«قارون هلاک شد که چهل خانه گنج داشت نوشیروان نمرد که نام نکو گذاشت»
کلیات،۵۵
آن گونه که از سبک نگارش سعدی بر می آید وی توانگری را می ستاید که با مردم و برای مردم باشد. بنابراین به آنهایی که دستی در جیب دارند و نانی بر سفره خطاب می کند:
به روزگار سلامت شکستگان دریاب که جبر خاطر مسکین بلا نگرداند
چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی بده وگر نه ستمگر به زور بستاند
کلیات،۸۰
دریاب کنون که نعمتت هست به دست کاین دولت و ملک می رود دست به دست
کلیات،۶۳
ظالم برفت و قاعده زشت ازو بماند عادل برفت و نام نکو یادگار کرد
کلیات،۸۷۲
در جای دیگری درویشان را از شکایت بر حذر داشته و اینگونه می سراید:
مکن زگردش گیتی شکایت ای درویش که تیره بختی اگر هم بر این نسق مردی
توانگرا چو دل و دست کامرانت هست بخور ببخش که دنیا و آخرت بردی
کلیات،۱۷۰
چو بینی توانگر سر از کبر مست برو شکر یزدان کن ای تنگدست
کلیات،۳۳۹
در بخش دیگری بر حال توانگرانی که قدر عافیت را نمی دانند تأسف خورده و چنین زمزمه می کند:
بنالید درویش از ضعف حال بر تندرویی خداوند مال
نه دینار دادش سیهدل نه دانگ بر او زد به سر باری از طنز بانگ
دل سائل از جور او خون گرفت سر از غم برآورد و گفت ای شگفت
توانگر ترش روی، باری، چراست؟ مگر می نترسد زتلخی خواست؟
کلیات،۲۶۳
سعدی توانگران بخیل را اینگونه توصیف می کند:
بخیل توانگر به دینار و سیم طلسمی است بالای گنجی مقیم
کلیات،۲۷۴
حتی جایی در گلستان از مسائل اعتقادی بهره می گیرد. تا گروهی دیگر از ممسکان را نشان دهد و حکایتی نقل می کند: «توانگر بخیل را پسری رنجور بود. نیک خواهانش گفتند: مصلحت آن است که ختم قرآن کنی از بهر وی تا بذل قربانی. لختی به اندیشه فرو رفت و گفت مصحف مهجور اولی تر است که گله ی دور، صاحب دلی بشنید و گفت: ختمش به علت آن اختیار آمد که قرآن بر سر زبان است و زر در میان جان.
دریغا گردن طاعت نهادن گرش همراه بودی دست دادن
به دیناری چو خر در گل بمانند ورالحمدی بخواهی صد بخوانند
کلیات،۱۵۱
به غیر از این حکایات و ابیات کوتاه حکایت سر تا سر جدال سعدی با مدعی بحث توانگری و درویشی است. امّا چرا سعدی که به گفته ی خویش نمک پرورده ی خاندان توانگران است. قلم در این راه می زند و پرده از کار توانگران بر می دارد. و می گوید:
درویش را دست قدرت بسته است و توانگر را پای ارادت شکسته.
کریمان را به دست اندر درم نیست خداوندان نعمت را کرم نیست
کلیات،۱۶۴
در واقع داستان جدال سعدی با مدعی حکایتی است تأمل برانگیز از گلستان که در آن نعمت فقرپروری برآمده از رویکرد عرفانی منکوب شده است پیش از پرداختن به این بحث اشاره نکته ای بسیار مهم جلوه می کند که سعدی خود عارفی است ستایشگر اخلاق درویشی و این موضوع در جای جای فصول گلستان قابل رؤیت است. سعدی تنها در انتهای فصل آداب تربیت از توانگران دفاع می کند. باید اشاره کرد آنجا که سعدی روابط واقعی متن جامعه را شرح می دهد. درویشی را می ستاید. امّا در آرمان شهر خود روند منطقی امور توانگران را مدح می کند. توانگر سعدی همچنان مؤمن و موحدی است درویش صفت. در این روایت سه عنصر مدعی، سعدی و قاضی نقش ایفا می کنند. مدعی نماد درویشانی است که تنها بر ذم توانگران سخن می گویند: «توانگران مشتی متکبر، مغرور، معجب نفور، مشتغل مال و نعمت، مفتنن جاه و ثروت که سخن نگویند الاّ به سفاهت و نظر نکنند الاّ به کراهت. علما را به گدایی منسوب کنند و فقرا را به بی سر و پایی معیوب گردانند و به عزّت مالی که دارند و عزّت جاهی که پندارند برتر از همه نشینند و خود را بهتر از همه بینند و نه آن در سر دارند که سر به کسی بردارند. چون ابر آزارند و نمی بارند و چشمه آفتاب اند و بر کس نمی تابند. بر مرکب استطاعت سوارند و نمی رانند. قدمی بهر خدا ننهند و درمی بی منّ وازی ندهند. مالی به مشقت فراهم آرند و به خست نگه دارند و به حسرت بگذارند. چنانکه حکیمان گفته اند: سیم بخیل از خاک وقتی برآید که وی در خاک رود.» مدعی آن چنان خاک سرای ثروت را به توبره می کشد. که گویی از تولید ثروت، پلشت تر و زشت تر فرآیندی در عالم هستی وجود ندارد. سعدی می گوید: «توانگران دخل مسکینانند و ذخیره گوشه نشینان و مقصد زائران و کهف مسافران و متحمل بارگران و بهر راحت دگران، دست تناول آنگه به طعام برند که متعلقان و زیردستان بخورند و فضله مکارم ایشان به ارامل و پیران و اقارب و جیران رسیده است.»
توانگران را وقفست و نذر و مهمانی زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی
تو کی به دولت ایشان رسی که نتوانی جزین دو رکعت و آن هم به صد پریشانی
کلیات،۱۶۴
این چنین است که سعدی زبان به مدح توانگران می گشاید. زیرا می داند که فراغت و آسودگی با فقر و محنت و سعادت با تنگدستی قرابت چندانی ندارد. او مستند به روایات مذهبی می گوید. که فقر به کفر می انجامد و به زیبایی و در نهایت مهارت بر فواید و سودمندی توانگری صحه می گذارد و رابطه معاش، فراغت و آرامش را این چنین بیان می دارد: «نبینی که حق جلّ و علا در محکم تنزیل از نعمت اهل بهشت خبر می دهد که اولئک لَهُم رزق معلوم تا بدانی که مشغول کفاف از دولت عفاف محروم است و ملک فراغت زیر نگین رزق معلوم»
تشنگان را نماند اندر خواب همه عالم به چشم چشمه آب
کلیات،۱۶۵
سعدی آن چنان بر رویکرد دنیا محور تأکید دارد که بیان می دارد: «صاحب دنیا به عین عنایت حق ملحوظ است و به حلال از حرام محفوظ»
کلیات،۱۶۶
شاعر در این حکایت دو سر طیف را در قالب مدعی و سعدی نمایان می سازد. تا شخصیت معقول تری را خلق نماید. قاضی شاهکار بی نظیر سعدی و به نوعی تصویری واقعی از شخصیت او است. قاضی بر جدال سعدی و مدعی به حکم عدالت نظر می دهد. قاضی رویکرد رادیکال سعدی را نکوهش می کند. و می گوید ای آن که توانگران را ثنا گفتی و بر درویشان جفا روا داشتی بدان که «هر جا که گل است خار است و با خمر خمارست و به سر گنج مار است و آنجا که دُر شاهوار است نهنگ مردم خوار است. لذت عیش دنیا را لدغه اجل در پس است و نعیم بهشت را دیوان مکاره در پیش»
جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هم اند
کلیات،۱۶۸
قاضی در عین حال مدعی را پند می دهد که همه را به یک چوب نراند که «قومی بر این نمط که شنیدی و طایفه ای خوان نعمت نهاده و دست کرم گشاده. طالب نامند و معرفت و صاحب دنیا و آخرت» و همچنین می گوید: «مقربان حضرت حق، جل و علا، توانگرانند درویش سیرت و درویشانندتوانگر همت و مهین توانگران آن است که غم درویش خورد و مهین درویشان آن است که کم توانگر گیرد.»
کلیات،۱۶۹
سعدی آموخته است که در کنار قدرت زیست نماید و همواره بر طبل مخالفت با حاکمان نکوبد. او با رویکردی تقدیرگرا و با زیرکی مبحث معیشت و اقتصاد را به قدرت نزدیک می کند و حتی استبداد ایرانی را توجیه می کند. «عمل پادشاه ای برادر دو طرف دارد. امید و بیم یعنی امید نان و بیم جان».
بسیاری از متفکران و اندیشمندان کنونی این دیار هر چند با رویکردی متفاوت و برآمده از سامانه معرفتی مدرن، هم چنان به نوعی در مذمت توانگری سخن می رانند و در این راستا حاکمان را به طور مطلق بی نصیب نمی گذارند. امّا سعدی در نقد خود بر جامعه و حاکم جانب عقل را رها نمی کند و همواره محافظه کارانه بر ارابه مخالفت می راند. زیرا معتقد است
دگر ره چون نداری طاقت نیش مکن انگشت در سوراخ گژدم
کلیات،۵۴
او حتی جدال سعدی و مدعی را با بازگشت به رویکرد عرفانی خود و در جوی مملو از سکوت، تواضع و فروتنی به پایان می رساند و چنین پند می دهد:
مکن زگردش گیتی شکایت ای درویش که تیره بختی، اگر هم بر این نسق مردی
دانلود مطالب پایان نامه ها با موضوع پیوند ادبیّات با اقتصاد در آثار سعدی- فایل ...