بنابر آنچه روایت شدهاست، چون جریان بیعت در سقیفۀ بنىساعده به نفع ابوبکر پایان یافت، ابوسفیان فرصت را غنیمت شمرد و نزد امام علی × آمد و گفت: «چه شدهاست که کار حکومت را باید پستترین خاندان از قریش عهدهدار شود. به خدا اگر بخواهی مدینه را پر از سوار و پیاده میکنم.» امام علی × گفت: «ابوسفیان از دیرباز دشمن اسلام بودهای.»[۲۸۷]
ابوسفیان میخواست درون مدینه را هم دچار آشوب سازد. شاید بتواند اسلام را از میان ببرد و ریاست ازدسترفتۀ خود را بیابد. علی × از آنچه در دل او بود و از آنچه در بیرون میگذشت آگاه بود و دانست برای باقیماندن نام مسلمانی باید خاموش بنشید و با دردستگیرندگان حکومت مدارا کند.[۲۸۸]
امام علی × نیّت ابوسفیان را مىدانست که این سخن را براى حمایت از دین نمىگوید، بلکه به دلیل فساد باطن براى از بینبردن دین این سخن را مىگوید، آنگاه امام علی × در پاسخ ابوسفیان این کلام را ایراد فرمودند:
«… أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَهٌ یَغَصُّ بِهَا آکِلُهَا وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَهِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ بِغَیْرِ أَرْضِهِ. فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْکِ وَ إِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ …»[۲۸۹]
…پیروز ورستگار کسی است که باداشتن یاور قیام کند ،یا در غیر این صورت راه سلامت گیرد ودیگران را راحت گذارد.این گونه حکومت آبی گندیده ولقمه ای گلو گیر است. وآن که میوه را بی موقع بچیند چون کشاورزی است که بذر را در زمین دیگران بپاشد. اگر دم زنم گویند برحکومت حریص است و اگر خاموش بمانم گویند از مرگ میترسد. هیهات که پس از آن همه مخاطرات و فداکاریها اکنون از مرگ بترسم!
پس از آن که امام علی × عبّاس و ابوسفیان را از فتنه نهى مىکند و توضیح مىدهد که تفرقه و فخرفروشى راههاى پسندیدهاى نیست ادامه مىدهد و اشاره مىکند که متصدى امر خلافت چگونه باید باشد و چگونه از مشکلات رهایى مىیابد، سپس موفقیت و پیروزى را براى کسى مىداند که یار و یاور داشته باشد؛ زیرا قیام با یاور یا کنارهگیرى بدون یار و یاور نوعى رستگارى است. در این کلام امام علی × کمى یاوران خود را به اطّلاع مردم مىرساند و معناى ضمنى سخن حضرت در پاسخ عبّاس و ابوسفیان این است که راهى که شما پیشنهاد مىکنید راه درستى نیست که شخص عاقل در امر خلافت پیش گیرد، چون یا باید قیامکننده یار و یاورى داشتهباشد که تا به مقصود برسد و یا اگر ندارد کنارهگیرى کند و خود را از رنج بىحاصل نجات دهد. چون براى امام راه اوّل مقدور نبوده راه دوم را برگزیده است. در ادامه میفرمایند:
«ماء اجن و لقمه یغصّ بها اکلها.»
امام علی × آب گندیده و لقمۀ گلوگیر را کنایه از خلافت دانسته تا جوشش بنىهاشم را که معتقد به قیام براى بهدستآوردن خلافت بودهاند فرونشاند؛ مانند این است که امام علی × فرمودهاند: «خلافت لقمهاى است گلوگیر و جرعهاى است ناگوار.»
حضرت همچنین فرمودهاند:
«و مجتنى الثّمره لغیر وقت ایناعها کالزّارع بغیر ارضه.»
امام علی × با این سخن توجّه مىدهد که اکنون وقت مطالبۀ خلافت به دلیل نداشتن یار و یاور و غیره نیست و خواستار خلافت در چنین موقعیّتى را کنایه از میوهچینى دانستهاست که در غیر فصل میوه مىچیند؛ زیرا میان میوهچین و خواستار خلافت لذّت مشترکى است. سپس آن را که در غیر فصل میوه مىچیند به زارعى تشبیه کردهاست که در زمین دیگران زراعت مىکند و وجه شباهت در هر دو مورد نداشتن سود است؛ زیرا زارعى که در زمین غیر زراعت مىکند بیم آن دارد که مانع تصرّف او شوند و تلاش او بیهوده شود و از کارش سود نبرد و همین طور کسى که در غیر فصل میوه مىچیند سودى از آن نمىبرد. خواهان خلافت در آن شرایط مانند عمل این دو کس است و نفعى از تلاش خود نمىبرد. فرموده است:
«فان اقل یقولوا حرص على الملک و ان اسکت یقولوا جزع من الموت»
این عبارت امام علی × شکایتى است از بدزبانى و فکرهاى باطلى که در حق آن حضرت روا مىداشتند و بر زبان جارى مىساختند و اشاره به این است که چه طالب خلافت بود و چه از خلافت کنارهگیرى مىکرد از سخن مردم و نسبت دادن چیزى به او در امان نبود. اگر براى بهدستآوردن خلافت قیام مىکرد، او را به آزمندى و دنیاخواهى متهّم مىکردند و اگر از طلب خلافت باز مىایستاد او را به خوارى و ترس از مرگ نسبت مىدادند. زبان مردم و افکارشان حریص به اینگونه امور است که در مناقشات، بعضى در حق بعضى روا مىدارند.[۲۹۰]
امام با این رفتار و برخورد سنجیده به آیندگان میآموزند برای رسیدن به آرمانهای متعالی نمیتوانیم از هر وسیلهای استفاده کنیم و یا به عبارت دیگر، هدف، وسیله را توجیه نمیکند.
با توجه به این فرمایش، امام علی × به خاطر حفظ وحدت جامعۀ نوپای اسلامی مصلحت را بر سکوت میبینند و بر این امر دشوار صبر و تحمل مینمایند تا آشوب و تفرقه موجب از بینرفتن جامعۀ مسلمان نگردد.
ب) سکوت در برابر اهانت به حضرت زهرا ÷:
به نظر دانشمندان شیعه، هنگامیکه میخواستند ـ در ماجرای بیعت ـ حضرت علی × را به مسجد ببرند، با مقاومت حضرت فاطمه ÷ روبرو شدند و حضرت فاطمه ÷ برای جلوگیری از بردن همسر گرامیش صدمههای روحی وجسمی بسیار دید.[۲۹۱] مورد ظلم و اهانت قرارگرفتن حضرت زهرا ÷ هیچگونه منافاتی با شجاعت و حضور حضرت علی × در آن صحنه ندارد؛ زیرا در این موقعیت علی × یا میبایست دست به شمشیر برد و در مقابل پایمال شدن حقوق خود و اهل بیت پیامبر | جبههگیری نماید یا سکوت کند و در حد توان به تقویت اسلام از جنبه های دیگر بپردازد و چون برداشتن پرچم مخالفت مساوی بود با تفرقه در میان مسلمانان، تضعیف جامعۀ نوپای اسلامی و در نتیجه بیشتر شدن خطر حمله رومیان و سرکشی مرتدان و مدعیان نبوت، حضرت برای از بین نرفتن زحمات پیامبر | و پایمال نشدن خون شهدا، حاضر به فدا شدن همسر و فرزندش در مقابل حفظ اسلام شدند.
استاد شهید مطهری به نقل از ابن ابیالحدید، مینویسد: «روزی فاطمه ÷ علی × را دعوت به قیام میکرد. در همین حال فریاد مؤذّن بلند شد که “:اشهد انّ محمّداً رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله .” علی × به زهرا ÷ فرمود: “آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟” فرمود: ‘’نه.'’ فرمود: ‘’سخن من جز این نیست'’.»[۲۹۲]
باتوجه به مطالب فوق، مهمترین علل سکوت علی × را در برابر غصب خلافت و اهانت به حضرت زهرا ÷ که ناشی از آرمانگرایی واقعبینانۀ آن حضرت در دوران سکوت ۲۵ سال میباشد، در محورهای زیر میتوان بیانکرد:
۵.۲.۱.سفارش پیامبر اعظم |
پیامبر اعظم | به علی × توصیه فرمودهبود، در صورتی که حقت را غصب کردند اگر تعداد یارانت از تعداد انگشتان دست و پایت فزون شد برای گرفتن حقت دست به شمشیر ببر و گرنه صبر پیشه نما. در این رابطه، بعد از ماجرای سقیفه وقتی عدهای از اصحاب علی × میآیند و اعلام آمادگی می کنند حاضریم حقت را بگیریم، حضرت برای اینکه ایمان، وفاداری و پایداری آنان را بیازماید، فرمود: «فردا همۀ شما با سرهای تراشیده در اینجا حضور بیابید.» که در پاسخ به ندای حضرت جز چهار یا پنج نفر حاضر نشدند.
پیامبر | واقعیتهای بعد از رحلت خود را به حضرت فرمودهبودند. امام علی × دربارۀ آن دوران سخت پس از پیامبر | چنین توصیف مینمایند حضرت علی × واقعیتها و شرایط آن زمان را در خطبه ذیل اینگونه توصیف مینمایند:
« فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ لِی رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌّ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَیْتِی فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِیَّهِ فَأَغْضَیْتُ عَلَى الْقَذَى وَ جَرِعْتُ رِیقِی عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ مِنْ کَظْمِ الْغَیْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَم»[۲۹۳]
در این فراز از سخن، حضرت داستان و سرگذشت خود بعد از وفات رسول خدا | را بازگو مىکند، که در جریان خلافت چه گذشت و این نقل ماجرا به منظور بیان مظلومیت و شکیبایى از اتفاقى است که افتاد، با این که آن حضرت به امر خلافت شایستهتر بود دیگران به خلافت رسیدند.
امام × در این عبارت اشاره دارند که براى مقابله و مقاومت و دفاع از حقش مىاندیشیدهاست، ولى با کمال تأسف دریافتهاند که جز اهل بیت و خانوادهاش یاورى ندارد و تعداد آنان به نسبت مخالفین بسیار اندک بوده است.
از کسانى که گمان مىرفت حضرت را در این مورد یارى کنند، تنها از بنى هاشم مانند عبّاس و فرزندانش، ابوسفیان بنحرث بنعبدالمطلب و افرادى که به این خانواده منسوب بودند، مىتوان نامبرد. کمى و ناتوانى نامبردگان، به نسبت کل افرادى که در جناح مخالف قرار داشتند، آشکار بود. بنابراین حضرت از هلاکت اهل بیت و خانوادهاش بخل ورزید، چه این که اگر در برابر مخالفان مقاومت مىکرد، بى آنکه مقصودش حاصل شود، آنها به هلاکت مىرسیدند.
امام بنابر سفارش پیامبر | و با توجه به واقعیات پیشآمده بعد از رحلت پیامبر | آگاه بودند در صورت قیام نهتنها به حق خود نمیرسیدند بلکه، آرمانها و زحمات ۲۳ سالۀ پیامبر| نیز ازبینمیرفت. پس برای حفظ آرمانهای الهی چارهای جز صبر نداشتند.
۵.۲.۲. حفظ وحدت جامعه اسلامی
اتحاد مسلمانان از بزرگترین آمال و آرزوهای امام علی × بود. او بهخوبی میدانست که این اتحاد در زمان پیامبر گرامی | سبب شدهبود که رعب عجیبی در دل امپراتوران جهان و قدرتهای بزرگ رخنه کند و اسلام به سرعت رشد و نموکرده، گشترش یابد. ولی اگر این وحدت به جهت مسئلۀ رهبری ازبین میرفت، مسلمانان دچار انواع گرفتاریها و اختلافات میشدند و بالاخص گروهی منافقان که در صدد ازهمپاشیدن جزیرهالعرب و وحدت مسلمانان بودند و قیام امام به اهداف آنان کمک مینمود، عامل دیگری بود که امام علی × راهبرد سکوت را برای خنثی نمودن توطئۀ شوم منافقان انتخاب کرد. از قریش که کسوت اسلام درآمدهبودند دنبال بهانه بودند تا ضربت اساسی خود را بر پیکر اسلام وارد سازند.[۲۹۴]
«فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ… فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْبا»
ناگزیر از خلافت چشمپوشیدم و روی از آن تافتم و به فکر فرورفتم که با دست بریده و بییاور حمله برم یا بر فضایی تاریک و کور صبر نمایم، … دیدم صبر و خویشتنداری در این امر خردمندانهتر است، پس صبر کردم در حالی که خار در دیده داشتم و استخوان در گلو! میراثم را بهغارترفته میدیدم.
۵.۲.۳.پیدایش مرتدّان و پیامبران دروغین
علاوه بر ارتدادی که در سال دهم هجری در قبایل “بنیحنیفه"، “اسد"، “کنده"، “غطفان” و… اتفاق افتاد و اوج آن پس از رحلت پیامبر | نمودار گشت، پیامبران دروغین نیز در نقاط مختلف عربستان ادعای نبوت میکردند و وحدت اسلامی را مورد تهدید قرار میدادند که امام در نامهای به مالک اشتر یکی از علل سکوت خود را پیدایش مرتدان و پیامبران دروغین میداند.
در نامۀ ۶۲ امام علی × خطاب به مردم مصر که توسط مالک اشتر، موقعى که او را فرمانرواى مصر کرد فرستاد، چنین فرمودند:
«… حَتَّى رَأَیْتُ رَاجِعَهَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ یَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَیْنِ مُحَمَّدٍ صل الله علیه و آله فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَکُونُ الْمُصِیبَهُ بِهِ عَلَیَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَایَتِکُمُ…»[۲۹۵]
…تا آن که گروهی از مردم را دیدم که از اسلام برگشت، به نابودی دین محمد | فرامیخوانند. پس ترسیدم که اگر اسلام و اهل آن را یاری نکنم رخنه یا ویرانی در آن ببینم که بر من مصیبت بارتر باشد تا ازدستدادن ولایت بر شما…
امام علی × نامه را با شرح حال پیامبر | آغاز کردهاست که او بیمدهندۀ همۀ مردم جهان به مجازات سخت الهى، و گواه بر پیامبران بود که اینان از طرف خدا فرستاده شدهاند و در این جهت آنها را تصدیق و تایید مىکرد. بعد از آن به شرح حال مسلمانان که در امر خلافت به کشمکش و نزاع با یکدیگر پرداختند و کمکم به شرح حال خود با مردم پرداخته، به عنوان گله و شکایت از منحرف ساختن امر خلافت از وى با این که او بدان سزاوارتر بود و هجوم بر بیعت با فلان ـ فلان کنایه از ابوبکر است ـ و خوددارى از اقدام براى به دست آوردن حکومت تا زمان ابى بکر که به ارتداد مردم از اسلام و طمع بستن بنى امیّه به نابودى دین انجامید. آنگاه به شرح حال خود از بیمناک بودنش بر اسلام و مسلمانان پرداخته که مبادا رخنه در اسلام بیفتد و یا بناى اسلام ویران گردد، در نتیجه غم و مصیبت او دربارۀ ویرانى اساس دیانت بیشتر از دستنیافتن به حکومت کوتاهمدتى باشد که نتیجهاش اصلاح فروع و جزئیات دین است و نابودى حکومت را به نابودى سراب و از هم پاشیدن ابرها تشبیه کردهاست. وجه شبه، سرعت زوال، و بىثباتى آن است چنان که حقیقت سراب، وجود ابر، بىثبات و ناپایدار است. ارتداد بعضى از مردم را جلوتر ذکر کردهاست. به منظور این که برترى خود در اسلام را بیان کند، از این رو به دنبال آن داستان قیام خود را در میان آن حوادثى نقل کردهاست که جنگهایى تا سرحدّ نابود شدن باطل و برقرارى و گسترش دین، اتّفاق افتاد. سپس سوگند یادکردهاست که اگر او تنهایى با سپاه معاویه در حالى که آنان تمام زمین را پرکردهباشند، روبرو شود، از آنها باکى نداشته و نمىترسد، و این نترسیدنش به خاطر دو چیز است، آگاهى و یقین بر این که آنان در گمراهىاند و او بر هدایت.[۲۹۶]
۵.۲.۴. کمی یاران و حامیان
امام علی × در خطبۀ شقشقیه یکی از علل سکوت خود را کمی یاران و حامیان خویش میداند که در این زمینه مخیّر بود یا با قلت یاران حق خود را بگیرد و یا نسبت به وضع تاریک روزگار سکوت را پیشه نماید. آن حضرت شرایط را این چنین توصیف میفرماید:
«… أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَهٌ یَغَصُّ بِهَا آکِلُهَا وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَهِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ بِغَیْرِ أَرْضِهِ.»[۲۹۷]
…پیروز ورستگار کسی است که با داشتن یاور قیام کند، یا در غیر این صورت راه سلامت گیرد و دیگران را راحت گذارد…
فرموده است: «افلج من نهض بجناح او استسلم فاراح.»
پس از آن که امام × عبّاس و ابوسفیان را از فتنه نهى مىکند و توضیح مىدهد که تفرقه و فخرفروشى راههاى پسندیدهاى نیست ادامه مىدهد و اشاره مىکند که متصدى امر خلافت چگونه باید باشد و چگونه از مشکلات رهایى مىیابد، سپس موفقیت و پیروزى را براى کسى مىداند که یار و یاور داشته باشد و به همین لحاظ “جناح” را براى اعوان و انصار استعاره مىآورد. وجه شباهت در این عبارت روشن است همچنان که بال وسیلۀ قدرت و توانایى بر پرواز و به مقصود رسیدن مىشود، اعوان و انصار براى دستزدن و قیام به جنگ و حرکت در میدان لازم است. به همین دلیل لفظ جناح براى یار و یاور استعاره آوردهشده و براى کسى که یار و یاور ندارد، کنارهگیرى وسیلۀ نجات او ذکر شدهاست؛ زیرا قیام با یاور یا کنارهگیرى بدون یار و یاور نوعى رستگارى است.[۲۹۸]
۵.۲.۵. حفظ کیان و بقای اسلام
امام در خطبۀ پنجم نهجالبلاغه، حفظ کیان اسلام و جلوگیری از اختلافات را بیان کرده و علت سکوت خود را ترس از مرگ نمیداند؛ بلکه قیام خود را بیحاصل و برای جامعۀ اسلامی زیانبار میداند.
«… بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَهِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَهِ»[۲۹۹]
…بلکه سکوتم به خاطر آن است که اسراری پوشیده در سینه دارم که اگر باز گویم همۀ شما چون ریسمانهای آویخته در چاههای عمیق به لرزه خواهیدافتاد…
۵.۲.۶.عوامی مردم و احیای فرهنگ قبیلهای
پیامبر | در مدت ۲۳ سال تبلیغ رسالت خود، فرهنگ جاهلیت را در جامعه از بین برد؛ ولی بسیاری از سران مکه که بعد از ۲۳ سال جنگ، به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا | لقب “طلقا” به آنان داد. به علت عدم درک روح اسلام و عمق فرهنگ دینی، مجدداً فرهنگ جاهلیت را در بین خود بعد از رحلت پیامبر | احیا کردند. بنابراین چون رئیس قبیله از علی × پیروی ننمود. مردم نیز به تبع آنان از امام علی × حمایت ننمودند.
۵.۲.۷. سرعت بیعت و شدت عمل اصحاب سقیفه
فرایند انتخاب خلیفه و بیعت گرفتن به حدی شدید و سریع بود که امکان بروز هرگونه عکسالعمل را از امام علی × گرفت. آن حضرت که در حال غسل و کفن پیامبر اعظم | بود و واگذاشتن جنازه پیامبر | را بدون غسل و کفن بیاحترامی و خیانت بزرگی به پیامبر خدا | میدانست اصحاب سقیفه از این دل مشغولی
علی × بهرهجسته و به حدی در گرفتن بیعت سرعت عمل نشان دادند که آب غسل پیامبر | خشک نشده بود و آنان کار را تمام کردهبودند.
۵.۲.۸. نگهداشتن حرمت دین
علی× خلافت را حق خود میدانست؛ ولی حرمت دین را برتر از آن میدید و اگر دین ضربه میدید، جبران آن به راحتی مقدور نبود. آن حضرت اگرچه حق خود را حق دین میدانست اما وحدت دینی را لازمتر از حق خود میپنداشت. در جای دیگر در جواب شخصی از بستگان حضرت علی × که در همان روزهای سقیفه فضائل حضرت را میستود و از مردم بهخاطر رها کردن او انتقاد میکرد، ابتدا با توضیح شرایط و واقعیتها و اتفاقات ناگوار رخداده چیزی باارزشتر از سالم ماندن دین برای حفظ نهال نوپای جامعۀ اسلامی و نابودی باطل نیست. در این مورد حضرت چنین فرمودند:
«… فَنَهَضْتُ فِی تِلْکَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّینُ وَ تَنَهْنَهَ» [۳۰۰]
… پس در گیرودار آن حادثه ها به پا خاستم تا باطل نیست ونابود شد ودین برجای خود آرام گرفت و باز ایستاد…
راهنمای نگارش پایان نامه و مقاله درباره مبانی واقع بینی و آرمان گرایی از دیدگاه امام ...