فشارهای ساختاری محدود کننده قابلیت ها
طرد اجتماعی
۲-۱-۱-۲-۵-۱۰. دیدگاه جیرون و همکاران[۱۳۸](۲۰۱۰)
از دید جیرون و همکارانش با مطالعه طرد اجتماعی شهری که افراد را از تحرک روزانه محروم می کند، میتوان پویایی طرد و ماهیت چندبعدی بودنش را بهتر بیان کرد. تحرک روزانه امکان دسترسی به فعالیتها و مکانها را برای افراد، فراهم می کند و نابرابری اشاره به موقعیت، توزیع و فرایندهای تخصیص نابرابری اجتماعی، منابع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در میان اعضای جامعه دارد. در واقع جیرون و همکاران، تحرک روزانه به عنوان اشکال مختلف طرد اجتماعی در نظر گرفتهاند و نابرابری با محدود کردن این تحرک روزانه به طرد اجتماعی منجر می شود بنابراین نابرابریهای فضایی در محلات حاشیهای و محروم شهری، با تأثیر بر تحرک روزانه منجر به طرد میشوند(جیرون و همکاران، ۲۰۱۰).
مجموعه عواملی که با تأثیر بر تحرک روزانه منجر به طرد می شوند عبارتند از:
ـ موانع اقتصادی: هزینه استفاده از وسایل حمل و نقل
ـ ابعاد فیزیکی: مربوط به فاصلههای فیزیکی و شرایط جاده، پیادهرو، توقف اتوبوسها و مترو و پارکها، در میان مکانهای دیگر باشد.
ـ محدودیتهای سازمانی: اشاره به فعالیتهای منظم روزانه از قبیل خرید، رفتن به دکتر، پرداخت قبضها، رفت و آمد به محل کار، و غیره و در ابعاد زمانی مربوط به شب، روز، فصول مختلف، ساعات متعدد و طول سفر بر تصمیمات تحرک دارد.
ـ توانایی تحرک: اشاره به قابلیت های خاص در شرایط حرکت، مانند رانندگی، تعمیر دوچرخه و یا اینکه قادر بر سوار شدن بر موتور سیکلت هستند، دارد.
ـ موانع تکنولوژیکی: شامل امکان استفاده و در دسترس بودن فنآوری، مانند اینترنت و یا تلفنهای همراه و جایگزین سفرهای فیزیکی میباشد. هر کدام از این محدودیتهای تحرک روزانه منجر به طرد اجتماعی می شود(همان منبع).
جمعبندی دیدگاه جیرون و همکاران و شناسایی منابع مطرودساز اجتماعی: تحرک روزانه به عنوان اشکال مختلف طرد اجتماعی وجود دارد و نابرابری(نابرابری اجتماعی، منابع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی) با محدود کردن این تحرک روزانه به طرد اجتماعی منجر می شود.
منابع مطرودساز اجتماعی
نابرابری اجتماعی، منابع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در میان
اعضای جامعه
محدودیت تحرک روزانه
طرد اجتماعی
جدول شماره(۲-۲۶): جمعبندی دیدگاه جیرون و همکاران و شناسایی منابع مطرودساز اجتماعی
۲-۱-۱-۲-۵-۱۱. دیدگاه مارتین زیبرا[۱۳۹]
زیبرا معتقد است برای اینکه بتوان طرد را به طور آزادانه تعریف کنیم، باید محیط مرجعی که باعث این “طرد” شده و اشکال مختلفی از آن را توضیح داد. واضحترین و تعجبآورترین اشکال فراینده طرد را میتوان در خارج از ذهنیتهایی که کمک به عادی شدن طرد شده در جامعۀ مدرن و پیشرفته می کنند، مشاهده کرد، در جامعهای که الگوی غالب “انسان اقتصادی[۱۴۰]” است شرکت جستن در تبادلات مادی و سمبولیک عمومی لازمه به نظر می رسد(زیبرا، ۱۳۸۵: ۲۰). تمام کسانی که از حضور در این معاملات و بازار امتناع میورزند و یا ناتوان از آن هستند به عنوان طردشدگان به حساب می آیند. فقر یعنی ناتوانی از حضور در بازار مصرف و بیکاری یعنی ناتوانی از شرکت کردن در بازار تولید است. این دو پدیده، یعنی فقر و بیکاری به اشکال گوناگون هر دو، طرد کننده از بازار هستند. لیکن هر دو، افراد را از مطلوبترین در جامعۀ مدرن یعنی سرمایهها و امتیازات اقتصادی دور می کنند: اولین شکل طرد عبارت است از گسستگیهای پیوندی که به صورتی قانونمند و جدی بازیگران اجتماعی را به الگوی جامعه پیوند میدهد. اشکال دیگر طرد به همین صورت نشاندهندۀ عدم پذیرش و راندن به حاشیه از دیگر عوامل عادی کنندۀ فرد در جامعۀ مدرن میباشد(عوامل عادی کننده: عواملی که به انطباق فرد طرد شده در جامعۀ مدرن کمک می کنند، فرد را نرمال می کنند). زیبرا، طرد در جامعه مدرن را با توجه به هنجارهای موجود در چنین جامعهای تعریف می کند. وی شکست در دستیابی به این هنجارها را عامل طرد میداند: “هنجارها با سطوح مختلفی برای دستیابی وجود دارند که در یک سوی آنها افرادی هستند فاقد صلاحیت شرکت جستن در الگویی که به هنجار، نیک، زیبا، مناسب، یا با صلاحیت و کارا باشد. به نظر میرسد در عمل تمام قلمروهای جامعه مدرن تابع و تسلیم این سطوح یا محدودیت های به قاعده بهنجاری هستند(که متقابلا به شکست هنجارمی انجامد). بنابراین به نظر میرسد شکست (در دستیابی) هنجارها به وجود آورنده طرد باشد"(همان: ۲۱). زیبرا معتقد است که شکست در یک قلمرو اجتماعی به طرد نمیانجامد. لیکن بدشانسی، شکست در دیگر زمینه ها را تقویت می کند. ناکامی، نماد شکست است. بنابراین برعکس، تعدد شکستها و تعدد نقضها دلیل مسلم طرد اجتماعی هستند. درست به این ترتیب که گویی جامعۀ میزبان در نهایت میتوانسته تفاوت یا اجتناب از هنجارها را لااقل در یک مورد بپذیرد، اما وقتی این تفاوتها متعدد شده و انباشته میشوند تحمل آن برای جامعۀ میزبان غیر ممکن می شود. زیبرا معتقد است، نقطۀ مشترک این اشکال متعدد طرد مبتنی بر گسستگی روابطی است که این اشکال مستقیماً یا در طولانی مدت با هم داشته اند. وی گسستگی در پیوند اجتماعی، همچنین در پیوند سمبولیک که هر فرد را در موارد عادی به جامعهاش مرتبط میسازد، وقتی است که فردی از یکی از قلمروهای اجتماعی طرد شده، تمام روابطی که او را نزد دیگر بازیگران همچنین معیارهای مشترکشان نگهداشته، قطع کرده است(همان: ۲۳ـ ۲۲). نکته جالب در این زمینه که زیبرا مفهوم گسستگی را تا سطح گسستگی از خود و تصویری که انسان از خویش ساخته، تعمیم میدهد. طرد از نهادهایی که هنجارها یا سطح کارآیی را تعیین می کنند، به گسستگی روابط نهادی میانجامد. شکست تحصیلی را میتوان به عنوان یک گسستگی تعریف کرد که فرد را به خارج از مدرسه، که محل اصلی اجتماعی شدن است، میراند. شکست در روابط یا خانوادگی می تواند به عنوان طرد از جامعه خانگی به حساب آید. شکست در تصویری که انسان از خود دارد به بیماری روانی میانجامد و شکست در مرتبه جسمی و فیزیکی خصوصاً مربوط با بیماران مبتلا به ایدز است که در ابتدا به صورت گسستگی روانشناسانه از تصویر خود بروز نموده و بعد جدایی از نزدیکان، که به انفصال پیوندهای اجتماعی و تنهایی و مرگ در خلوت میانجامد که در نهایت قطع هر گونه رابطه سمبولیک نیز ملاحظه می شود. بدین ترتیب پدیده طرد منحصراً به صورت آشکار و مادی با قطع رابطه اجتماعی مثل اجتناب، بدگمانی، یا نفرت گسترش نمییابد. چرا که این پدیده شکلی بسیار مزورانه از قطع رابطه سمبولیک را نیز در بر میگیرد. یعنی قطع رابطهای که بازیگران اجتماعی را با ارزش ها مرتبط میسازد یا به بیانی سادهتر یک گسستگی که ناشی از گسیختگی است(همان: ۲۴- ۲۳).
جمعبندی دیدگاه مارتین زیبرا و شناسایی منابع مطرودساز اجتماعی: هنجارها با سطوح مختلفی برای دستیابی وجود دارند که در یک سوی آنها افرادی هستند فاقد صلاحیت شرکت جستن در الگویی که به هنجار، نیک، زیبا، مناسب، یا با صلاحیت و کارا باشد. به نظر میرسد در عمل تمام قلمروهای جامعه مدرن تابع و تسلیم این سطوح یا محدودیتهای به قاعده بهنجاری هستند(که متقابلاً به شکست هنجار میانجامد). بنابراین به نظر میرسد شکست (در دستیابی) هنجارها به وجود آورنده طرد باشد.
منابع مطرودساز اجتماعی