رویکرد تولید
رویکرد تولید موفقیت واحدها را در تولید، سپرده ها، وام ها و سایر محصولات با بهره گرفتن از بعضی منابع مثل پرسنل و سایر مخارج اندازه گیری می کند. رویکرد سوداوری، کارایی استفاده از منابع را برای به حداکثر رساندن سود یک واحد اندازه گیری می کند(ایکان[۵۷]وکاله،۸۸۹،۲۰۱۱).
رویکرد تولید در بین بسیاری از مطالعات گذشته مورد بررسی قرارگرفته است. استفاده از رویکرد تولید برای مدلسازی شرکت خدمات مالی بوده است. تحت رویکرد تولید، شرکتها و موسسات به عنوان نهادهایی در نظر گرفته می شوند که از کار و سرمایه برای تولید سود استفاده می کنند و هم ورودی ها و هم خروجی ها معمولا به عنوان اندازه های فیزیکی در نظر گرفته می شوند نه مقادیر پولی؛ در حالی که در رویکرد واسطه گری، سپرده ها و سایر وجوه به وام ها تبدیل می شوند. رویکرد تولید عموما برای مطالعات در سطح مشتری در سطح واحد انجام می شوند در حالی که مدیران واحد ها عملا کنترل کمی بر تصمیمات مربوط به سرمایه گذاری یا تامین بودجه دارند. در عمل ممکن است بیش از حد بر تمایزات رده بندی تاکید شده باشد) دارل[۵۸] ودیوید،۹،۲۰۱۲).
رویکرد عملیاتی
در رویکرد عملیاتی عمدتا جنبه معاملاتی یک واحد اندازه گیری می شود رویکرد واسطه گری کارایی تبدیل سپرده ها به وام ها را براورده می کند ورودی ها و خروجی ها مطابق با آنچه می خواهیم در مورد واحد بدانیم مشخص می شوند کارایی تولید کارایی سودآوری کارایی عملیاتی و کارایی واسطه گری می توانند به صورت جداگانه مطالعه شوند و همچنین می توانند در یک مدل واحد دارای چندین بعد ترکیب شوند تمام ابعاد با هم یک مدل را تشکیل می دهند و یک ابزار تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری را برای مدیریت ارائه می دهند. اولین هدف مطالعه توسط یک مدل عملکرد برای اندازه گیری کارایی نسبی و قابلیت های بهبود واحدهای مورد اندازه گیری با شناسایی نقاط قوت و ضعف آنهاست. هدف دیگر پژوهش در مورد ابعاد تولید و سود اوری واحدها به منظور آشکارسازی مشخصات عملکردی آنهاست(ایکانوکاله،۸۸۹،۲۰۱۱).
مدلهای حسابداری ارزیابی عملکرد
حاصل سیستم اطلاعات حسابداری، گزارشهای مالی است که سود گزارششده در آنها از اهمیت زیادی برای استفاده کنندگان برخوردار است. سرمایهگذاران با اتکا به سود حسابداری، عملکرد شرکت را ارزیابی کرده و پیشبینیهای خود را بر آن اساس انجام میدهند. مدیران نیز از سود برای برنامهریزی آینده شرکت استفاده میکنند. معیارهای حسابداری به دو دسته تقسیم میشوند، دسته اول مبتنی بر اطلاعات حسابداری هستند و دسته دوم بر اطلاعات حسابداری و اطلاعات بازار مبتنی میباشند، که عمدتاً با بهره گرفتن از اطلاعات تاریخی موجود در صورتهای مالی اساسی و یادداشتهای همراه، عملکرد شرکت را اندازهگیری میکنند (جهانخانی و سجادی، ۵۲،۱۳۷۴).
۱- معیارهای مبتنی بر اطلاعات حسابداری
معیارهای حسابداری ارزیابی عملکرد شرکت عبارتند از: سود، نرخ رشد سود، سود تقسیمی، جریانهای نقدی، سود هر سهم و نسبتهای مالی (شامل ROA،ROE ،P/E ، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری سهام و نسبت Q توبین) میباشد.
۲- سود
سود حسابداری عبارت از درآمدها منهای هزینهها میباشد. در طول یکسال مالی شرکت با توجه به فعالیتهایی که انجام میدهد، درآمد تحصیل میکند. سود حسابداری، سنتیترین معیار ارزیابی عملکرد است که برای سرمایهگذاران، سهامداران، مدیران، اعتباردهندگان و تحلیل گران اوراق بهادار از اهمیت زیادی برخوردار است. سود حسابداری که با فرض تعهدی محاسبه میشود به نظر بسیاری از پژوهشگران مانند لهن و ماخیجا[۵۹](۱۹۹۶)، چن و داد[۶۰] (۲۰۰۱) و ورئینگتون و وست[۶۱](۲۰۰۴) یکی از مهمترین معیارهای سنجش عملکرد محسوب میشود. با توجه به مزیت در دسترس بودن اطلاعات مورد نیاز در این مدلها و آسانی محاسبات مربوط به آن، این گروه از معیارهای ارزیابی عملکرد به شکل گستردهای توسط استفاده کنندگان از اطلاعات مالی، مورد استفاده قرار میگیرد. بررسیهای انجام شده توسط پژوهشگران نیز نشان میدهد که سود حسابداری و اطلاعات بدست آمده از آن، اطلاعات مفیدی را در اختیار استفاده کنندگان قرار میدهد که در تصمیمگیریهای آنها بسیار مؤثر است(باسلم [۶۲]ولیپکا،۹۸،۱۹۹۸). در پژوهش انجام شده توسط جنینگز وهمکاران[۶۳](۱۹۹۷) محتوای اطلاعاتی شکلهای مختلف سود حسابداری مورد ارزیابی قرارگرفته است که نشان میدهد سود هر سهم در تمام اشکال محاسبه خود، برای استفاده کنندگان مفید میباشد. با این حال، مدلهای حسابداری (سنتی) ارزیابی عملکرد دارای نارسائیهای زیر است:
۱-امکان تحریف و دستکاری سود از طریق روشهای مختلف
۲-رویههای عمومی پذیرفته شده حسابداری، عدم یکنواختی را در اندازهگیری سود در شرکتهای مختلف مجاز میکند
۳-با تغییرات سطح قیمتها سود اندازهگیریشده با واحد پول تاریخی، تغییر میکند
۴-به دلیل کاربرد اصل بهای تمام شده و تحقق درآمد، ارزش فروش تحققنیافته داراییهایی که در یک دوره زمانی مشخص نگهداری شدهاند، در محاسبه سود حسابداری شناسایی نمیشود. این ویژگی باعث میشود که نتوان اطلاعاتی سودمند را افشا کرد (بلکویی ،۵۲۹،۱۳۸۱).
۵-به دلیل استفاده از روشهای مختلف پذیرفتهشده برای محاسبه بهای تمامشده و روشهای مختلف برای تخصیص هزینهها، تکیه بر سود حسابداری مبتنی بر اصل بهای تمام شده تاریخی، کار مقایسه اقلام را بسیار مشکل میسازد.
۶-تکیه بر سود حسابداری مبتنی بر اصل تحقق درآمد، اصل بهای تمام شده تاریخی و محافظهکاری باعث میشود تا اطلاعات گمراهکنندهای در اختیار استفاده کنندگان قرار گیرد.
۷-در نظر نگرفتن هزینه سرمایه
نارسائیهای بالا نشان میدهد که معیارهای حسابداری مبتنی بر سود حسابداری نمیتواند به عنوان معیار و مبنای ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار گیرد(بلکویی ،۵۲۹،۱۳۸۱)
بخش سوم) کارایی
تعریف کارایی
در دائره المعارف “علم و تکنولوژی” کارایی به این صورت تعریف شده است: نسبتی که به صورت ستاده به داده ای از نیرو، انرژی یا کار در واحد زمان، و بر حسب درصد بیان می گردد را کارایی گویند(مجیبی وهمکاران،۱۳۹۲،۲۸۳). کارایی مربوط به اجرای درست کارها در سازمان است؛ یعنی تصمیماتی که با هدف کاهش هزینهها، افزایش مقدار تولید و بهبود کیفیت محصول اتخاذ میشوند. کارایی عبارت است از نسبت بازده واقعی بدست آمده به بازدهی استاندارد و تعیین شده(مورد انتظار) یا نسبت مقدار کاری که انجام میشود به مقدار کاری که باید انجام شود(طاهری، ۱۳۷۸).
از جمله مقیاسهایی که برای تعریف و ارزیابی بهرهوری ارائه شدهاند، مقیاسهای کارایی هستند. مقیاسهای کارایی، نهادهها یا منابع یک سازمان را با کالاها و خدمات نهایی که تولید میشوند، مقایسه میکنند(پیمان، ۱۳۷۴). کارایی به نسبت کمیت خدمات و تولیدات ارائه شده به هزینه مالی یا نیروی کار که برای ارائه آنها لازم است اشاره دارد. با این حال این مقیاس و شیوه اندازهگیری بهرهوری، میزان رضایت مشتری یا میزان دسترسی به هدف مطلوب را اندازه نمیگیرد. برای مثال مقیاسهای کارایی نسبت تعداد افراد درمان شده را به نفر ساعت کار پزشکان نشان میدهد؛ حال آنکه مقیاسهای اثربخشی طوری طراحی شدهاند که نشان دهند؛ از کل بیماران تحت درمان چه تعداد در معالجه موفق بودهاند.(ابطحی، ۱۳۷۲)
نخستین سابقه و مدارک مربوط به کارسنجی به سال ۱۷۶۰ م بر میگردد؛ زمانی که یک فرانسوی به نام ژان برونه بررسیهایی در مورد عملیات انجام شده در ساخت سنجاق برای اصلاح فعل و انفعالات آن انجام میداد(ابطحی، ۱۳۷۲، ۲۳).
حتی صد سال قبل از مدیریت علمی نیز صاحبان صنایع فرانسه و انگلیس برای تعیین استانداردهای عملکرد(کارایی) و اصلاح فعل و انفعالات، از نوعی اندازهگیری کار استفاده میکردند. با شروع دوره نهضت مدیریت علمی در اوایل سالهای ۱۹۰۰ م، فردریک وینسل[۶۴]، تیلور[۶۵]، فرانک و لیلیان گیلبریث[۶۶]، به منظور افزایش کارایی کارگران درباره تقسیم کار، بهبود شرایط کار و تعیین زمان استاندارد کار(سنجش کارایی)، مطالعاتی را انجام دادند(همان ، ص ۲۷).
کارایی بهمعنای اطمینانیابی از بهدستآوردن حداکثر نتیجه از منابع اختصاصیافته برای یک بخش یا برنامه یا حداقل مصرف منابع برای تحصیل سطح خاصی از نتایج است. کارایی یک بخش هنگامی بهبود مییابد که نهادههای سیستم برای تولید مقدار معینی ستانده تقلیل یابد و یا آنکه از مقدار معینی نهاده سیستم، مقدار بیشتری ستانده حاصل شود. در کل یک شرکت ( که یک واحد تصمیم گیری یا گفته می شود) در صورتی می تواند کارآمد دانسته شود که بدون افزایش متناظر ورودی ها نتواند خروجی های بیشتری تولید کند یا بدون کاهش نسبی متناظر در خروجی نتواند ورودی هایش را کاهش دهد رویکردهای متداول برای اندازه گیری کارایی معمولا متمرکز بر نسبتهای ساده هستند اگرچه این نسبتها کمبودهایی دارند.دویانگ[۶۷]( ۱۹۹۸) می گوید دنبال کردن کورکورانه محک های مبتنی بر حسابداری می تواند کارایی هزینه شرکت را با کاهش مخارج لازم برای اداره مناسب شرکت کاهش دهد به طور کلی تر برگر[۶۸] و همکاران (۱۹۹۳) اشاره می کنند که نسبتهای مالی می توانند گمراه کننده باشند چون از نظر مخلوط محصول یا قیمت های ورودی کنترل انجام نمی دهند )دارل[۶۹] ودیوید،۴،۲۰۰۵)
کارایی های X نسبت به یک مرز کارآمد اندازه گیری می شوند که سطوح ماکزیمم خروجی ها را تعریف می کند با هر استفاده خاص از ورودی ها می توانند حاصل شود یا سطوح مینیمم ورودی ها را مشخص می کند که می توانند برای حصول یک سطح خروجی خاص استفاده شود. پنج رویکرد برای تعیین موقعیت این مرز کارامد وجود دارند که سه مورد پارامتری و دو مورد غیر پارامتری هستند. یک چالش مهم برای هر دو مجموعه از رویکردها در متمایز سازی خطای تصادفی که ناشی از روش حسابداری یا یک منبع دیگر است، از ناکارایی می باشد هر یک از رویکردهای پارامتری شیوه های متفاوتی برای پرداختن به این خطای تصادفی دارد در حالی که رویکردهای غیر پارامتری به طور کلی از آن چشم پوشی می کنند)دارل ودیوید، ۵،۲۰۰۵).
عوامل مؤثر در کارایی
معمولا عوامل موثر در بهرهوری در کارایی هم تأثیر دارند و موجب افزایش یا کاهش آن میشوند. عوامل موثر در بهرهوری به دو دسته کلی عوامل درونسازمانی(در اختیار و قدرت سازمان) و عوامل برون سازمانی یا محیطی که در کوتاه مدت خارج از کنترل سازمان هستند، تقسیم میشوند:
عوامل درون سازمانی:
-
- عوامل سختافزاری: ماشینآلات و تجهیزات و ابزار، تکنولوژی، مواد اولیه ،منابع مالی و زمین؛
-
- عوامل نرمافزاری: اطلاعات، دستورالعملها، نقشهها و فرمولها؛
-
- عوامل انسانافزاری یا مغزافزاری:
الف) نیروی انسانی: توانایی، تخصص، تجربه، تحصیلات، انگیزه، محیط کار و برخوردهای مدیریت؛
ب) مدیریت: فلسفه و سبک مدیریت، دسترسی به تکنولوژی های اطلاعاتی و ….
عوامل برون سازمانی
عوامل برونسازمانی عواملی هستند که در بهرهوری بسیار مؤثر هستند ولی بنگاه ها قادر به کنترل آنها نیستند؛ مانند: سیاست های دولت، قوانین و مقررات ملی و بینالمللی، محیط کار، دسترسی به منابع مالی، برق، آب، حمل و نقل، ارتباطات و مواد اولیه و …( طاهری،۱۳۷۸، ص ۵۸-۵۹٫)
انواع کارایی
فارل[۷۰] در سال ۱۹۵۷ بررسی جامعی در خصوص انواع کارایی بنگاه و نحوه اندازه گیری آن به عمل آورد. اساسا سه نوع کارایی توسط فارل مطرح شد که به بیان هر یک پرداخته می شود:
الف)کارایی فنی ب)کارایی تخصیصی ج)کارایی اقتصادی یا کارایی کل
کارایی تکنیکی: توانایی یک بنگاه برای بدست آوردن حداکثر ستاده از مجموعه ای از نهاده ها را منعکس می نماید. این کارایی با بهره گرفتن از نهاده ها(نیروی انسانی، سرمایه، ماشین آلات و..)برای تولید ستاده یا نسبت به بهترین عملکرد در یک نمونه از بنگاه های محدود ارتباط دارد. به عبارت دیگر، با فرض فناوری یکسان برای بنگاه ها، عدم اتلاف نهاده ها در تولید مقدار مشخصی از ستادها مورد توجه است. به یک سازمان فعال که بهترین عملکرد را در مقایسه با سایر سازمان ها در همان نمونه دارد، یک سازمان کاملا کارا از لحاظ تکنیکی اطلاق می شود. سازمان ها در مقابل عملکرد بهترین سازمان محک زده می شوند و کارایی تکنیکی آنها به عنوان درصدی از بهترین عملکرد بیان می شود. کارایی تکنیکی به واسطه مقیاس تولید است و بر مبنای روابط فنی و نه قیمت و یا هزینه ها می باشد. (میرجلیلی و دیگران،۹۸،۱۳۸۹).
کارایی تخصیصی[۷۱]: توانایی یک بنگاه را برای استفاده از نهاده ها در نسبت های بهینه با توجه به قیمت های متناظر نهاده ها منعکس می نماید . این کارایی به حداقل سازی هزینه تولید با انتخاب مناسب نهاده ها برای سطح داده شده از ستاده و یا با توجه به مجموعه ای از قیمت های نهاده ها مربوط می شود. با این فرض که سازمان مورد نظر از لحاظ تکنیکی کاملا کارا باشد،کارایی تخصیصی به صورت یک مقدار درصدی بیان می شود به طوری که مقدار صد درصد نشان می دهد که سازمان از نهاده هایش به نسبت هایی استفاده می کند که هزینه هایش را حداقل می کند. به طور کلی کارایی تخصیصی نشان دهنده توانایی بنگاه برای استفاده از ترکیب بهینه عوامل تولید با توجه به قیمت آن عوامل می باشد که حداقل هزینه را در پی داشته باشد. این کارایی در روش تحلیل پوششی داده یا با قرار دادن قیمت محصول و هزینه عوامل تولید به عنوان وزن های آنها قابل محاسبه می باشد.
کارایی اقتصادی )هزینه[۷۲] (: به ترکیبی از کارایی تکنیکی و کارایی تخصیصی مربوط است. یک سازمان تنها درصورتی دارای کارایی هزینه است که هم از لحاظ تکنیکی وهم از لحاظ تخصیصی کارا باشد. کارایی هزینه به صورت حاصل ضرب برداری مقادیر کارایی های تکنیکی و تخصیصی محاسبه می شود. بنابراین یک سازمان تنها زمانی می تواند به کارایی هزینه صد درصد دست یابد که ۱۰۰درصد کارایی را هم از لحاظ تکنیکی و هم از لحاظ تخصیصی داشته باشد(همان منبع ،۱۰۰).
کارایی مقیاس: با فرض بازدهی ثابت نسبت به مقیاس، اندازه سازمان در تعیین کارایی نسبی مورد توجه قرار نمی گیرد وسازمانهای کوچک می توانند ستاده ها را با همان نسبتهای نهاده به ستاده سازمان های بزرگتر تولید نمایند. این فرض در حالتی است که عدم صرفه های مقیاس وجود ندارد، به طوری که دو برابر کردن همه نهاده یا منجر به دو برابر شدن تمام ستاده ها خواهد شد. به هر حال این فرض برای خدماتی که صرفه های مقیاس دارند (بازده صعودی نسبت به مقیاس) و برای سایر خدمات، سازمان ها ممکن است بزرگ باشند و عدم صرفه جویی در مقیاس داشته باشند یا بازدهی نزولی نسبت به مقیاس( که در این حالت دو برابر کردن همه نهاده ها منجربه کمتر از دو برابر شدن ستاده ها خواهد شد نامناسب است(مجیبی وهمکاران،۲۸۴،۱۳۹۲).
ناکارایی