۳-۱-۳-۳- ۲- مفهوم شناسی نجاست
برای واژۀ «نجس» معانی مختلفی ذکر شده، امّا معنای مشهور آن عبارت است از: «ناپاکی»، «کثیفی»، «پلیدی»، «ضد طهارت» و «ضد نظافت». راغب اصفهانی می نویسد: نجاست قذارت و کثیفی است که بر دو نوع می باشد: یک نوع که با حواس قابل درک است. نوع دوم که با دیدۀ بصیرت قابل درک است. خداوند مشرکان را به نجاست نوع دوم توصیف کرده و فرموده است:« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ …»،[۵۱۷] اى کسانى که ایمان آورده اید! مشرکان نجسند و بعد از امسال دیگر نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند، و اگر از فقر مى ترسید زود باشد که خدا اگر بخواهد از کرم خویش شما را توانگر کند که خدا دانا و شایسته کار است.
در احکام شرعی، بین متنجّس با عین نجس، فرق هایی وجود دارد، همان طور که مشترکاتی نیز با هم دارند. متنجّس مانند عین نجاست، اجمالاً نجس کننده است ولی از جهاتی نیز با هم متفاوت هستند. به عبارت دیگر، همۀ احکام عین نجاست، درمورد متنجس صادق نیست و از نظر حکم شرعی تفاوت هایی با هم دارند از جمله فرق هایی که وجود دارد این است که متنجّس در واسطۀ سوم نجس کننده نیست؛ مثلاً در صورتى که دست راست به بول متنجس شود، آن گاه آن دست با رطوبت جدیدى با دست چپ ملاقات کند، این ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود و اگر دست چپ بعد از خشک شدن با لباس مرطوب مثلًا ملاقات کند، لباس نیز نجس مىشود، ولى اگر آن لباس با چیز دیگرى با رطوبت ملاقات کند حکم به نجاست آن چیز نمىشود.[۵۱۸]
نجس، در اصطلاح فقه اسلامی، به مواردی اطلاق میشود که تماس با آنها و آن چه با شرایطی به آنها برخورد کند، نوعی از خباثت -یعنی همان نجاست- را به برخورد کننده منتقل میکند که در پی کلمه نجس به کار رفته است.
از نظر اسلام همه چیز پاک است، مگر نجاسات یازده گانه شامل بول، مدفوع، خون، منی، مردار، شراب، آبجو، کافر، سگ، خوک، عرق شتر نجاست خوار و چیز هایی که انسان یقین کند که با رطوبت به یکی از این نجاسات ملاقات کرده و نجاست به آن منتقل شده است.[۵۱۹] بنابراین، تمام چیزهایی که ما علم و آگاهی از نجاست آنها نداریم و یا در نجاست آنها شک داریم و یا حتی ظن و گمان به نجاست آنها داریم، همگی پاک هستند و ما هیچ وظیفه ای نسبت به اجتناب از آنها نداریم.
یقین به نجاست هر چیزی از سه راه ثابت مىشود: اوّل این که انسان یقین پیدا کند، ولى گمان حتّى گمان قوى کافى نیست، بنابراین غذا خوردن در بعضى از اماکن عمومى که گاه انسان گمان قوى به نجس بودن آنها دارد، جایز است، مگر آن که یقین به نجاست پیدا کند. دوّم آن که کسى که چیزى در اختیار اوست (مانند صاحب خانه و فروشنده و خدمتکار) بگوید که آن چیز نجس است و سوم این که دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر(که از گفته اش اطمینان حاصل می شود) بگوید که آن چیز نجس است.[۵۲۰] براین اساس، ما نیز باید در همان حدی که به آن موظف هستیم مراعات کنیم. نه کمتر و نه بیشتر و باید تلاش کنیم در مسئله طهارت و نجاست دچار وسواس نشویم؛ زیرا وسوسه منجر به بیماری روانی می شود و چه بسا در نهایت سر از بی دینی در آورد. با کمی تأمّل و دقّت به این نکته ی دقیق و ظریف می رسیم که در مورد حکم به طهارت، نیازی به قطع و یقین پیدا کردن نسبت به طهارت نیست؛ بلکه صرف حصول ظن و گمان نسبت به طهارت کفایت می کند؛ در حالی که برای پذیرفتن نجاستِ چیزی، باید یا یقین عینی برای فرد حاصل شود (حتّی ظن قوی هم کافی نیست) ویا این که یک یا دونفر عادل نجاست آن را خبر دهند.
راه های درمان وسواس
وسواس چه از نوع فکری باشد و چه از نوع عملی، یک اختلال اضطرابی است که منجر به شکل گیری یک شخصیت نابهنجار یا رفتارهای نابهنجار می گردد. روشن است که وجود چنین شخصیّت و رفتارهایی می تواند منشأ بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی در جامعه گردد و در صورتی که درمان نشود، شیرینی، لذت و هیجانات مثبت زندگی را از بین برده و نوعی احساس اسارت و فرسودگی پدید می آورد، چراکه فرد وسواسی نمی تواند فعّالیّتهای عادی و روزمرّه اش را به راحتی انجام دهد و با پیشرفت بیماری حتی مدرسه، کار و روابط اجتماعی او نیز آسیب میبینند. بنابراین درمان وسواس همچون سایر بیماری ها چه روانی و چه جسمی، امری ضروری و تردید ناپذیر است. درمان این اختلال اضطرابی، همانند سایر بیمارى هاى روانى، با کمک علم و عمل امکان پذیر است؛ اما شرط اول برای درمان، پذیرش بیماری از جانب خود بیمار می باشد وسپس به کار بستن راهکارهای پزشکی و روان پزشکی مناسب، و از همه مهم تر شکیبایی و برد باری در کنار امید به درمان با توکّل برخدا.
روش درمان برای این اختلال براساس منشأ آن می تواند متفاوت باشد. ولی به طور کلی در جوامع دینی مانند جامعه ی ایرانی ، هنگام انتخاب شیوه ی درمانی نه تنها تشخیص علّت بیماری مهم است، بلکه زمینه های دینی و فرهنگی بروز وسواس نیز تعیین کننده هستند. بنابراین درمان وسواس را در این پژوهش از دو منظر علم روان شناسی و نیز از دیدگاه اسلام و فقه اسلامی، به طور جداگانه مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.
۳-۲-۱- درمان وسواس از نظر علم روان شناسی
اختلال وسواسی جبری از دیرباز یکی از پیچیده ترین و مقاوم ترین اختلالات عصبی شناخته شده است به طوری که اغلب و بدون مراجعه به متخصّص به آسانی درمان پذیر نیست. اکثر افرادی که مبتلا به وسواس میشوند، اگر در مراحل اولیه، که فقط برخی از علایم این بیماری را به طور خفیف تجربه میکنند، درمان خود را شروع کنند، در بسیاری از موارد میتوان از تشدید علایم در آنها جلوگیری کرد. روانشناسان و مشاوران با بهره جستن از روش های رفتار درمانی، شناخت درمانی، درمان مبتنی بر روان کاوی و دارودرمانی، به درمان بیمار وسواسی اقدام می کنند. در بحث زیر با گذری بر این رویکردهای درمانی، با شیوه های درمان این اختلال بیشتر آشنا می شویم.
۳-۲-۱-۱-رویکرد رفتار درمانی در درمان وسواس
رویکرد رفتار درمانی نسبت به وسواس برپایه ی نظریه ی یادگیریِ رفتار و شیوه ی یادزدایی آن، استوار است. نظریه پردازان اولیه ی رفتاری، عقیده داشتند که در درمان وسواس باید از روش های کاهش اضطراب و نیز روش هایی که مانع از تقویتِ بروز اعمال وسواسی می شوند، استفاده کرد. در این روش درمانگران معتقد بودند که وقتی قراین وسواسی نتوانند اضطراب ایجاد کنند، رفتارهای وسواسی، متوقف میشوند، چون دیگر نمیتوانند از طریق خصوصیتهای اضطراب کاه خود، تقویت شوند. مثلاً وقتی کسی احساس کند که دیگر براثر فکر آلودگی، مضطرب نمیشود، آیینوارههای تمیزگردانی بیش ازحد، دراو کاهش پیدا میکنند و یا متوقف میگردند. در روش رفتار درمانی، رفتار درمانگران بر رفتار آشکار تمرکز کرده، بر رفع علایم آشکار تأکید میورزند بیآنکه به تجارب شخصی یا تعارض های درونی فرد توجه کنند درمان موفقیت آمیز عبارت است از فراموشسازی یا یادزدایی. این رفتار ناسازگارانه و جانشینسازی الگوی رفتاری تازه، مناسب و فاقد خاصیت اضطرابانگیزی.[۵۲۱]
اساس رفتار درمانی، تکنیک «خوگیری»[۵۲۲] است که کلیدی است برای مواجهه و جلوگیری از پاسخ. به عبارت دیگر خوگیری یعنی این که پس از مجاورت طولانی مدت با وضعیّتی که در ابتدا برای فرد واکنش هیجانیِ منفی شدیدی ایجاد می کرد، بدن فرد وسواسی می آموزد که به آن عادت کند یا آن موقعیّت را نادیده بگیرد. برخی از شیوههای درمانی اولیه ی کاهش اضطراب، که در رفتار درمانی وسواس به کار گرفته میشدند، عبارتند از: حساسیتزدایی منظم،[۵۲۳] قصدمندی متناقض،[۵۲۴] غرقهسازی تجسمی،[۵۲۵] اشباعسازی،[۵۲۶] حذف بدآیندی،[۵۲۷] ایجاد وقفه در فکر.[۵۲۸] در کنار این تکنیک ها تقویت اعتماد به نفس، توجّه شدید به ارزش ها، داشتن دید مثبت نسبت به توانایی های خود، تصمیم گیری قاطعانه، بدون عجله و دخالت دیگران و حفظ آن تا زمانی که اشتباه بودن آن ثابت نشده است، عوامل بسیار مهمّی در موفقیّت این شیوه هستند.
۳-۲-۱-۲-رویکرد شناخت درمانی در درمان وسواس
شناخت درمانی، شکلی از درمان کوتاه مدت و سازمان یافته است که در طول آن سعی می شود، بیماران به شناختی اساسی از مشکلات خود برسند، و بتوانند ناراحتی خود را در قالب کلمات و عبارات به زبان بیاورند. هم چنین برای غلبه بر حالتهای عاطفی ناخوشایند و حل مشکلاتشان تکنیک هایی را نیز یادمی گیرند. در شناخت درمانی فرد به طور فعّال و آگاهانه ، به حل مسایل حل نشده گذشته خود مبادرت می ورزد. اصلی ترین کلید موفقیت شناخت درمانی ، تشخیص ریشه مشکلات به طریقی متفاوت است . هم اکنون روان شناسان به این نکته واقفند که اصلی ترین ریشه مشکلات واقعی بشر، در فکر او نهفته است.
در شناخت درمانی، در طی جلسات مکرّر و متعدّد، بینش بیمار نسبت به تعارض های درونی اش به کمک رواندرمانگر تغییر مییابد. در این شیوه، درمان مبتنی بر دو اصل «رویارویی» و «جلوگیری از پاسخ»، نسبتاً راحت و مستقیم صورت می پذیرد.[۵۲۹]
یکی از روش های درمانی در این رویکرد، درمان شناختی رفتاری (CBT) است که بعنوان موفقیتآمیزترین درمان روانشناختی برای مشکلات وسواسی درنظر گرفته میشود. فرض اصلی CBT این است که افکار و احساسات بههم وابستهاند. هرچند شما نمیتوانید احساساتتان را در مورد رویدادها تغییر دهید اما میتوانید افکارتان را دربارهی آنها آزموده و اطمینان حاصل کنید که آیا دید متعادلی از رویدادها دارید یا خیر. اگر دید شما نامتعادل باشد آنگاه واکنشهای عاطفی شما هم نامتعادل خواهد بود. برای مثال اغلب مردم عادی، افکار وسواسی را درست به همان شکلی که وسواسی ها تجربه میکنند، حس میکنند اما بوسیله این افکار آزرده نمیشوند. دلیل این است که آنها چنین افکاری را با معنا یا به عنوان هشدار یا چیزی که مستلزم واکنش نشان دادن باشد تفسیر نمیکنند.[۵۳۰]
یک بخش اساسی CBTبرای وسواسها و اجبارها، بخش رفتاری است که شامل تکنیک رویارویی و پیشگیری از پاسخ است. این شیوه عبارت است از روبهرو شدن با فکر وسواسی درحالی که اجبارها، خنثیسازیها، اجتناب، راهبردهای کنترل فکر ممنوع میشوند. این یک عنصر بسیار قوی در درمان است.
از جمله اشتباهات شناختی وعقاید غیر منطقی که در ارتباط با وسواس وجود دارد، که در ضمن درمان، بدان ها نیز باید پرداخت عبارتند از: خطر کردن وآسیب دیدن، شک وتردید، دودل بودن ودر تردید به سر بردن , نیاز به اطمینان داشتن، ناتوانی در تصمیم گیری و تمیز دادن وجدا کردن مقوله ها از هم، کمال طلبی ونگرش های کمال گرایانه، احساس گناه، مسئولیت پذیری وشرمساری، انعطاف نا پذیری وداشتن نگرش های جزمی و اعتقاد به اصولی خشک و انعطا ناپذیر.[۵۳۱]
در این شیوه ی درمانی، ارزیابی کلی درباره تاریخچه بیماری ضروری است. شرایط مربوط به آغاز مشکل بسیار مهم است. شروع مشکل در نوجوانی، در جامعه پذیری و توانایی عمومی بیمار برای مقابله، اثر می گذارد. از سوی دیگر، دخالت و نقش سایر افراد خانواده در رفتار وسواسی بیمار باید ارزیابی شود. اثر مشکل بر کار، روابط جنسی و خانوادگی فرد باید مورد بررسی قرار گیرد. [۵۳۲]به طور کلی، رویارویی و جلوگیری از واکنش از بهترین فنون برای درمان وسواس همراه با رفتار اجباری آشکار است که شامل سه مرحله می شود: ۱٫ رویارویی ارادی و عمدی با همه موقعیت های اجتنابی؛ ۲٫ رویارویی مستقیم با محرّک های ترسناک، از جمله افکار مزاحم؛ ۳٫ جلوگیری از آیین مندی های اجباری و رفتارهای خنثی ساز، از جمله رفتارهای نا آشکار.[۵۳۳] فرایند تأثیرگذاری روش مواجهه و اجتناب از پاسخ در نمودار ۱-۳ به خوبی نمایش داده شده است.
زمان
میزان اضطراب
نمودار ۱-۳- تأثیر روش مواجهه و جلوگیری از پاسخ به اضطراب در یک دوره درمان[۵۳۴]
۳-۲-۱-۳-رویکرد روان کاوی در درمان وسواس
وقتی مشکلات بیمار به گذشته مربوط می شود، و حال سهم اندکی در آن دارد، روانکاوی ممکن است درمان انتخابیِ خوبی باشد. هدف عمده ی این نوع درمانها این است که به مراجعان و بیماران کمک کنند که نسبت به تعارضهای درونی و ناخودآگاه خود به یک بینش و بصیرت درست برسند؛ بینش درباره ی تعارضاتی که ریشه در عقده های حل نشده دوران کودکی داشته و به صورت علائم مرضی ظاهر می گردند و نیز ایجاد الگوهای تعامل و رفتار بالغانه و خودآگاه در برخورد با تعارضات موجود. در این نوع درمان از تکنیکهایی نظیر تداعی آزاد و تحلیل رؤیا استفاده میشود.
رواندرمانی عبارت است از تعاملات میان یک درمانگر و یک یا بیش از یک مراجع. هدف از رواندرمانی کمک به مراجعان برای حل مشکلاتشان است؛مشکلاتی که ممکن است ناشی از اختلال در فکر، مسائل عاطفی یا مسائل رفتاری باشند. درمانگران از دانش خود درباره نظریههای شخصیت، رواندرمانی و مشاوره استفاده میکنند تا به بهبود عملکرد مراجعانشان کمک کنند. در روان درمانیِ افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبه ها توجه نشود امکان اصلاح و درمان وجود نخواهد داشت:
۱ – اصلاح محیط: منظور از اصلاح محیط زندگی بیمار، توجه به امنیت آن، بررسی اصول حاکم بر جنبه های محبتی و انضباطی، نوع روابط و معاشرت ها، فعالیت های تفریحی، گردش ها، تلاش های جمعی، مشارکت ها در امور،… است.
۲ – ارتباط خوب و مناسب: در روان درمانی آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب، همدردی و همراهی، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبی برای بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خودداری از سرزنش و غیره می باشد.
۳ – روانکاوی و روان درمانی: که در آن تلاشی برای ریشه یابی، ایجاد زمینه برای دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود، گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشأ اختلال خود، القائات لازم و… با مواجهه تدریجی با عامل هراس و خودداری از انجام کارهای خاص به مرور از اضطراب و هراس فرد کاسته می شود. مثلاً اگر بیمار وسواس شستشو دارد، به او گفته می شود مکررا شیئی را که تصور می کنید آلوده است لمس کند و پس از آن دست های خود را نشوید. اگر این کار را تکرار کند به تدریج از هراس و اضطراب او کاسته خواهد شد. این کار در مورد افکار نا بجا نیز موثر است.
اجزای اصلی درمان روانکاوی از این قرارند: ایجاد بینش،[۵۳۵] تحمّل اضطراب،[۵۳۶] فرمولبندی روانکاوانهی علایم و سازوکارهای دفاعی،[۵۳۷] تجربهی هیجانی اصلاحی در رابطهی درمانی،[۵۳۸] مقابلهی فعال.[۵۳۹]
۳-۲-۱-۴- رویکرد گروه درمانی به وسواس
امروزه که حرکت به سوی مراقبت و بهداشت سنجیده آغاز شده است، استفاده از رواندرمانی گروهی رفتاری در درمان وسواس، بهصرفهتر و از لحاظ درمانی مؤثرتر میتواند باشد. نخست اینکه گروهدرمانی از لحاظ هزینه، بهصرفهتر از درمان فردی است، چون به تعداد درمانگر کمتری نیاز وجود دارد. و دوم اینکه میتوان از رفتار درمانگرهایی که در زمینههای خاصی آموزش دیدهاند، استفاده کرد و بدین ترتیب، امکان درمانی بیشتری برای بیماران فراهم نمود. عوامل درمانی که مختص گروهدرمانی به شمار میروند، اثربخشی درمانی فردی را بالا میبرند.
این عوامل درمانی عبارتاند از: عمومیّت،[۵۴۰] نوعدوستی،[۵۴۱] یادگیری جایگزینانی،[۵۴۲] یادگیری بینفردی.[۵۴۳] در نتیجه، افراد گروه میتوانند رفتار مناسب یک فرد «بهنجار» را از هم فرا بگیرند و متناسب با آن، هدفهای خود را انتخاب کنند.
۳-۲-۱-۵-رویکرد خانواده درمانی در وسواس
اعضای خانواده میتوانند دستیاران مفیدی در فرایند رفتاردرمانی باشند. مفیدترین اعضای خانواده در پروسه ی درمان، بزرگسالانی هستند که از نظر بیمار، افرادی حمایتگر به حساب میآیند و مزاحمت زیادی در زندگی او ایجاد نمیکنند. (افرادی مانند همسر، دوست، والدین، و سایر بستگان) خانواده درمانی شامل اجزایی میشود که استفاده از آن ها گریزناپذیر است. این اجزا عبارتاند از:
آموزش خانواده، آموزش حمایت از بیمار در جریان رویارویی و جلوگیری از پاسخ، پایین بردن میزان همراهی اعضای خانواده با بیمار، اعضای خانواده در عین حال که در مواقع رویارویی بیمار با موقعیتهای ترسناک، او را مورد حمایت قرار میدهند، باید از همراهی با بیمار در انجام رفتارهای وسواسی بکاهند. عامل مهم دیگر آموزش دادن ارتباط و حل مسأله در بین اعضای خانواده است. درمانگران معمولاً درمان زناشویی و خانوادهدرمانی را به عنوان درمان مکمل در وسواس توصیه میکنند، مخصوصاً در مواردی که بیمار از مسائل جدی ارتباطی یا وجود تعارضها در خانواده خبر میدهد. [۵۴۴]
نقش خانواده در درمان موفق وسواس، به دو عامل بستگی دارد: اوّلاً افراد خانواده باید نسبت به فرد وسواسی، حالت حمایتگرانه داشته باشند، نه آنکه خشم و ناشکیبایی از خود بروز دهند. ثانیاً اعضای خانواده باید از همراهی و تقویت آشکار افکار و رفتارهای وسواسی فرد بیمار، اجتناب کنند. خانواده ها باید مطلع باشند که استرس و موارد بحران وضعیت بیمار را بدتر کرده و احتمال عود را افزایش می دهد. لذا علی رغم ایجاد مشکلات و آشفتگی در خانواده به واسطه این بیماری، اعضای خانواده باید سعی کنند فضای آرامی را در منزل حاکم سازند. بیمار وسواسی نیاز به درک خود از طرف دیگران دارد، لذا پایین آوردن انتظارات به طور موقّت، مهربان و شکیبا بودن کمک خوبی خواهد بود.[۵۴۵]
طبیعی است که بیمار برای رفع اضطراب خود دست به اعمال وسواس گونه می زند و هیچ کس به اندازه خود او از رفتارهایش متنفر نمی باشد. لذا از قضاوت و یا مسخره نمودن اعمال او بایدحذر کرد. خانواده نباید خود را درگیر رفتارهای وسواس گونه بیمار سازند؛ اما حد و حدود این اعمال باید به روشنی مشخص شده و فرد وسواسی طبق همان محدودیت ها و قواعد عمل نماید. جهت ترک اعمال وسواسی نباید به بیمار فشار وارد کرد. اعمال و رفتاری که برای بیمار بسیار سخت است و قادر به انجام آن نمی باشد باید به آرامی و در دراز مدت تغییر یابند و تغییرات را باید همیشه به بیمار گوشزد نمود.
خشونت، تهدید به خودکشی و یا دیگرکشی را نباید نادیده گرفت.اعضای خانواده باید مراقب اعتمادبه نفس بیمار باشند و به جای او تصمیم نگیرند ولی در تصمیم گیری او را کمک نمایند. افزایش فعالیت های روزانه مثل دویدن، شنا و ورزش های گوناگون که باعث صرف انرژی می شود لازم است. تلاش موفقیت آمیز فرد برای پیروزی در برابر وسواس را باید مورد تشویق قرار داد. [۵۴۶]
۳-۲-۱-۶-درمان پزشکی اختلال وسواس
اگر رفتار و یا عمل وسواسی شدید شود نیاز به متخصص روانی و درمانگری است که در این زمینه اقدام کند. کسی که تعلیمات تخصصی و تحصیلی اش در روان پزشکی به او اجازه می دهد که برای شناخت ریشه بیماری و درمان بیمار اقدام نماید. گاهی لازم است که بیماران را در مؤسّسات روان پزشکی و گاهی هم در بیمارستان ها به طرق روانکاوی و روان درمانی درمان نمایند و در موارد ضروری باید آنها را بستری نمود.
۳-۲-۱-۶-۱- دارو درمانی
دارو درمانی روش قطعی درمان وسواس نیست، بلکه شناخت درمانی به عنوان روش قطعی درمان وسواس تشخیص داده شده است. دارو درمانی، وسیله کمکی برای تخفیف اضطراب و قابل تحمّل کردن مشکلات زندگی، برای فرد مبتلا است. اگر دارو درمانی در مواقعی که فرد اضطراب بالایی دارد ، شروع شده و سپس قطع شود ، شاید کمک کند که فرد بتواند اضطراب را کنترل کرده وبعد بتواند وارد مرحله شناخت درمانی شود . در غیر اینصورت دارو درمانی کمکی است و درمان قطعی وسواس محسوب نمی شود. درمان دارویی برای اختلال وسواس اجباری یکی از مراحل مهم در فرایند بهبودی بیمار است. برای درمان اختلال وسواس اجباری از داروهایی در گروه[۵۴۷] (SSRI) استفاده میشود. این داروها مقدار ترشح سروتونین را در مغز ا افزایش میدهند. در مغز بیماران مبتلا به اختلال وسواس اجباری، سروتونین بسیار کمی ترشح میشود و یا مقدار ترشح شده توسط عصبهای presynaptic جذب و نابود میشود.[۵۴۸]« بسیاری از محققان تصور می کنند که این داروها با کاستن از قدرت رفتارهای مخصوص به نوع از جمله تیمار کردن، تمیز کردن و اجتناب از خطر که ممکن است زیر بنای این اختلال به شمار آیند، نشانه های اختلال وسواس فکری و عملی را تسکین می دهند.»[۵۴۹]
۳-۲-۱-۶-۲- جراحی مغز
جراحی مغز را فقط در مورد بیمارانی با علایم شدید و فلجکننده که به درمانهای چندگانه و کافی SRIو رفتاردرمانی پاسخ ندادهاند، میتوان در نظر گرفت. متخصّصان بالینی معمولاً جراحی مغز را توصیه نمیکنند، مگر آنکه بیمار به درمانهای دیگر پاسخ ندهد و یا نتواند آنها را تحمّل کند.[۵۵۰]
۳-۲-۱-۶-۳- درمان با الکتروشوک
از الکتروشوک به منظور ایجاد تشنجی همانند صرع بزرگ و با بهره گرفتن از تحریک برقی کنترل شده استفاده میشود. این درمان اگرچه عموماً در مورد اکثر بیماران وسواسی غیرمؤثّر تلقّی میشود، اما گزارشهای پراکندهای وجود دارد که ممکن است در مواردی مؤثّر واقع شود. این درمان را در موارد زیر نیز میتوان مد نظر قرار داد: وقتی بیمار دچار افسردگی شدید همزمان و همراه با مشخصات روانپریشی و افکار خودکشی است و نیز وقتی که بیمار به مداخلههای درمانی متداول مانند دارودرمانی و رفتاردرمانی، پاسخ نداده است.[۵۵۱]
۳-۲-۱-۶-۴- تحریک مغناطیسی از راه جمجمه TMS
دانلود مقالات و پایان نامه ها درباره وسواس، احکام و آثار آن- فایل ۳۴