آن استفاده از تکنولوژِی اطلاعات است.
۲)درون سازی: فرایندی است که در آن دانش صریح باعث ایجاد دانش ضمنی می شود . در واقع شخصی که در یک پروژه مشارکت دارد ، دانش خود را درباره یک موضوع توسعه می دهد. بطور روزانه دانش نظری و عملی توسعه داده
می شوند و مرزهای بین دانش های مستند شده نامشخص می گردد.
شکل زیر چهار نوع تبادل بین دانش ضمنی و دانش صریح به شکل مارپیچ درآمده و چهار نوع تغییر شکل دانش را به هم ارتباط می دهد. ایجاد دانش سازمانی بطور مجزا از دانش شخصی زمانی به وجود می آید که هر ۴ مدل ایجاد دانش بصورت یک سیکل پیوسته مدیریت ایجاد می شوند. این سیکل وسیله یک سری تغییرات بین مدل های مختلف تبدیل دانش بوجود می آید.اولا مد جامعه پذیری معمولا با یک تیم شروع می شود ثانیا حلقه های پی در پی از دیالوگ معنی دار از مد برون سازی آغاز می گردد. اثرات متقابل بین دانش صریح و ضمنی در مقیاس وسیع در تایید داخلی سازمان قرار می گیرند.)گیلانی نیا،۱۳۹۱،ص ۲۰)
برون سازی
ترکیب
دانش صریح
جامعه پذیری
درونسازی ضمنی
درون سازمان سازمان گروه شخص
سطح دانش
شکل ۲-۱-۱:انواع ایجاد دانش(گیلانی نیا،۱۳۹۱،ص۲۰)
۲-۱-۶) چرخه دانش :
چرخه دانش و یا به عبارتی فرایند مدیریت دانش همانگونهکه در شکل زیر نشان داده شده از چهار بخش اصلی تشکیل شده است. در مرحله اولمی باید دانش موجود در سطح ســـازمان و منابع آن (اعم از دانش صریح وضمنی نزد افراد، بانک های اطلاعاتی، مستندات و…) مورد شناسایی واقعشده و سپس اخذ و کسب گشته به صورت مناسبی ذخیره سازی گردد. سپس برای اینکهدانش باارزش شده و به هم افزایی و زایش مجدد دانش منجر گردد، باید دانشموجود نزد افراد به اشتراک گذاشته شده و تسهیم گردد.
پس از طیاین مراحل اکنون باید از دانش کسب شده در جهت اهداف عالیه سازمان استفادهکرد زیرا در غیر این صورت تمامی تلاشهای انجام گرفته ابتر خواهد ماند. خلقدانش شامل ورود اطلاعات جدید به سیستم و حاصل به اشتراک گذاری و تسهیمدانش نزد افراد است. خلق دانش خود شامل اکتساب ، کشف و توسعه دانش است.
شناسایی و در اختیار گذاشتن دانش
به اشتراک گذاشتن و تسهیم دانش فرایند مدیریت دانش خلق دانش
کاربرد دانش
شکل ۲-۱-۲) فرایند مدیریتدانش(چرخه دانش)(لایبوویتس، ۲۰۰۴، ص۷۳(
۲-۱-۷) مدیریت دانش:
مفهوم مدیریت دانش برای مدتهای مدیدی به صورت عملی اما غیر رسمی مورد استفاده واقع شده است .فقدان یک توافق عمومی در ارائه تعریف مشخصی از این مفهوم به ایجاد آشفتگی واغتشاش منجر شده است که در مطالعات مختلفی که در این زمینه انجام گرفته به خوبی منعکس گردیده است.(نوروزیان ،۱۳۸۴،ص۲۴) از طرفی عبارت مدیریت دانش عموماً به تمام تلاش ها به منظور افزایش ارزش خلق، اشتراک گذاری و کاربرد دانش اشاره دارد.(جورجیوز و دیگران، ۲۰۰۸، ص ۱۹۳)
باتوجه به مباحث پیش گفته اکنون می توان مدیریت دانش را اینگونه تعریف کرد: توانایی یک سازمان در استفاده از سرمایه معنوی (تجربه و دانش فردی نزد هرفرد) و دانش دسته جمعی به منظور دستیابی به اهداف خود از طریق فرایندیشامل تولید دانش، تسهیم دانش و استفاده از آن به کمک فناوری . اصول مدیریتدانش شامل توسعه، اجرا و نگهداری زیرساختهای فنی و سازمانی به عنوان بسترو الزام انتشار دانش و انتخاب فناوریهای خاص است.
مکینتاش[۱۳]: مدیریت دانش، عبارت است از تجزیه و تحلیل موجود و مورد نیاز دانش که شامل فرآیندهای برنامه ریزی وکنترل برای توسعه دارایی های دانش برای نیل به هدف های سازمانی می باشد.(عالم تبریز،محمد رحیمی،۱۳۹۰،ص۴۹)
الن نپ [۱۴] : مدیریت دانش به صورت هنر تبدیل اطلاعات و دارایی های فکری به ارزش پایدار برای ارباب رجوع های شرکت و افراد آن می باشد(ال روی، فایرستون،۱۳۹۰،ص۸۴)
مدیریت دانش ، فرایند سیستماتیک منسجمی است که ترکیب مناسبی از فناوری های اطلاعاتی و تعامل انسانی را به کار می گیرد تا سرمایه های اطلاعاتی سازمان را شناسایی ، مدیریت و تسهیم کند. در تعریف بات[۱۵] مدیریت دانش، فرایند تسهیل فعالیت های مرتبط با دانش نظیر خلق، کسب، تغییر شکل و استفاده از آن است .(سبحانی،محمدی ،محمدی فاتح،۱۳۹۱،صص۱۶-۱۵)
دلفی مدیریت دانش را به عنوان شناسایی ، رشد و کاربرد موثر یک دانش اساسی سازمان تعریف می کند.