“
به همین دلیل ریس و دیگران متغیری را برای کنترل شرایط عملکرد شرکت به مدل وارد کردند. متغیر مورد نظر آن ها نقد حاصل از عملیات بود که البته توسط کازنیک (۱۹۹۹) هم به کار رفته است. نتایج تحقیقات آن ها توانست نتایج بهتری را نسبت به مدل جونز ارائه دهد. مدلی که ریس ارائه داد به صورت زیر است:
معادله (۲-۵)
: کل اقلام تعهدی (سود منهای جریانهای نقدی)
: مجموع داراییهای سال قبل
: رشد درآمد
: داراییهای ثابت مشهود
: وجه نقد حاصل از فعالیت های عملیاتی
۲-۳-۶٫کوتاری و همکاران(۲۰۰۵)
مدل تعدیل شده جونز که توسط دچو و همکاران (۱۹۹۵) تعدیل شده بود، بار دیگر توسط کوتاری و همکاران (۲۰۰۵)تعدیل گردید. ایراد وارد شده به مدل تعدیل شده جونز این بود که تاثیر عملکرد شرکت در نظر گرفته نمیشود. از اینرو کوتاری و همکاران تکنیکهای مختلفی برای کنترل تاثیر عملکرد گذشته شرکت به شرح زیر پیشنهاد دادند:
۱-اضافه نمودن معیاری از عملکرد گذشته مثل بازده داراییهای سال جاری یا سال قبل به عنوان یک متغیر توضیحی اضافی به مدل تعدیل شده جونز. بنابرین مدل تعدیل شده جونز به صورت زیر تغییر پیدا میکند:
معادله (۲-۶)
که در آن:
: کل اقلام تعهدی (سود منهای جریانهای نقدی)
: مجموع داراییهای سال قبل
: رشد درآمد
: رشد حسابهای دریافتنی
: داراییهای ثابت مشهود
:نرخ بازده داراییهای سال جاری یا سال قبل
: جزء باقیمانده
۲-استفاده از اقلام تعهدی اختیاری تعدیل شده از نظر عملکرد گذشته و پرتفوی صنعت. در این روش اقلام تعهدی اختیاری برآورد شده از مدل تعدیل شده جونز به وسیله دچو و همکاران (۱۹۹۵) با بهره گرفتن از یک پرتفوی تطبیقی بر مبنای صنعت وعملکرد گذشته تعدیل میگردد.
با وجود قابلیتهایی که این مدل دارد، اما ایرادهای وارد شده به آن این است که این مدل نمیتواند به طور کامل ودقیق تاثیر عملکرد شرکت را کنترل کند (استابن،۲۰۱۰ و دچو و همکاران،۲۰۱۲) وهمچنین به دلیل کنترل تاثیر عملکرد شرکت، قدرت پیشبینی مدل بسیار کاهش مییابد (دچو و همکاران،۲۰۱۲).
۲-۳-۷٫ مدل بال و شیوا کمار(۲۰۰۶)
فرض ضمنی در مدل ریس و دیگران و کازنیک، خطی بودن رابطه بین نقد حاصل از عملیات و تعهدات است. اگر صرفا به اثرکاهش بی ثباتی تعهدات دقت کنیم، این فرض احتمالا درست است. اما تعهدات علاوه بر اثر کاهش بی ثباتی، اثر نامتقارن در شناسایی بموقع زیان دارد که رابطه خطی بین CFO و تعهدات را تحت تاثیر قرار میدهد (بال و شیواکمار ۲۰۰۶). طبق نظر بال و شیواکمار (۲۰۰۶) محافظهکاری در حسابداری بیان میدارد که مدلهای تعهدات اختیاری که جریان نقد را به عنوان متغیری دارای رابطه خطی در نظر میگیرند، بدرستی طراحی نشدهاند. آن ها بر این عقیدهاند که بهترین رابطه، رابطه خطی چندبخشی است. با بهره گرفتن از مدل بال و شیواکمار میزان R2 بمیزان قابل توجهی افزایش یافت. مدل بال و شیواکمار در ذیل ارائه شده است:
معادله (۲-۷)
که در آن:
DCFO : یک متغیر ساختگی که برای جریان نقد عملیاتی منفی، عدد یک و در غیر اینصورت ، صفر را اختیار میکند
۲-۳-۸٫ استابن (۲۰۱۰)
انتقاداتی که استابن (۲۰۱۰) به مدلهای قبل از خود وارد میکند عبارتند از اینکه ۱)مدلهای قبلی در مورد اینکه کدام بخش سود مدیریت شده است، اطلاعی به دست نمیدهند۲)مدلهای قبلی منجر به نتایج متضاد شده است. وی دلیل این امر را تفکیک اقلام تعهدی اختیاری از اقلام تعهدی غیر اختیاری میداند،زیرا احتمال وجود اشتباه در برآورد این اقلام بسیار زیاد است. ۳) مدلهای قبلی توانایی کشف مدیریت سود را ندارند. و ۴)مدلهای قبلی منجر به اشتباه در اندازهگیریها میشدند. وی با در نظر گرفتن این انتقادات و این استدلال که تمرکز بر یک جزء از اجزای سود باعث کاهش اشتباه اندازهگیری میشود، به جای اقلام تعهدی اختیاری از درآمد اختیاری استفاده میکند. به نظر وی درآمد ایده آل ترین جزء از اجزای سود است زیرا معمولا بزرگترین رقم از اجزای سود است که مدیریت میتواند نسبت به آن اعمال اختیار کند بنابرین وی با بهره گرفتن از مدل زیر به برآورد درآمد اختیاری میپردازد:
معادله (۲-۸)
که در آن:
AR: حسابهای دریافتنی
R: درآمد
SIZE: اندازه شرکت (لگاریتم داراییهای شرکت در پایان سال)
AGE: سن شرکت
GRR_N: نرخ رشد درآمدهای شرکت- تعدیل شده بر اساس میانه صنعت (در صورت مثبت بودن=صفر)
GRR_N: نرخ رشد درآمدهای شرکت- تعدیل شده بر اساس میانه صنعت (در صورت منفی بودن= صفر)
GRM: حاشبه سودناخالص شرکت- تعدیل شده بر اساس میانه صنعت در پایان سال
SQ: مجذور متغیر
: تغییرسالانه
انحراف از خطر رگرسیون (یعنی DR)این مدل به عنوان شاخص معکوس از بیان صادقانه و بیطرفی قلمداد میشود. استابن (۲۰۱۰) در تحقیقی نتایج این مدل را با مدلهای قبلی مقایسه میکند. نتایج این پژوهش حاکی از این است که ۱)این مدل توانایی کشف مدیریت درآمد و مدیریت سود (از طریق درآمدها) را دارد، در حالی که مدلهای قبلی چنین توانایی نداشتند،۲)با توجه به اینکه این مدل صرفا بر یک جزء از اجزای سود متمرکز میشود،بنابرین باعث کاهش اشتباه اندازهگیری میشود، و ۳) این مدل سوگیری کمتری دارد.
با وجود اینکه این مدل نسبت به تمام مدلهای پیشین دارای مزیتهایی است اما مثل مدلهای قبلی، به مدیریت هزینه ها توجهی ندارد.
۲-۳-۹٫ دچو و همکاران (۲۰۱۲)
دچو و همکاران (۲۰۱۲) مدل جدیدی را برای ارزیابی مدیریت سود ارائه کردند. این مدل مبتنی بر این واقعیت بود که هر گونه مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی در یک دوره خاص، باید در دوره های دیگر برعکس شود. بدین معنی که همواره فعالیت مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی برگشت پذیر است. اگر محقق قادر به تشخیص دوره برگشت باشد، توجه به این دوره ها میتواند باعث افزایش قدرت توضیح دهندگی مدل شود (دچو و همکاران،۲۰۱۲). گراکوس (۲۰۱۲) چنین بیان میکند که این مدل با تلاش در جهت مدلینگ کردن ماهیت پویای اقلام تعهدی کمک زیادی به ادبیات مدیریت سود کردهاست. اما در مورد این مدل نکاتی وجود دارد که باعث میشود این مدل قابلیت کاربرد در پژوهشهای مربوط به مدیریت سود را دارا نباشد. اول اینکه در این مدل نیز همانند مدلهای قبلی متکی بر برآورد اقلام تعهدی اختیاری است. نکته دوم اینه که در این مدل، محقق باید قادر به تشخیص دوره برگشت مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی باشد و هیچگونه رهنمودی برای تعیین این دوره ها ارائه نشده است.
۲-۴٫ مدل شبکه عصبی
۲-۴-۱٫ مقدمه
“