“
از آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که در قانون الواح قصاص و معامله به مثل به عنوان یک قاعده کلی در کیفر قطع عضو میباشد و اخذ دیه مالی در این قانون استثنایی و در موارد خاص آنهم اختیاری توسط مجنیعلیه بوده است.
دومین حالت که قانون الواح بر آن نهی دارد حالت شکستن استخوان است. قانون مذبور دیه معینی را در این حالت مقرر داشته است که مقدار آن برحسب طبقات اجتماعی که مجنیعلیه به آن منتسب است مختلف میباشد.۲
۱- ادریس، پیشین، ص ٧٢ و ٧٣
۲- همان، ص ٧٢
این قانون قصاص و مقابله به مثل را در مورد شکستن استخوان مقرر نداشته و این به خاطر صعوبت در اجرای آن است که این دیه، قانونی است که قانون الواح بر آن تنصیص کردهاست. مجنیعلیه ملزم به قبول آن نیست، وی می تواند آن را ترک کند و به خونخواهی و انتقام از جانی دست یازد. چنانکه ممکن است در صورت امتناع جانی از پرداختن دیه مقرر به انتقام روی آورد.
نتیجهای که میتوان از بررسی قانون روم و الواح دوازدهگانه به دست آورد این است که در ابتدا نظام دیه وجود نداشت و قصاص و مقابله به مثل رواج داشت. اما با تکامل جامعه روم آن زمان به تدریج دیه نمودار گشت و از نظام دیه اختیاری به سمت نظام دیه اجباری پیش رفت. اما با وجود الواح دوازدهگانه باز هم در برخی موارد مشاهده می شود که نظام دیه اختیاری حکم فرما بود و بر اساس سازش جانی و مجنیعلیه دیه ثابت میگشت، در غیر این صورت از جانی قصاص به عمل میآمد. ولی همانطور که در مبحث قبلی بیان نمودیم برخلاف نظام دیه در یونان که اختیاری بود در نظام دیه روم در برخی موارد دیه اجباری مشاهده می شود که نشاندهنده تکاملیافتگی بیشتر روم در آن زمان میباشد.
قانون الواح به مقدار دیه شکستن استخوان نص دارد، ولی در تعیین مقدار دیه برای هر یک از طبقه آزادان و طبقه بردگان فرق گذاشته است. دیه شکستن استخوان را برای آزادان سیصد «اس»۱ و برای بندگان یکصد و پنجاه «اس» تعیین کردهاست.
سومین حالتی که قانون الواح بر حل نزاع توسط دیه تصریح کردهاست، حالت تعدی ساده است و این بدان معنی است که تعدی صورت پذیرد، بدون آنکه اثری در بدن مجنیعلیه پدیدار گردد. مانند کتک زدن و سیلی زدن که قانون الواح دیه تعدی ساده را بیست و پنج اس معین کردهاست.
۱- واحد پولی، رایج در روم بوده است. از سال ٣٣۵ قمری، دولت روم عهده دار ضرب سکههایی از مس گردید و واحد آن را اس نامیدند.
در مورد دیه نفس در قانون روم، قانون الواح نص ندارد ولی این عدم نص به این معنی نیست که قانون مذبور نظام پرداخت دیه در حالت قتل را نمیشناخته است.۱
بعضی از نویسندگان بر این عدم نص در قانون الواح و اینکه آیا در جنایت نفس خونخواهی است یا پرداخت دیه، در حاشیه گفتهاند: سبب عدم تصریح بر کیفر قتل آن است که در هنگام قانونگذاری این ماده در روم حکومت قدرتمندی وجود داشته است که خونخواهی و انتقام را منع میکردهاست و عین همان کیفر یعنی قتل را خود در جنایت بر نفس اعمال میکردهاست.
کیفرهایی که به وسیله دادگاه های دولتی درباره جانی اجرا میگردید، یا اعدام بود یا حکم به پرداختن دیه مالی و مقدار دیهای که دادگاهها در مثل این حالات به پرداخت آن حکم میکرد، سی گاو نر و دو رأس میش بوده است. این کیفر بعداً به مبلغ ٣٠٢٠ اس قیمت گذاری شده است.
د)در دوران اعراب جاهلی
پیش از ظهور دین اسلام، در میان اعراب جزیره العرب، نظام دیه اجباری رواج نداشت و پرداخت خونبها در قالب دیه اختیاری نیز به ندرت اجرا میشد۲ مگر در موارد خاص که چارهای جز آن نبود. به دلیل این که در آن زمان اصل بر قصاص و ریختن خون در مقابل خون جاری و اصل «القتل اکفی للقتل» جاری بود فلذا قاتل واجب است کشته شود تا دیگر جرمی اتفاق نیفتد. از علل و عوامل آن میتوان به روحیه جنگآوری و نبردستیزی و اصل زورمداری که مبنای هر حقی به شمار میرفت و دیگر انتقام جمعی به عنوان یک وظیفه مذهبی- قبیلهای اشاره نمود.۳ همچنین اعراب بادیهنشین تابع حکومت و فرمانبری و تسلیم در برابر قدرت نبودند، نظام سیاسی در بین آنان وجود نداشت و اساس ملیت و جامعه آنان را قبیله تشکیل میداد و قبیله مجموعه چند خانواده و قوم و خویشاونـدان است که تحت ریاسـت شیخ قبیـله که معمولاً کهـن سال ترین
۱-مسکونی، پیشین، ص ٣٩
۲- میرسعیدی، سید منصور، ماهیت حقوقی دیات، نشر میزان، تهران، ۱۳۷۳،ص ١٨
۳-مظلومان، رضا، جرم شناسی، ج ٢، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ١٣۵١،ص ١٣٠
فرد قبیله بود، به سر میبردند۱ که وجود رشته هایی آن ها را به یکدیگر پیوند میداد اعتقاد داشتند و آن رشته مشتمل بر دو پایه و اصل بود، یکی وحدت خون و دیگری وحدت جماعت که این دو اصل افراد یک قبیله را به یکدیگر از هر جهت وصل میکرد و یک قانون عرفی میان آن ها پدید میآورد که میبایست از جان و مال یکدیگر در مقابل بیگانه حمایت میکردند. تنظیم کننده روابط میان افراد در قبیله، رئیس قبیله بود که بر جان و مال افراد قبیله مسلط و تصمیم وی در مورد مسئلهای، تصمیم تمام افراد قبیله، و همه آن ها ملزم به تبعیت از او بودند. هدف نگارنده از شرح تاریخی زندگی قبیلهای این بود که دیه در آن زمان رابطه مستقیم با نوع زندگی افراد داشت، که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
به طور کلی میتوان گفت که قبایل عرب در جاهلیت نظام پرداخت دیه را برای حل و فصل منازعات خونین در میان خود میشناختند. پذیرفتن دیه یا ترک آن به خواست مجنیعلیه یا عشیره او بستگی داشت۲ بدین معنی که اصل بر قصاص بود و اگر افراد یک قبیله توانایی قصاص داشتند، بیدرنگ از جانی قصاص به عمل آورده و دیگر دیه کاربرد نداشت. اما زمانی که قاتل از یک قبیله قدرتمند بود و قبیله مقتول قدرت کمتری داشت، در اینجا احساس ضعفی در آنان پدید میآمد از این جهت که با اجرای قصاص ممکن است جنگی میان آنان درافتاده و علاوه بر اینکه نتوانند قاتل را قصاص بنمایند، متحمل ضرر جبرانناپذیری نیز شوند و همچنین زمانی که هر دو قبیله از قدرت مساوی برخوردار بودند باز هم برای جلوگیری از جنگ و نابودی به ناچار تصمیم به اخذ دیه میگرفتند مانند جنگ بسوس.۳ از طرفی قبیله ضعیفتر برای جلوگیری از جنگ وخونریزی قاتل را تحویل و از خود سلب مسئولیت مینمود. در عین حال عرب در راه گرفتن دیه و حل مسالمت آمیز منازعات خونی پافشاری میکرد و دیه گیرنده را مورد عیبجویی قرار میداد و به او اعتراض میکرد که چرا به جای انتقام و تشفی خاطر افراد قبیله، به اخذ دیه تن داده است.
۱-هاشمی رفسنجانی، اکبر و باهنر،محمد جواد، محمد خاتم پیامبران«مقاله جهان در عصر بعثت»، تهران، انتشارات حسینیه ارشاد،١٣۴٧، ص ٣٣
۲- مظلومان، پیشین، ص ١٣١
۳- ادریس، پیشین، ص ۶٨
“