در آستانه اشغال عراق و پس از آن بیشتر کشورها متعهد شدند که فعالانه در بازسازی عراق مشارکت داشته باشند، اما آنان در عمل به اجراء بخش ناچیزی از تعهدات خود عمل کردند. برای مثالایالات متحده آمریکا که قول داده بود ۱۲ میلیارد دلار برای بازسازی عراق بپردازد در پایان سال ۲۰۰۴ فقط دومیلیارددلار را صرفاین امر کرده بود. همچنین تا اوائل سال ۲۰۰۵ فقط ۴۰ درصد از تعهدات خود را که در نوامبر ۲۰۰۳ از سوی کنگره آمریکا به بازسازی عراق اختصاص یافته بود به مصرف رسید.
حکومت موقت عراق برای جبراناین کمبودها سعی میکند که از یارانههای مردم عراق، که بیشتر فقرای عراق به آن کاملاً وابسته هستند، بکاهد. ”پل ولفوویتز“، از معماران حمله به عراق و رئیس کنونی بانک جهانی در بیانیهای اعلام کرده است که عراق خود قادر به تأمین مالی هزینههای بازسازی خویش هست. معنایاین سخن آن است که باید مردم عراق را به حال خود رها کرد؛ امری که حاصلی جزء گرسنگی و فقر در پی نخواهد داشت. از سوی دیگر صندوق بینالمللی پول که فقط ۲۴۰ میلیون دلار وام بهعنوان اولین گام به دولت عراق پرداخته است ابراز امیدواری میکند، بتواند مبالغ بیشتری بهاین کشور وام دهد هرچند کهاین صندوق از پیش مبلغ ۵/۲ ـ ۵/۳ میلیارد دلار را تعهد کرده بود (درویشی و پرتو، ۱۳۹۴).
۴-۱-۷-۳-فساد مالی حاکم بر پیکره بوروکراسی عراق
سازمان شفافیت جهانی (World Transparency) به تازگی در گزارشی اعلام کرده است چنانچه اقدامات عاجلی در مورد عراق اتخاذ نشوداین کشور به بزرگترین مورد فساد اقتصادی جهان تبدیل خواهد شد. فساد مالی دراین کشور در همه سطوح بهچشم میخورد. دولت کنترل ضعیفی بر درآمدها و موجودیهای خود دارد؛ برای مثال کارمندان بخش بهداشت و درمان، داروها و تجهیزات پزشکی را در بازار سیاه میفروشند و روند مزایده و مناقصه پروژهها دقیقاً اجراء نمیشود. در گزارش ناظر کل آمریکا برای بازسازی عراق در سال ۲۰۰۵ آمده است که در مدت ۱۴ ماه حکومت موقت عراق، ۸/۸ میلیارددلار از بودجه عراق مفقود شده است (درویشی و پرتو، ۱۳۹۴).
۴-۱-۷-۴- عدم توفیق در بازسازی صنایع نفت
در اواخر دهه ۱۹۷۰ یعنی آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث علیهایران، تولید نفتاین کشور ۵/۳ میلیون بشکه در روز بود.این رقم بهتدریج کاهش یافت؛ بهطوریکه در بهار سال ۲۰۰۳ یعنی در آستانه حملات آمریکا و متحدانش عراق، میانگین تولید نفت به رقم ۴/۲ میلیون بشکه در روز تنزل کرد و پس از کسر نیازهای داخلیاین کشور فقط ۵/۱ میلیون بشکه از آن به صادرات اختصاص یافت. بهاین ترتیب کل درآمد نفتی عراق با وجود افزایش چشمگیر قیمتها فقط ۲۵ میلیارددلار بود.
در ماههای اول اشغال عراق، مقامات آمریکائی برآوردهای خوشبینانهای در مورد میزان تولید نفت مطرح و حتی ادعا میکردند کهاین تولید به سرعت افزایشیافته، حتی از زمان قبل از جنگ نیز فراتر خواهد رفت. ولی بهتدریج نادرست بودناین دیدگاه به اثبات رسید. عواملی چون فساد اداری، فقدان سرمایه، خرابکاری در تأسیسات نفتی و ناامنی داخلی مانع افزایش تولید گردید. هرچند در بودجه سال ۲۰۰۴ پیشبینی شده بود که تولید نفت عراق ۵/۱ میلیون بشکه در روز خواهد بود و حتی وزیر دارائی عراق در ۲۲ دسامبر ۲۰۰۴ ادعا کرد آن کشور در انتظار تحقق تولید ۵/۳ میلیون بشکه در روز است، اما منابع مستقلاین ارقام را غیرواقعی اعلام نمودند و صادرات نفت عراق را تنها ۴۶/۱ میلیون بشکه در روز ارزیابی کردند. به ادعای اداره اطلاعات وزارت انرژی عراق بااین کشور ۱۱۲ میلیارد بشکه ذخیره ثابت شده نفت دارد. با وجوداین ذخائر، تاکنون فقط ۲۳۰۰ چاه نفت دراین کشور حفر گردیده است. یعنی فقط ۱۷ حوزه از ۸۰ حوزه نفتی عراق مورد اکتشافات و ارزیابی قرار گرفته است. در واقع میتوان گفت که دراین کشور کمتر از همه کشورهای صادرکننده نفت عملیات اکتشافی انجام گرفته است. برای مثال در صحرای غربی عراق اصولاً هیچ عملیاتی انجام نشده است؛ در حالیکهاین کشور دارای سومین ذخائر ثابت شده نفتی جهان پس از عربستانسعودی وایران است. بههمین علت تحلیلگران غربی قبل از اشغال عراق معتقد بودد کهاین کشور پس از جنگ، خود میتواند هزینههای بازسازی مربوطه را تأمین کند؛ بهطوریکه ”پل ولفوویتز“ معاون وزیر دفاع آمریکا در ۲۷ مارس ۲۰۰۳ گفت: ”عراق میتواند از محل صدور نفت و در عرض دو تا سه سال ۵۰ تا ۱۰۰ میلیارددلار برای بازسازی، درآمد کسب کند. ”چنین بهنظر میرسد کهاین پیشبینیهای طمعورزانه مقامات آمریکائی، که به نمایندگی از انحصارات نفتی آمریکائی بیان میشد، تاکنون تحقق نیافته است (درویشی و پرتو، ۱۳۹۴).
۴-۱-۷-۵-کمبود شدید برق
وضعیت سیستم برق در عراق اصولاً غیرقابل اتکاء و نامعقول است. تا قبل از شروع جنگ در سال ۲۰۰۳، تولید شبکه برق عراق فقط ۹۵ هزار مگاوات برق در ساعت بود.این میزان تولید برق حتی برای مصارف معمولی کشور هم کفایت نمیکرد. اما بااینوجود خاموشیها آنقدر نبود که اقتصاد و زندگی روزمره مردم را فلج کند. از نوامبر ۲۰۰۴ تا ژانویه ۲۰۰۵ میزان تولید شبکه برق عراق به ۵۰ هزار تا ۸۰ هزار مگاوات برق، بسته به شرایط، میرسید که تنها تکافوی چهار ساعت نیاز را میکرد و در بقیه ساعتهااین کشور با بیبرقی مطلق مواجه بود. برای حل فوریاین بحران دولت موقت مجبور به خرید برق از کشورهای همسایه (سوریه، اردن، کویت، ترکیه وایران) شده است. البته هنوز هم تمایل به خرید برق بیشتری ازایران و ترکیه وجود دارد، اما مشکل اصلی کمبود امکانات مالی است. در واقع تخصیص وجوه مربوط به برنامهریزی و بهبود تولید برق به مسائل امنیتی موجب شده انجام امور حیاتی در زمینههای رفاهی، صنعتی، کشاورزی و خدماتی دچار اختلال شود.
۴-۱-۷-۶-اختلافات قومی، مذهبی و نژادی داخلی
اقلیت اهل سنت در عراق با استقرار حکومت تحت کنترل اکثریت شیعه دراین کشور مخالف است. از طرف دیگر شیعیان نیز از تابستان ۲۰۰۴ و پس از درگیریهای نجف در حال مبارزه با نیروهای متحد آمریکا و انگلیس هستند. آنها معتقند که اشغال عراق باید برای غربیها بسیار پرهزینه باشد و درآمدهای حاصل از فروش نفت نتواند به ابزار قدرت و سرکوب و تجاوز بیگانگان علیه مردم مسلمان عراق تبدیل شود.
۴-۱-۷-۷-نارضایتی همسایگان عراق از حمله آمریکا
حضور آمریکا درعراق نارضایتی همسایگان را در پی داشته است. آنچه در عراق میگذرد نشان ازاین نا رضایتیها دارد. از سپتامبر ۲۰۰۴ تا مارس ۲۰۰۵ افراد کشته شده در خرابکاریهای عراق ۶۱ درصد سعودی، ۱۰ درصد سوری و فقط ۸ درصد اتباع عراقی بودهاند. این نشان میدهد که دوسوم حملات انتحاری توسط اتباع عربستان سعودی انجام گرفته است. مقامات آمریکائی معتقدند عربستان، با ۱۵۰ هزار نفر نیروی نظامی، باید بهتر ازاین مرزهای خود را با عراق کنترل کند.
ایران نیز از حضور تجاوزکارانه آمریکا در مرزهای خود و تسلط آن کشور بر منابع نفتی عراق و حوزه خلیج فارس ناراضی است واین امر را عامل عمده بیثباتی در منطقه میداند. همچنین سوریه از محاصره شدن بین اسرائیل و نیروهای آمریکائی حاضر در عراق، به خصوص با تهدیداتی کهاین دو علیه آن انجام میدهند، بسیار نگران است. هر چند کشور ترکیه بسیاری از نگرانیهای قبل از اشغال عراق را در زمینه مناطق کردنشین ندارد، اما مسئله امنیت عراق و جریان صادرات نفت و مسائل اقتصادی دوجانبه همچنان به قوت خود باقی هستند. اردن نیز، بهعنوان کشوری کوچک که سرنوشتش همیشه با عراق عجین بوده است، امروزه نگرانیهائی در زمینه صادرات نفت عراق، تروریسم و قطع کمکهای مالی صدام بهاین کشور دارد (ترابی، ۱۳۹۴).
۴-۱-۷-۸- هدف از اشغال عراق
بعد از فروپاشی نظام دو قطبی و به تبع آن انحلال پیمان ورشو در مقابل پیمان ناتو، امروزهایالات متحده آمریکا براساس تفکر سنتی خویش مبنی برداشتن مسئولیت و رسالت جهانی، درصدد مداخله در امور تمام نقاط دنیا است. از همینرو نیز هست که حضور فعال آمریکا در منطقه بالکان و به خصوص درکوزوو و یا در عراق، بهدنبال اشغال کویت، را میتوان در سالهای پایانی قرن بیستم و سالهای آغازین قرن بیستویکم مشاهده کرد. بااین رویکرد کلی میتوان استراتژی اقتصادی آمریکا در مورد عراقاین چنین بیان نمود:
ادامه جریان نفت خاورمیانه به بازارهای مصرف، اهمیت کانالسوئز و خلیجفارس و بهطور کلی منافع استراتژیک، اقتصادی و نظامیاز موارد مؤثر در حضور نظامیایالاتمتحدهآمریکا در عراق به شمار میروند. تا سال ۱۹۷۹، یعنی وقوع انقلاباسلامیایران، آمریکا در عراق وضعیت مساعدی نداشت؛ زیرا دولت عراق پس از قطع روابط با آمریکا در سال ۱۹۶۷ بیش از پیش سیاست همکاریهای چندجانبه با سایر قدرتها را، به خصوص خرید تسلیحات از شوروی، در پیش گرفته بود. در اواسط دهه هشتاد، دولت ریگان، دونالد رامسفلد وزیردفاع آمریکا را بهعنوان فرستاده ویژه بهمنظور تقویت رابطه به عراق اعزام کرد. اما در هر حال قبل از اشغال کویت توسط عراق در سال ۱۹۹۰ آمریکائیها دیگر بهاین نتیجه رسیده بودند که عراق مانندایران بزرگترین خطر برای منافع آمریکا در خاورمیانه به شمار میرود.
اولینبار در اواخر تابستان ۲۰۰۲ رئیسجمهور آمریکا دکترین جدید خود را در دانشگاه نظامی”وست پوینت“اینچنین مطرح کرد: ”ما اگر منتظر وقوع تهدیدات شویم در اصل خیلی منتظر شدهایم.“ همچنین جرجبوش در ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۲ در یک سخنرانی در مجمع عمومیسازمان ملل خاطرنشان کرد: اگر سازمان ملل متحد قطعنامهای علیه عراق صادر نکند باید خطر بیتأثیر بودن خود در حفظ صلح و امنیت بینالمللی را بپذیرد. وی همچنین دراین سخنرانی اخطار کرد اگر سازمان ملل علیه صدام اقدامینکند، آمریکااینکار را خود را انجام خواهد داد. بهاین ترتیب چنین بهنظر میرسید که دولت آمریکا، با وجود تصویب قطعنامه ۱۴۴۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه عراق و اجباراین کشور به خلع سلاح تحت نظارت نمایندگان این سازمان، تصمیم خود را مبنی بر حمله نظامیگرفته است. از مجموعه گزارشهای مراکز تحقیقاتی آمریکا در آنزمان ویژگیهای استراتژی نظامیو اقتصادیاین کشور درباره عراق را میتوان چنین استنباط کرد:
ـ عزل صدام و تغییر رژیم حکومتیاین کشور
ـ انهدام سلاحهای شیمیائی و میکروبی عراق
ـ بازسازی نیروهای مسلح عراق به شیوه آمریکائی
ـ سلطه بر منافع نفتیاین کشور
ـ بازسازی اقتصاد عراق
از دیدگاه اقتصادی سه عامل آخر بسیار پراهمیت بهنظر میآید. برای مثال عامل سوم به معنی قطع نفوذ نظامیو تسلیحاتی روسیه در عراق و جایگزینی آن با آموزش و تجهیزات آمریکائی بود. عامل چهارم عاملی برای مبارزه با نفوذ روسیه، چین و اروپا در منابع انرژی خاورمیانه به حساب میآمد. آخرین عامل نیز موجبات رونق کار شرکتهای آمریکائی در عراق و خاورمیانه را فراهم میکرد. برای رسیدن بهاین هدفها لازم بود که نیروهای آمریکائی در عراق حضور مستقیم داشته باشند (اسدی، ۱۳۸۷).
۴-۱-۸- عراق و صادرات نفت
بهطور خلاصهاین کشور برای تبدیل شدن به یک صادرکننده بزرگ نفتی باید شرایط و امکانات زیر را فراهم کند:
ـ محیطی امن و عاری از شورش و خرابکاری
ـ توسعه سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی در امور زیربنائی نفت
ـ دارا بودن حکومتی قانونمند و پاسخگو
ـ خصوصیکردن صنعت، گاز و انرژی و جلوگیری از تمرکزگرائ دولتی
ـ سیاست اقتصاد باز وایجاد رقابت بین شرکتهای خصوصی داخلی و خارجی و قیمتگذاری آزاد محصولات نفتی
از آنجا که عراقیها صنعت نفت را بخشی از هویت ملی خود میدانند و شدیداً به فرآوردههای یارانهدار نفت عادت کردهاند، حتی با تشویق آمریکائیها در کوتاهمدت حاضر به اجراء سیاستهای مورد اشاره نیستند. اصرار آمریکائیها برای اجراء تغییرات عمده در سیاستهای نفتی عراق ریشه درتمایل وتصمیم به حضور شرکتهای آمریکائی در بازارهایاین کشور دارد. آنها همچنین خواستار تجدیدنظر در قراردادهای نفتی گذشته روسیه و فرانسه با عراق هستند.
آمریکابرای هدایت سیاست اقتصادی عراق به طرف اقتصاد لیبرال صدها مستشار ومشاور را در وزارتخانههای کلیدی تصمیمگیریاین کشور گماشته است که از طریق آنان وضعیت مالی و سیاستهای حکومت عراق کنترل میشود. در زمینه خصوصیسازی، سیاست آمریکا کاهش هزینههای دولتی، کمکردن تصدیگری دولت و قطع پرداخت یارانههای دولتی است. مقامات عراقی میگویند که ۶۰ درصد بودجه عراق را یارانهها به هدر میدهند، اما درمقابل گروههای مبارزه با فقر و طرفداران توسعه، سیاستهای تشویقی دولت آمریکا و صندوق بینالمللی پول را به نفع شرکتهای بزرگ، کشورهای ثروتمند و به ضرر فقرا و طبقه متوسط عراق تلقی میکنند و معتقدندکهاین سیاستها، عراق را به کشوری بدهکار تبدیل خواهد کرد. ”عدیل عبدالمهدی“ وزیر دارائی عراق در نوامبر ۲۰۰۵ اظهار داشته است که حکومت عراق پس از انتخابات ژانویهاینده در صدد است که قانون جدیدی را تصویب کند که براساس آن ذخائر نفتی عظیم کشور بر روی سرمایهگذاری خارجی باز خواهد شد. بااین قانون مسلماً شرکتهای آمریکائی در اولویت قرار خواهند گرفت. هماکنون آژانس توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) به بخش کشاورزی و مسکن عراق وام میدهد و قرار است در سال ۲۰۰۵ حدود ۳۰۰ هزار خانه مسکونی در اطراف بغداد ازاین محل احداث شود( تیشه یار و ظهیر نژاد، ۱۳۸۴).
۴-۱-۹ -چالشهای حضور آمریکا در عراق
جنگ عراق (که با نامهای اشغال عراق و عملیات آزادسازی عراق نیز شناخته میشود) یک عملیات نظامیاست که در۲۰ مارس ۲۰۰۳ با حمله یک ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا و بریتانیا به عراق آغاز شد. نیروهای اصلی حمله کننده به عراق شامل ارتشهایایالات متحده آمریکا، پادشاهی متحده و لهستان بوده است. ولی ۲۹ کشور دیگر از جمله ژاپن، کره جنوبی،ایتالیا، اسپانیا و… با فرستادن بخشی از نیروهای نظامیو لجستیکی خود به همراهی با نیروهای ائتلاف، در اشغال عراق نقش داشتند. همچنین برخی شرکتهای پیمانکار تامین نیروی نظامیوامنیتی، با فرستادن دهها هزار نفر از مزدوران خود که دارای تابعیت کشورهای مختلف دنیا بودند، مسئولیت تامین امنیت بخشهای وسیعی از مراکز مهم تجاری عراق از جمله چاهها و مراکز پالایش نفت را بر عهده داشتند. (عکافان، ۱۳۸۸، ص۱۲)
این جنگ با خروج آخرین تیپ رزمیآمریکایی در ۱۹ اوت ۲۰۱۰ بهطور رسمیخاتمه یافت. هرچند هنوز حدود ۵۰ هزار نیروی آمریکائی عمدتاً برای آموزش نیروهای عراقی، دراین کشور باقیماندهاند زمان خروجاین نیروها هم با توافق دو کشور تا پایان سال ۲۰۱۱ اعلام شدهاست. خروج آخرین سربازان آمریکایی ازاین کشور در دسامبر ۲۰۱۱ اتفاق افتاد.
دو توضیح عمده برای آغازاین جنگ توسط جرج بوش رییس جمهور وقت آمریکا مطرح شد که یکی از آنها رابطه صدام حسین با القاعده و دیگری نابودکردن سلاحهای کشتار جمعی عراق بنابر توافقنامه ۱۹۹۱ بود.
در سال ۱۳۸۲ صدام از دیدگاه آمریکاییها همچنان به عنوان تهدیدی برای همپیمانان غربی مثل کشور نفتخیز عربستان سعودی و اسرائیل، خطری برای محمولههای نفتی خلیج فارس و ثبات خاورمیانه به شمار میرفت. بیل کلینتون رئیسجمهور آمریکا (۱۳۸۰-۱۳۷۲) (۲۰۰۱ - ۱۹۹۳) که جانشین بوش شده بود، تحریمهای اقتصادی تازهای درکنار تحریمهای نظامیبرای عراق وضع ومنطقه پرواز ممنوع را نیزکنترل کرد. (عکافان، ۱۳۸۸، ص۱۲)
کلینتون در سال ۱۹۹۸ در پاسخ به ممانعت عراق از حضور بازرسان سازمان ملل، لایحه آزادسازی عراق را امضا کرد.این لایحه بر تغییر رژیم عراق به منظور «بازگشت عراق به خانواده بینالمللی» تأکید داشت و طبق آن دولت آمریکا به گروههای تبعیدی خارج از عراق کمک مالی میکرد. پس از آن به زودی عملیات سه روزه روباه صحرا انجام گرفت و طی آن کارخانههای تولید سلاح صدام منهدم گشتند؛ در حالیکه استراتژ یستهای پنتاگون نقشه حملههای زمینی به عراق را میکشیدند برخی از تحلیلگران آمریکایی براین باور بودند که فشار خارجی برایایجاد یک شورش به منظور عزل صدام کافی به نظر میرسد.این دو نظر باعث بروز شکاف در تصمیمگیریهای ضد صدام بین دولتمردان واشنگتن شد. اما پس از حملات ۲۰ شهریور ۱۳۸۰ (۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱) توازن سیاسی داخلی آمریکا تغییر کرده و باعث شد تا نومحافظهکاران بتوانند در مدیریت کشور آمریکا در واشنگتن تأثیر به سزایی داشته باشند. رئیسجمهور آمریکا جرج دبلیو بوش (پسر جرج اچ دبلیو بوش) در بیانیه اتحاد خود به کنگره، در دی ماه ۱۳۸۱ (۲۰۰۲) از «محور شرارت» که به زعم وی از کشورهایایران، عراق و کره شمالی تشکیل شدهاند سخن به میان آورد. همچنین او احتمال داد که برای براندازی دولت عراق از زور استفاده خواهد کرد. او اعلام کرد: «رژیم عراق طرح تولید گاز اعصاب و سیاهزخم و سلاحهای اتمیرا به مدت یک دهه دنبال کردهاست. » او همچین ادامه داد: «عراق همچنان در صدد است دشمنی خود را به آمریکا نشان دهد و از ترور حمایت کند. »
دولت و ارتش عراق در طول سه هفته پس از حمله آمریکا و همپیمانانش در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۸۱ (۲۰۰۳) نابود شد.ایالات متحده دستکم دوبار کوشید تا با حملات هوایی، صدام را به قتل برساند ولی هر دوبار هدف، مورد اصابت واقع نشد. با شروع ماه آوریل (اواسط فروردین) نیروهای ائتلاف بخش زیادی از عراق را اشغال کرده بودند. مقاومتهای بسیار ضعیف ارتش عراق یا به راحتی در هم میشکستند و یا تبدیل به تاکتیکهای پارتیزانی میشدند.این وضعیت، نشاندهنده خروج کنترل از دستان صدام حسین بود.
صدام حسین در تاریخ ۹ تیر ۱۳۸۳ (۳۰ ژوئن ۲۰۰۴) تحویل دولت موقت عراق شد تا به اتهام جرایم جنگی، جرایم ضدبشری و قتلعام محاکمه گردد. در طولاین محاکمه توجه ویژهای به فعالیتهای وحشیانه وی علیه کردهای شمال عراق در طول جنگ باایران و علیه شیعیان جنوب در خلال سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۸ (۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹) شد. نهایتاً در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) و در ساعت ۶:۰۷ به وقت محلی (۳:۰۷ UTC) به دار آویخته شد.
۴-۲- کمک حکومتایران به شبهنظامیان اسلامگرای شیعه
سندهای منتشرشده توسط ویکیلیکس شامل گزارشهای متعدد و موردهای مشخصی است که سپاه پاسداران ایران و به ویژه، نیروی قدس متهم به آموزش شبه نظامیان شیعه عراقی، ارسال سلاح، راکت و بمبهای دستساز پیشرفته شدهاست. مطابقاین اسناد نیروی قدس بههمراه حزبالله لبنان، شبهنظامیان شیعه عراقی را دراردوگاهی در نزدیکی قم آموزش میدادهاند تا برخی مقامهای عراقی و همینطور سربازان آمریکایی را گروگان گرفته یا به قتل برسانند. حکومت جمهوری اسلامیایراناین اتهامها را رد کردهاست (عکافان، ۱۳۸۸، ص۱۴).
۴-۲-۱- خروج نیروهای آمریکایی از عراق
درتاریخ ۱۵ دسامبر ۲۰۱۱ با برگزاری مراسمیرسمیدر فرودگاه بغداد واقع در منطقه سبز بغداد، با حضور وزیردفاع وقت آمریکا، آمریکا رسماً به حضور نظامیخود در عراق پایان داد. لئون پنتا در سخنرانی در مراسم فوق گفت جنگ عراق دارای ارزش بسیاری در خونها و دلارها برای ما بود، حدود ۷۵۰ میلیار دلار هزینه، ۴۵۰۰ کشته(۴۴۸۷ کشته) و۳۲۰۰۰ مجروح، برایایالات متحدهمیباشد( روزنامه گاردین، ۲۰۱۱، به نقل از ویکی پدیا، ۱۳۹۴).
با خروجاین نیروها، فقط ۱۵۹ نیروی نظامیدر سفارت آمریکا در بغداد باقی میمانند و سایر نیروها به کویت یا به وطن مراجعت میکنند. در مراسم پایانی خروجاین نیروها که بدون حضور رییس جمهور و نخست وزیر عراق برگزار شد، آمار بیش از ۱۰۰ هزار کشته از شهروندان عراقی اعلام شد.
۴-۲-۲ -عدم وجود استراتژی مشخص پس از اشغال
آمریکا استراتژی خود در عراق را مکرراً تغییر داد. آمریکا قبل از حمله استراتژی خود را برپایه خلع سلاح عراق از سلاحهای کشتار جمعی، مبارزه با تروریسم، سرنگونی دیکتاتور و آزادی مردم عراق قرار داد. آمریکا در مقطعی، استراتژی به حاکمیت رساندن یک دیکتاتور دست نشانده و در مقطعی دیگر، استراتژیایجاد تفرقه و جنگ داخلی برای بقا در عراق و باز در مقطعی دیگر، استراتژی تامین امنیت اسرائیل از طریق عراق را اتخاذ کرد. هریک ازاین استراتژیها برنامه ریزی خاص خود را میطلبد، بر همین اساس تناقض در رفتار آمریکا در سه سال گذشته به دلیل استراتژیهای مختلف بوده است.
ادبیات بوش نیز به تدریج به سمت پذیرش اشتباه استراتژیک حمله نظامیبه عراق گرایش پیدا می کند. سناتورهاری رید رهبر دمکراتهای سنای آمریکا، در تاریخ ۹ فوریه ۲۰۰۶ با صدور بیانیهای فهرستی از ناکامیها و اشتباهات بوش را به تصویر کشید و از جمله در خصوص عراق نوشت: «با گذشت سه سال از جنگ هنوز سربازان ما تجهیزات کافی برای دفاع از خود ندارند، اگر آنها چنین تجهیزاتی در اختیار داشتند امکان کاهش تلفات تا ۸۰ درصد وجود داشت. دولت بوش هیچ برنامهای برای عراق پس از جنگ تدارک ندیده بود وایمان مردم آمریکا به نیروهای مسلح خود به دلیلاین ناکامیاز میان رفت. بوش صدها هزار نفر داوطلب را به میدان جنگ فرستاد اما هنوز نتوانسته است بودجه هزینههای درمانی افراد بازگشته به کشور را تامین کند. دولت بوش به دلیل مدیریت غلط، عراق را به ورطه جنگ داخلی کشاند، چیزی که قبل از اشغال عراق سابقه نداشت.این جنگ هفتهای دو میلیارد دلار هزینه و در مجموع دو هزار میلیارد دلار هزینههای مستقیم و غیر مستقیم را به آمریکا و اقتصاد آن تحمیل کرد. شکنجه بازداشتیها در عراق چراغ سبزی برای شکنجه سربازان آمریکایی و در خطر بیشتر قرار دادن آنها گردید. با وجود تحملاین همه هزینه نه نشانی از سلاحهای کشتار جمعی و نه حلقه ارتباطی با القاعده دراین کشور پیدا نشد. » درپیاین فشارها سرانجام وزیر خارجه آمریکا در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۰۶ در لندن اعتراف کرد: «اگرچه استراتژی بزرگ ما درعراق درست و بجا بوده است، ولی ما هزاران اشتباه تاکتیکی در عراق مرتکب شدیم»(رضایی، ۱۳۸۲، ص۱۳۵).