۲-۷-۸- استئوپروزیس: ضعف و سستی استخوانی در نتیجه استئوپروز یکی دیگر از عوارض بیماری MS در افرادی است که تمرین چندانی ندارند و یا دوره طولانی مدت از استروئید استفاده کرده اند (۶۱). تمرینات هوازی موجب تقویت استخوانها شده و از پیشرفت استئوپروز جلوگیری می کند (۴۳).
۲-۷-۹- خستگی: خستگی یکی از معمولترین مشکلات افراد مبتلا به MS میباشد (۱۳۵و۱۶۵). تمرین می تواند موجب بهبود قدرت، آمادگی و خلقوخو شود که همه این موارد به فرد در مدیریت خستگیاش کمک کند (۹۱و۱۴۲). با این وجود، انجام تمرینات هوازی با استراحتهای مناسب و سرد نگهداشتن بدن از اهمیت ویژهای برخوردار است. تمرینات هوازی مناسب به افراد مبتلا به MS کمک می کند تا با کیفیت بهتری کار کند و همچنین باعث کاهش فشار و کاهش استفاده از انرژی بدن می شود که این خود به مدیریت خستگی کمک می کند (۱۳۵و۱۴۱). در برخی از تحقیقات نیز نشان دادهاند که تمرینات هوازی سطح خستگی افراد مبتلا به MS را کاهش داده است (۸۷، ۱۴۶و۱۶۵).
خستگی یک علامت بسیار شایع و یک شکایت اصلی در بیماری MS میباشد ولی با این وجود کمتر شناخته شده است. ازخستگی بعنوان شایعترین علامت بیماری MSو اکثرا” ناتوان کنندهترین علامت درمراحل اولیه بیماری یاد شده است. در حقیقت خستگی یکی از یافتههای تشخیصی (characteristic) دربیماری MSمیباشد. طبق مطالعات انجام شده، بالاترین میزان شروع خستگی در بیماران مبتلا MS 70 تا ۹۰ درصد میباشد (۴۲،۵۴و۱۶۵). خستگی مفرط که بطور جدی فعالیتهای روزمره زندگی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد و آن را محدود می کند حداقل در دو سوم از افرادی که به این بیماری مبتلا هستند تجربه می شود. این داده ها تایید می کند که خستگی باعث ناتوانی جسمی می شود؛ اما، به نظر میرسد که خستگی دارای ابعاد شناختی و روانی مستقل هم میباشد. خستگی همچنین باعث افسردگی و پایین بودن کیفیت زندگی می شود (۱۷۸).
۲-۸- ورزش به عنوان یک روش درمانی در افراد مبتلا به MS
فعالیت بدنی یکی از روشهای که نه به عنوان درمان کامل این بیماری بلکه به عنوان روشی برای کاهش خطرات ثانویه و جلوگیری از عواقب آن دارای اهمیت میباشد (۱۰۴). شرکت در فعالیت بدنی منظم یک کلید مهم است و بایستی تمام افراد به ویژه افراد مبتلا به MS برای شرکت در این فعالیتها تشویق شوند. بیشتر پژوهشها به اثر مثبت تمرین بر سلامت عمومی و MS اشاره دارند.
توجه به فعالیت بدنی در بیماران مبتلا به MS
با توجه به اینکه در مبتلایان به MS حتی با سطح پایین بیماری معمولا یک زندگی کمتحرک را پیش میگیرند (۸۹) در نهایت این بیتحرکی باعث افزایش بیماریهای ثانویه مثل دیابت و بیماری شریان کرونری در این افراد می شود (۱۰۴و۱۷۴)؛ چراکه، بیماری شریان کرونری در اثر افزایش تریگلیسریدها و لیپوپروتئین کمچگال کلسترول خون حاصل از بیفعالیتی افزایش مییابد (۱۰۴). ورزش و فعالیت بدنی یک شیوه درمانی مهم و غیردارویی جهت کمک به بهبودی بیماران MS است (۱۰۲). طی چند سال گذشته توجه خاصی به ورزش و اهمیت توان هوازی، به ویژه ورزش هوازی شده است اگرچه ورزش نمیتواند روند از بین رفتن میلین را متوقف یا آن را بازسازی کند. با روشهای دیگر فرد مبتلا به MS را حمایت و به آنها کمک می کند (۳۵و۱۷۱). از آن جمله تاثیر مثبت در روح و روان این افراد و احساس خوب بودن در آنها همچنین کنترل وزن آنها، کاهش خستگی، افزایش پشتکار، بهبود کیفیت خواب و در نهایت کاهش بیماریهای ثانویه مانند بیماری شریان کرونری قلب خواهد شد. البته با کنترل شدت تمرین که باید با توجه به میزان توانایی بیماران باشد (۶و۱۰۴).
در گذشته پزشکان به بیماران خود توصیه میکردند که از انجام تمرینات ورزشی خودداری کنند آنها بر این عقیده بودند که خستگی و افزایش دمای بدن از عوارض این تمرینات است که منجر به بدتر شدن بیماران مبتلا به MS خواهد شد (۱۵۲). اخیرا مطالعات زیادی نشان دادند که تمرینات درمانی به صورت صحیح و یا دیگر تکنیکهای توانبخشی میتوانند در بهبود این بیماران موثر باشد. از فواید ورزش درمانی برای بیماران مبتلا به MS میتوان بهبود وضعیت جسمانی بیماران، انجام بهتر فعالیتهای روزانه و سلامت روحی و روانی آنان اشاره کرد (۷۶). بی تحرکی، سستی و خستگی از علایم شایع در این بیماران است که با موارد زیر ارتباط دارد (۳۵). کاهش یا عدم توانایی حرکتی، عدم شرکت در فعالیتهای اجتماعی، عدم ارتباط با افراد دیگر، اختلال در تکلم و حتی بیاختیاری ادراری. این نکته که میتوان کیفیت زندگی را با کاهش بیماری ثانویه (بیماری شریان کرونری) افراد مبتلا به MS را با انجام فعالیت ورزشی (با بهره گرفتن از برنامه تمرینی خاص) تغییر داد، موضوعی قابل تامل است. از آنجایی که توانایی حرکتی این افرادپایین است و زود خسته میشوند، خستگی یکی از علل تشدید بیماری محسوب می شود و به کاهش توانایی حرکتی و حسی میانجامد (۶۶و۱۹۶). خستگی با توان هوازی و بیماری شریان کرونری ارتباط مستقیم دارد (۶۵و۱۵۸).
۲-۹- برنامه توصیه شده برای فعالیت بدنی در افراد مبتلا به MS
در طراحی برنامه ورزشی همچنین باید به شدت، مدل یا نوع مطلوب مدت و حفظ تمرین ورزشی توجه شود، زیرا که ورزش بیش از حد شدید ممکن است منجر به تغییرات هورمونی و ایمنی شود. برنامه فعالیت بدنی برای افراد مبتلا به MS محدودیتی وجود ندارد، به طوری می تواند شامل تمرین استقامتی و مقاومتی باشد که باعث بهبود و حفظ آمادگی قلبی-عروقی، ترکیب بدنی، قدرت و استقامت عضلانی این بیماران می شود. در حال حاضر هیچ مدرک در دسترسی برای تعیین دوز تمرین (نوع تمرین، حجم تمرین و شدت تمرین) برای افراد مبتلا به MS وجود ندارد. ثابت نشده که یک روش تمرینی موثرتر از دیگری است. اما شواهد قوی وجود دارد که ورزش بر افراد مبتلا به MS تأثیر می گذارد، بدون در نظر گرفتن اینکه آیا آن شبیه به ورزشی است که برای افراد سالم توصیه می شود و یا شامل تمرینات برای حفظ عملکرد و توانایی حرکتی است. در طراحی یک برنامه تمرینی ورزشی علاوه بر اینکه باید به اثرگذاری آن در بیماران مبتلا به MS توجه شود باید به جنبه تفریحی و لذت بخش بودن آن نیز در افراد مبتلا توجه شود تا اینکه احساس خوب بودن را در آنها برانگیخته و شوق ادامه دادن را داشته باشند و از خسته شدن افراد مبتلا جلوگیری شود.
۲-۹-۱- نوع تمرین: برای افراد مبتلا به MS تعیین نوع فعالیت مهم است تا بتوانند با خیال راحت و به طور موثر مصرف کالری را افزایش دهند. تمرینات هوازی و در واقع تمرینات استقامتی با توجه به تحقیقاتی که در داخل و خرج از کشور انجام شده تاثیر این تمرینات را تایید کردند چرا که باعث کاهش خستگی و افزایش کیفیت زندگی و همچنین افزایش در سیستم قلبی تنفسی و ظرفیت هوازی این افراد می شود. یکی از ورزشهای که فواید زیادی را به دنبال دارد تمرینات هوازی میباشد؛ به طوریکه، بر سیستم قلبی عروقی اثر می گذارد و اینکه باعث تحریک قلب و ریه می شود.
۲-۹-۲- حجم تمرین: افراد مبتلا به MS برای بهبود استقامت قلبی تنفسی و دستیابی به مصرف کالری مطلوب دست کم دو یا سه جلسه در هفته تمرین کنند. برای تاثیر مطلوب فواید مرتبط با سلامت، مانند کاهش درصد چربی بدن، کاهش فشار خون و تغییرات مطلوب لیپید و لیپوپروتئین باید فعالیت بدنی مناسبی انجام شود، با این وجود نباید در همه روزهای هفته فعالیت بدنی انجام شود.
۲-۹-۳- شدت تمرین: برای بیشتر افراد مبتلا به MS، شدت فعالیت بدنی کم و متوسط (حدود ۴۰ تا ۷۰ در اکسیژن مصرفی بیشینه) برای رسیدن به بهبودهای قلبی تنفسی و متابولیک توصیه می شود. مهمتر از همه این است که اجرای فعالیتهای با شدت کم تا متوسط در افراد با MS خطرات را به حداقل میرساند و فواید سلامتی با فعالیت بدنی برای این دسته از افراد را به حداکثر میرساند. علاوه بر این، فعالیت با شدت کمتر به دلیل انجام فعالیت در سطحی راحتتر و افزایش احتمال تداوم فعالیت منظم کاهش آسیب عضلانی اسکلتی و آسیب پا توصیه می شود. در افراد مبتلا به MS برای اگاهی از شدت فعالیتهای بدنی از ضربان قلب یا میزان درک فشار استفاده شود.
۲-۱۰- مروری بر پژوهشهای انجام شده
۲-۱۰-۱- پژوهشهای انجام شده در داخل کشور
خواجهای و همکاران (۱۳۹۰) تأثیر تمرینات هوازی در آب بر عوامل خطرساز قلبی-عروقی در بیماران مبتلا MS مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش از ۴۰ نفر بیمار ۲۰-۴۰ سال که مبتلا به MS بودند. همگی بیماران با EDSS بین ۱-۶ که به طور تصادفی به دو گروه ۲۰ نفره تجربی و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرینی برای گروه تجربی، به مدت ۸ هفته و هر هفته ۳ جلسه با شدت ۶۰-۵۰ درصد حداکثر ضربان قلب اعمال شد. تمرینات هوازی منتخب در آب به کاهش عوامل خطرزای قلبی- عروقی مخصوصا LDL-C، کلسترول و تریگلیسرید در این بیماران منجر شده بود؛ اما، بر HDL-C تاثیر معناداری نداشت. همچنین، توان فیزیکی بیماران بعد از ۸ هفته تمرینات هوازی منتخب در آب افزایش معنیداری داشت (۹۹).
ارسطو و همکاران (۱۳۸۹) اثر هشت هفته تمرین هوازی و یوگا بر شاخص هزینه فیزیولوژیک بیماران مبتلا به MS را مقایسه کردند. در این تحقیق ۳۰ نفر از زنان مبتلا به MS با سطح متوسط بیماری به طور تصادفی به سه گروه تمرینات هوازی، تمرینات یوگا و گروه کنترل تقسیم شدند. بعد از نمونه گیری، شاخص هزینه فیزیولوژیکی تمامی بیماران با بهره گرفتن از پروتکل طراحی شده ارزیابی شد. گروه های تمرینات هوازی و یوگا به مدت ۸ هفته فعالیت خود را زیر نظر محقق و فیزیوتراپیست کلینیک و بر اساس برنامه تمرینی از پیش تعیین شده انجام دادند. میانگین سن و مدت ابتلا به بیماری آزمودنیها به ترتیب ۱۶/۳۰ و ۵ سال بود و میانگین EDSS این بیماران نیز ۲۵/۲ بود. افراد گروه هوازی ۸ هفته، هر هفته ۳ جلسه به مدت ۴۰ تا ۶۰ دقیقه با ۴۰ تا ۷۵ درصد حداکثرضربان قلب خود به صورت انفرادی روی تردمیل راه میرفتند. طی انجام تمرین شدت کار با بهره گرفتن از مقیاس ۲۰ امتیازی بورگ نیز کنترل میشد. تمرینات یوگا ۸ هفته، هر هفته ۳ جلسه در یک سالن تحت نظر محقق تمرینات سطح یک هاتا یوگا را انجام دادند. محققان نتیجه گرفتند که تمرینات هوازی و یوگا میتوانند در بهینه کردن هزینه فیزیولوژی بیماران مبتلا به MS تاثیر معنیداری داشته باشند (۳۷).
کردی و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی تحت عنوان تاثیر یک دوره تمرین ترکیبی منتخب بر قدرت، تعادل و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS را مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش ۳۸ نفر شرکت کردند که به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (۱۹ نفره) و گروه شاهد (۱۹ نفره) تقسیم شدند. برنامه تمرینی برای گروه آزمایش یک نوع تمرین منتخب ترکیبی فزاینده شامل تمرینات کششی، هوازی، قدرتی و تعادلی را به مدت ۸ هفته و ۳ جلسه در هفته اجرا کردند. گروه شاهد در این مدت هیچ فعالیت ورزشی نداشتند. از آزمودنیها یک هفته قبل و بعد از دورۀ تمرینی، آزمون قدرت، تعادل و کیفیت زندگی به عمل آمد. آزمون قدرت از طریق اجرای یک تکرار بیشینه حرکت باز کردن زانو، تعادل از طریق آزمون برگ (BBS)[92] و کیفیت زندگی با ابزار (MSQOL - 54 )در نظر گرفته شد. نتایج آزمون نشان داد که قدرت و تعادل بیماران در گروه آزمایش بهدنبال تمرینات ترکیبی افزایش معنیداری داشت. همچنین پژوهش حاضر نشان داد که ۸ هفته تمرین ترکیبی موجب بهبود وضعیت جسمانی و احساسی کیفیت زندگی بیماران می شود، ولی این بهبود معنیدار نیست (۲۳).
کارگرفرد و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی تغییرات در کیفیت زندگی و خستگی بیماران زن مبتلا به MS را پس از ۸ هفته ورزش در آب مورد ارزیابی قرار دادند. در این پژوهش ۲۱ نفر زن مبتلا به MS شرکت کردند که به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (۱۰ نفره) و گروه شاهد (۱۱ نفره) تقسیم شدند. برنامه تمرینی برای گروه آزمایش ۸ هفته تمرین هوازی در آب، هر هفته ۳ جلسه، هر جلسه یک ساعت با شدت ۵۰-۶۰ درصد حداکثر ضربان قلب اعمال شد؛ در حالیکه، گروه شاهد به زندگی معمول خود ادامه دادند.کیفیت زندگی و خستگی به ترتیب با بهره گرفتن از پرسشنامه ۵۴ سئوالی کیفیت زندگی نسخه ایرانی و مقیاس اصلاح شده خستگی در شرایط پایه و پایان هفتههای چهارم و هشتم ارزیابی شدند. بهبود معنیداری در کیفیت زندگی و زیرمقیاسهای آن (به جز عملکرد ذهنی و جنسی) در گروه آزمون در مقایسه با سطح پایه و گروه شاهد پس از ۸ هفته آزمون دیده شد؛ اما، در گروه شاهد کاهش یافته بود (۲۲).
عطاپور و اسدی ذاکر(۱۳۸۸) تأثیر ورزش بر میزان خستگی بیماران مبتلا به MS را بررسی کردند. جمعیت مورد مطالعه یک گروه ۱۵ نفره از بیماران MS با سن بین ۲۰ تا ۵۵ سال با ناتوانایی خفیف و متوسط بودند. بیماران ورزشهای کششی و هوازی با بهره گرفتن از دوچرخه ثابت به مدت ۶ هفته و ۳ جلسه در هفته انجام دادند. بعد از ورزش میزان خستگی و به طور معناداری کاهش یافت و همچنین خستگی در طول ۶ هفته روند نزولی داشت (۳).
سلطانی و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان تاثیر یک دوره فعالیت هوازی در آب بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS را مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش ۴۵ نفر زن مبتلا به MS 20 تا ۵۰ ساله با درجه ناتوانی ۱ تا ۵ شرکت کردند که به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (۲۵ نفره) و گروه شاهد (۲۰ نفره) تقسیم شدند. برنامه تمرینی برای گروه آزمایش ۸ هفته تمرین هوازی در آب و هر هفته ۳ جلسه با شدت ۶۰-۵۰ درصد حداکثر ضربان قلب اعمال شد. کیفیت زندگی را توسط پرسشنامه (FAMS.Version2) قبل و بعد از اعمال تمرینات در هر دو گروه آزمایش و شاهد ارزیابی شد. کیفیت زندگی در گروه آزمایش بعد از اعمال فعالیت هوازی در آب افزایش معنیداری یافت؛ اما، در گروه شاهد کاهش یافته بود (۱۹).
افتخاری و همکاران (۱۳۸۷) تاثیر تمرین استقامتی بر توان هوازی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به MS را مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش از ۴۰ نفر زن ۲۰-۴۵ سال که مبتلا به MS از نوع RR بودند. همگی بیماران با EDSS بین ۲-۴ از انجمن MS که به طور تصادفی به دو گروه ۲۰ نفره تجربی و کنترل تقسیم شدند. از گروه کنترل یک نفر به دلیل لیپوساکشن و یک نفر از گروه تجربی به دلیل داشتن برنامه تغذیه درمانی حذف شدند. متغیرهای وزن، توان هوازی، کیفیت زندگی و خستگی آزمودنیها بررسی شد. برنامه تمرین گروه تجربی، ورزش هوازی شامل رکاب زدن با حداکثر شدت ۷۰ تا ۸۰ درصد VO2 Peak، سه جلسه در هفته و به مدت ۱۲ هفته اجرا شد. بدین ترتیب که از ابتدا با ۲۵ وات شروع شد و هر۲ دقیقه ۲۵ وات افزایش یافت دور پدال زدن روی دوچرخه [۹۳]RPM 50-60 (دور در دقیقه) تنظیم شد و زمانی که فرد نمیتوانست این تعداد دور را حفظ کند، آزمون خاتمه مییافت. علاوه بر تنظیم شدت تمرین حداکثر ضربان قلب نیز عامل محدود کننده در نظر گرفته شد. اگر ضربان قلب بیمار به ۹۰ % حداکثر ضربان قلب خود میرسید، بار کار کاهش مییافت تا ضربان قلب به زیر آستانه فرضی برسد. در برنامه تمرینی اصراری به افزایش فشار کار برای آزمودنی وجود نداشت؛ زیرا، این عامل به خستگی و تشدید علایم بیماری فرد منجر میشد و آزمودنی مجاز بود با توجه به میزان توانایی خود شدت تمرین را به کمتر از میزان تعیین شده برساند؛ زیرا، شرایط جسمی روانی آزمودنیها در جلسات مختلف متفاوت بود. محققان به این نتیجه رسیدند که در گروه تجربی پس از اجرای تمرین استقامتی متغیرهای وزن ۷۳/۲ درصد، خستگی ۸۰/۱۶ درصد و EDSS 04/23 درصد کاهش داشتند؛ در حالی که توان هوازی ۸۲/۵۳ درصد و کیفیت زندگی ۹۴/۹ درصد افزایش معنیداری داشتند (۶۵).
حضرتی و همکاران (۱۳۸۴) در تحقیقی تاثیر فرایند نوتوانی را بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS را مورد ارزیابی قرار دادند. در این پژوهش جهت بررسی کیفیت زندگی از پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به MS استفاده گردید که ۱۲ جنبه کیفیت زندگی را شامل می شود. همچنین میزان ناتوانی بیمار با بهره گرفتن از مقیاس سنجش میزان ناتوانی که یک مقیاس ۱۰ رتبهای است، تعیین شده است. نمونه مورد مطالعه ۷۵ بیمار مبتلا به MS بوده که به درمانگاههای مغز و اعصاب وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز مراجعه کرده و در دو گروه شاهد (۴۰ بیمار) و آزمایش (۳۵ بیمار) قرار گرفتند. در ابتدا پرسشنامه کیفیت زندگی به وسیله بیمار تکمیل شده و میزان نمره درجه ناتوانی بیمار تعیین گردید. سپس مداخلات نوتوانی شامل ۱۰ جلسه فیزیوتراپی، ۵ جلسه آموزش، ۲ جلسه مشاوره روانی و روان درمانی گروهی بر حسب نیاز بیماران در گروه آزمایش علاوه بر درمانهای معمول انجام میگرفت؛ در حالیکه، گروه شاهد در این مدت تنها درمانهای معمول (دارو درمانی) را دنبال میکردند. سپس در فاصلهی یک ماه پس از اجرای فرایند و سه ماه پس از آن مجددا کیفیت زندگی و نمره سنجش میزان ناتوانی بیماران در هر دو گروه تعیین و با هم مقایسه گردید. نتایج نشان داده بود که فرایند نوتوانی موجب افزایش کیفیت زندگی و رضایت از زندگی در بیماران مبتلا به MS می شود. همچنین این فرایند توانایی انجام فعالیتهای روزانه را بهبود میبخشد؛ در حالیکه، بر نمره سنجش میزان ناتوانی این بیماران تاثیری ندارد (۱۳).
۲-۱۰-۲- پژوهشهای انجام شده در خارج از کشور
تالنر و همکاران[۹۴] (۲۰۱۲) در پژوهشی به بررسی اینکه عودهای بیماری MS با ورزش و فعالیت بدنی رابطهای ندارد را مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش ۶۳۲ بیمار (۴۶۰ نفر زن و ۱۷۲ نفر مرد) مبتلا به MS با درجه ناتوانی متفاوت شرکت کردند. آنها را بر اساس درجه ناتوانی در دو گروه قرار دادند و فعالیت بدنی فعال و غیر فعال را انجام دادند. پرسشنامه خود گزارش را قبل و بعد از تمرینات هوازی روی دوچرخه کارسنج در گروه فعال و تمرینات ورزشی غیرفعال برای گروهی اجرا کردند که درجه ناتوانی بالایی داشتند. نتایج حاصل از این پرسشنامه ها نشان داد که تمرینات ورزشی روی عودهای بیماری MS هیچ تاثیری ندارد؛ اما، موجب جلوگیری از پیشروی این بیماری در افراد مبتلا می شود و به افزایش معنیداری در توانایی حرکتی و ظرفیت هوازی بیماران منجر می شود (۱۸۱).
نیکول و همکاران[۹۵] (۲۰۱۱) در پژوهشی به مقایسه تمرینات استقامتی و قدرتی در بیماران مبتلا به MS پرداختند. در این مطالعه ۲۱ نفر شرکت کننده که در دو گروه: گروه اول استقامتی (۶ نفر) و گروه دوم مقاومتی (۱۵ نفر) قرار گرفتند که در گروه استقامتی یک نفر و در گروه مقاومتی سه نفر به علت مشکلات خاصی حذف شدند. هر کدام از گروه ها در ۸ هفته برنامه تمرینی استقامتی و مقاومتی را انجام دادند و قبل و بعد از اعمال برنامه تمرینی از تستهای شش دقیقه راه رفتن، مقیاس تعادل، تست زمان برخاستن و رفتن و همچنین قدرت عضله ران را مورد ارزیابی قرار دادند که بعد از ۸ هفته برنامه تمرینی هر کدام از گروها معیارهای اندازه گیری شده بهبود معناداری یافته بود؛ اما، بین دو گروه از برنامه تمرینی استقامتی و مقاومتی تفاوت معنیداری مشاهده نشده بود (۱۴۴).
اندرسون و همکاران[۹۶] (۲۰۱۱) در پژوهشی به بررسی اثر درمان ورزشی بر خستگی بیماران مبتلا به MS پرداختند. در این پژوهش با بازنگری پژوهشهای انجام شده اثر تمرینات ورزشی را بر روی خستگی بیماران مبتلا به MS را مورد تایید قرار دادند. محققان با انجام این بازنگری به بیماران مبتلا به MS متوسط و خفیف پیشنهاد کردند که به انجام تمرینات ورزشی مخصوصا تمرینات هوازی بپردازند (۳۵).
سلطانی و همکاران[۹۷] (۲۰۱۱) اثرات تمرینات هوازی آبی بر سرعت راه رفتن، درجه بالا و پایین بیماری در بیماران MS را بررسی کردند. هدف از این مطالعه بررسی ۸ هفته تمرینات هوازی در سرعت راه رفتن افراد مبتلا با درجه بالا و پایین MS بود. حدود ۱۰۰ نفر زنان ۲۰ تا ۵۰ ساله که حداقل یک سال مبتلا به MS بودند، در این تحقیق شرکت کردند به طوری که از این تعداد شرکت کننده ۴۶ نفر بر اساس درجه ناتوانی بالا و پایین انتخاب شدند. این افراد به ۴ گروه، دو گروه به عنوان تجربی و دو گروه به عنوان گروه کنترل تقسیم شدند. هر گروه نیز به دو گروه درجه بالا و پایین این بیماری تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت ۸ هفته، هر هفته سه جلسه تمرین هوازی آبی را با شدت ۴۰-۵۰ درصد حداکثر ضربان قلب انجام میدادند. ضربان قلب آنها در طول انجام برنامه تمرینی با ضربان سنج کنترل و اندازه گیری میشد. سرعت راه رفتن در هر دو گروه تجربی و کنترل قبل و بعد دوره تمرینی با انجام تست ۱۰ و ۱۴ متر سرعت راه رفتن اندازه گیری میشد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که افراد مبتلا در گروه تجربی مخصوصا آنهای که درجه بالایی از بیماری را داشتند، به طور معناداری سرعت راه رفتن نسبت به گروه کنترل بهبود یافته بودند (۱۷۱).
رابرت و همکاران[۹۸] (۲۰۱۰) اثر تمرینات ورزشی به عنوان درمان آسیب راه رفتن در بیماران MS را مورد بررسی قرار دادند. هدف از این تحقیق بررسی بهبود راه رفتن این افراد با تجویز برنامه تمرینات به بیماران MS بود. در این بیماران کمتحریکی و ثبات شایع است و همین امر باعث آسیب رسیدن به راه رفتن آنها می شود. چونکه عملکرد عضلات و سیستم قلبی- عروقی آنها کاهش مییابد، به طور تجربی فعالیت فیزیکی و تمرینات ورزشی اثر مثبتی بر عملکرد راه رفتن افراد مبتلا به MS دارد. این مطالعه بازنگری تحقیقات قبلی است که آزمودنیها در سنین ۲۰ تا ۵۰ ساله زن و مرد با =۴ EDSS شرکت داشتند که با پروتکلهای تمرینی متفاوتی که معمولا ۸ هفتهای بود. اثر تمرینات ورزشی را بر راه رفتن این افراد بررسی کردند. نتایج حاصل از این بازنگری، آزمودنیها تست ۵۰۰ متر را بعد از اعمال برنامه تمرینی بهتر میپیمودند. افرادی که قبلا توانایی راه رفتن این مسافت را نداشتند، بعد از پروتکل تمرینی بهتر شده بودند. در تست ۶ دقیقه راه رفتن بعد از اعمال برنامه تمرینی مسافت بیشتر راه رفته بودند. دیگر تحقیقات انجام شده روی مصرف اکسیژن و انرژی در این بیماران بود. در مقایسه با گروه کنترل، در گروه تجربی بعد از اعمال برنامه تمرینی مصرف اکسیژن و هزینه انرژی در هنگام راه رفتن کمتر شده بود. در واقع اقتصادیتر راه میرفتند و عملکردشان بهتر شده بود (۱۵۹).
گلزاری و همکاران[۹۹] (۲۰۱۰) تأثیر تمرین ترکیبی را بر سطوح IFN-γ و IL-4 و IL-17 پلاسما و لنفوسیتهای خون محیطی در زنان مبتلا به MS را بررسی کردند. EDSS به طور معناداری کاهش یافته بود و VO2 max، قدرت عضلانی و تعادل به طور معناداری بعد از ۸ هفته تمرین ترکیبی افزایش یافته بود. IFN-γ و IL-17 در پلاسما و سلولهای تک هستهای خون محیطی به طور معناداری کاهش یافته بود (۸۱).
آسانو و همکاران[۱۰۰] (۲۰۰۹) بازنگری پژوهشهای سال ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۷ پرداختند که در این بازنگری اثر مداخلههای ورزشی و بیماری MS را مورد بررسی قرار دادند. محققان با بررسی پژوهشهای انجام شده طی این سالها بر روی عملکرد بدنی، ساختار بدنی، فعالیت بدنی و درکل روی کیفیت زندگی و خستگی بیماران مبتلا به MS به این نتایج دست یافتن که حدود ۹۵% از پژوهشها، اثر مثبت تمرینات بدنی مخصوصا تمرینات هوازی روی افزایش عملکرد، فعالیت بدنی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS را مورد تایید قرار داده بودند؛ اما، اکثر پژوهشها نشان دادند که فعالیت بدنی روی درجه ناتوانی بیماران بدون تاثیر میباشد (۳۸).
دتمرس و همکاران[۱۰۱] (۲۰۰۹) در پژوهشی به بررسی بهبود مسافت راه رفتن بیماران مبتلا به MS توسط تمرینات استقامتی پرداختند. در این پژوهش ۳۰ بیمار مبتلا به MS با EDSS 5/4 شرکت کردند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۵) و گروه کنترل (۱۵) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی گروه آزمایش ۳ هفته تمرین استقامتی (شامل: تمرینات تعادلی- هماهنگی، تمرینات کششی و راه رفتن) که هفتهای ۳ جلسه در ۴۵ دقیقه تمرین میکردند. محققان در این پژوهش به این نتیجه رسیدند که تمرین استقامتی به افزایش معنیداری در استقامت راه رفتن و سرعت راه رفتن بیماران مبتلا به MS می شود و همچنین این نوع از تمرینات به افزایش هماهنگی عصبی- عضلانی و تعادل افراد مبتلا می شود؛ علاوه براین، تمرینات استقامتی موجب افزایش کیفیت زندگی بیماران و کاهش معنیدار خستگی افراد مبتلا می شود (۶۲).
دالگاس و همکاران[۱۰۲] (۲۰۰۸) رابطه فعالیت بدنی و بیماری MS را بررسی کردند و پیشنهاداتی برای بکار بردن تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی را ارائه کردند. در این مقاله مروری اظهار کردند که بیماران (MS) به ورزش و فعالیت بدنی روی نمیآوردند؛ چونکه آنها فکر میکردند که تمرین بدنی باعث افزایش دمای بدن و در نهایت باعث بدتر شدن بیماری آنها و یا اینکه ورزش موجب تخلیه انرژی آنها می شود و بیشتر در این فکر بودند که این انرژی را برای انجام کارهای مهمتری نگه دارند. اما در طی چند دهه اخیر توصیههای به شرکت این افراد به ورزش و فعالیت بدنی شده است. چرا که اخیرا ثابت کردند که ورزش نه تنها اثر منفی ندارد، بلکه اثر مثبتی در افراد مبتلا دارد. در همین راستا محققان پروتکلهای گوناگونی از تمرینات استقامتی، مقاومتی و ترکیبی را در این افراد مبتلا به MS انجام دادهاند. از جمله، مطالعات گروه اول ارزیابی اثرات تمرینات مقاومتی روی انقباضهای عضلانی در مقابل بار کارهای سنگین بود. مطالعات گروه دوم ارزیابی اثرات تمرینات استقامتی با انقباضهای چند گروه عضلانی در بار کارهای سبک بود. مطالعات سوم ارزیابی اثرات تمرینات ترکیبی استقامتی- مقاومتی را انجام دادند. نتایج جمع بندی این مطالعات، تفاوت معنیداری را در این سه گروه ارزیابی تمرینات ارائه شده به افراد مبتلا مشاهده نشد؛ همه محققان انجام فعالیت بدنی را برای افراد مبتلا به MS توصیه کرده اند (۶۰).
الیزابت و همکاران[۱۰۳] (۲۰۰۸) فشار بر روی بیماران MS را در طول تمرین هوازی مورد بررسی قرار دادند. ۲۴ نفر زن و مرد در سنین ۳۰ تا ۴۵ ساله که ۱۲ نفر بدون MS و ۱۲ نفر دیگر حداقل ۳ ماه مبتلا به MS بودند. هر دو گروه با MS و بدون MS از نظر حاملگی و بیماریهای بالینی معاینه شدند. آنهای که مشکل اساسی و بیماریهای قلبی ریوی داشتند، در این تحقیق حذف شده بودند. برنامه تمرینی را با کنترل دمای محیط (۲۱ درجه) روی دوچرخه کارسنج ۸۰۰ انجام میدادند به طوری که با بار تمرینی ۵ تا ۲۰ وات در دقیقه تا سر حد خستگی اجرا میکردند. نمونههای لاکتات خون را قبل و فورا بعد تمرین از سیاهرگ خونی در هنگام آزمایش از آنها گرفته شده بود. در این آزمون سرعت کار، ضربان قلب و آستانه تهویه بین هر دو گروه تعیین شده بود و تنفس دمی و باز دمی نیز برای تعیین vo2 جمع آوری شد. محققان نتیجه گرفتند که تحمل لاکتات خون در افراد بدون MS بالاتر است و فاکتورهای دیگری مانند ضربان قلب و سرعت کار بهینه تری نسبت به افراد مبتلا دارند، به همین خاطر آنها عملکرد بهتری نسبت به این افراد دارند و همچنین اظهار کردند که فعالیت بدنی عملکرد و کیفیت زندگی افراد مبتلا را بهتر می کند (۶۶).
گاستلانو و همکاران[۱۰۴] (۲۰۰۸) پاسخهای سیتوکین را با فعالیت بدنی حاد و مزمن در بیماران MS بررسی کردند. در این تحقیق ۱۱ نفر بیمار MS و ۱۱ نفر بدون MS (8 نفر زن و ۳ نفر مرد در هر دو گروه) شرکت کردند. افراد به مدت ۸ هفته که سه جلسه در هفته و هر هفته ۳۰ دقیقه بر روی دوچرخه کارسنج با ۶۰% حداکثر اکسیژن مصرفی تمرین کردند. غلطتهای سایتوکین پلاسما قبل و بعد ۸ هفته تمرین ارزیابی شد. اینترلوکین ۶ (IL-6) در هر دو گروه بعد از اتمام تمرینات کاهش یافته بود و فاکتور تومور نکروزیس آلفا (TNF-α) پلاسما در بیماران MS در مقایسه با افراد سالم افزایش یافته بود؛ به طوری که در افراد سالم بعد اعمال تمرین بدون تغییر مانده بود. همچنین مقدار اینترفرون (INF) پلاسما نیز در بیماران بالاتر بود؛ اما، در افراد سالم بعد ۸ هفته تمرین بدون تغییر باقی مانده بود. سه فاکتور مورد بررسی در هر دو گروه بین افراد بعد تمرینات اعمال شده مشابه بود (۵۵).
متل و همکاران[۱۰۵] (۲۰۰۸) با بازنگری و بکارگیری روش انالیز META از پژوهشهای انجام شده در سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۶ اثر تمرینات ورزشی را بر کیفیت زندگی و خستگی بیماران مبتلا به MS را مورد بررسی قرار دادند که طی این چند سال اکثر پژوهشهای انجام شده اثر تمرینات بدنی مخصوصا تمرینات هوازی را بر میزان کاهش خستگی و افزایش میزان کیفیت زندگی را مورد تایید قرار دادند (۱۳۰).
مک کولاج و همکاران[۱۰۶] (۲۰۰۸) در پژوهشی به بررسی اثر فواید تمرینات ورزشی طولانی مدت بر کیفیت زندگی و خستگی بیماران مبتلا به MS پرداختند. در این پژوهش ۲۴ بیمار مبتلا به MS شرکت کردند که به طور تصادفی در دو گروه ۱۲ نفره آزمایش و شاهد تقسیم شدند. برنامه تمرینی گروه آزمایش سه ماه تمرینات هوازی (روی تردمیل) که دو بار در هفته و به مدت ۴۰ دقیقه اجرا شد. قبل و بعد از اعمال برنامه تمرینی پرسشنامه های کیفیت زندگی، خستگی و برخی از تستهای ظرفیت عملکردی در هر دو گروه آزمایش و شاهد انجام شد. محققان گزارش کردند که تمرینات هوازی طولانی مدت موجب افزایش معنیداری در ظرفیتهای عملکردی گروه آزمایش بعد از اعمال تمرینات ورزشی و بهبود معناداری در کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS شده است. همچنین، تمرینات هوازی منجر به کاهش معنیداری در خستگی بیماران گروه آزمایش می شود (۱۱۸).
کروپا و همکاران[۱۰۷] (۲۰۰۷) اثر تمرینات هوازی برای افرادی با (MS) متوسط روی خطر بیماری شریان کرونری را مورد بررسی قرار دادند. در این تحقیق ۱۱ نفر بیمار MS و ۱۱ نفر افراد سالم که از نظر سن، جنس، شاخص توده بدنی در یک دامنه ثابتی بودند؛ در این مطالعه شرکت کرده بودند. بیماران MS از نظر بالینی ثابت و عدم توانایی متوسط داشتند. همه افراد شرکت کننده به مدت ۸ هفته که هر هفته سه جلسه و هر جلسه شامل ۳ دقیقه گرم کردن با سرعتی که به نظر خود راحت بودند و به دنبال آن ۳۰ دقیقه با دوچرخه کارسنج (مداوم و متفاوت) با ۶۰% حداکثر ضربان قلب خود اجرا میکردند. آزمودنیها برای خطر بیماری شریان کرونری با بهره گرفتن از نمونههای خونی ارزیابی شدند. بعد از کامل کردن ۲۴ جلسه تمرینی آزمودنیهای MS به طور معنیداری ۶% کاهش در درصد چربی بدن، ۲۳% کاهش در تریگلسیریدها و ۵ میلی متر جیوه کاهش فشار خون دیاستولیک استراحتی نشان داده شده است. فاکتورهای خطر در بیماران MS در همه آنها بهبودی مشاهده شده بود (۱۰۴).
گیسر و همکاران[۱۰۸] (۲۰۰۷) در پژوهشی به بررسی استفاده از تمرینات حرکتی با تحمل وزن بر روی نوارگردان جهت بهبود تحرک در افراد مبتلا به MS پرداختند. هدف از این مطالعه بررسی مزایای بالقوه و تحمل تمرینات حرکتی با بهره گرفتن از حمایت وزن بدن در افراد مبتلا به MS بود. چهار نفر مبتلا به MS با درجه ناتوانی بین ۷ تا ۵/۷ انتخاب شدند. افراد شرکت کننده در مطالعه به طور متوسط ۴۰ جلسه تمرینی را در طول چند ماه انجام دادند. نتایج بهدست آمده در پایان جلسات تمرینی حاکی از بهبود قدرت عضلانی، گرفتگی عضلانی، استقامت، تعادل، سرعت راه رفتن و کیفیت زندگی بوده است. در نهایت نتایج حاصل از این مطالعه ثابت کرده که تمرینات هوازی منجر به بهبود پارامترهای مربوط به تحرک کارکردی می شود (۷۸).
رامپلو و همکاران[۱۰۹] (۲۰۰۷) اثر تمرینات هوازی بر توانایی راه رفتن و حداکثر تحمل تمرینی در بیماران مبتلا به MS را مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه ۴۰ نفر افراد مبتلا به MS شرکت کردند که ۲۱ نفر آنها که از نظر قلبی، تنفسی، ریوی و غیره در شرایط بد بودند، حذف شدند و ۱۹ نفر ( ۱۴ نفر زن و ۵ نفر مرد) که آنها را بر اساس همسانی سن، جنس و EDSS جدا شده بودند، به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم کردند. سن آنها بین ۲۱ تا ۵۱ بود و حداقل ۱ تا ۱۵ سال به MS مبتلا بودند به طوری که از آنها رضایت کتبی گرفته شد، در این پژوهش شرکت کردند. افراد مبتلا دارای =۶ EDSS یا کمتر بودند. برنامه تمرینی در ۸ هفته که هر هفته سه جلسه و هر جلسه ۳۰ دقیقه با شدت ۳۰% حداکثر سرعت خود که کم کم در انتهای پروتکل تمرینی به ۸۰%میرسید. قبل از شروع تمرین و بعد از اتمام تمرین تست شش دقیقه راه رفتن از هر دو گروه گرفته میشد. پروتکل تمرینی باعث بهبود راه رفتن افراد مبتلا به MS شده بود و همچنین موجب کاهش خستگی و افزایش کیفیت زندگی این افراد شده بود (۱۵۶).
کاتانئو و همکاران[۱۱۰] (۲۰۰۷) در پژوهشی به بررسی اثربخشی تمرینات تعادلی در افراد مبتلا به MS پرداختند. در این مطالعه بیماران به طور تصادفی در سه گروه طبقه بندی شدند. گروه اول بازتوانی تعادلی به منظور بهبود حسی و حرکتی، گروه دوم بازتوانی تعادلی تنها به منظور بهبود حس حرکتی و گروه سوم تحت درمان معمولی بدون استفاده از برنامه تعادلی قرار گرفتند. در پایان پس از اعمال برنامه بازتوانی سقوط مکرر و مقیاس تعادلی برگ تفاوت معنیداری را بین گروه ها نشان دادند؛ اما، شاخص گامبرداری دینامیک بین گروه ها معنیدار نبود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان دهنده سودمندی بازتوانی تعادلی بر کاهش میزان سقوط مکرر و بهبود مهاراتهای تعادلی در افراد مبتلا به MS میباشد (۵۶).
بجارنادوتیر و همکاران[۱۱۱] (۲۰۰۷) پژوهشی تحت عنوان مولتیپل اسکلروز و فواید تمرینات ورزشی متوسط را مورد بررسی قرار دادند. هدف این پژوهش اثر تمرینات هوازی و تمرینات کششی بر آمادگی فیزیکی (بدنی) و کیفیت زندگی افراد مبتلا به MS متوسط میباشد. ۱۶ بیمار مبتلا به MS 18-50 ساله در این پژوهش شرکت کردند که به دو گروه آزمایش (۶ نفر) و گروه شاهد (۱۰ نفره) تقسیم شدند. تمرینات ورزشی گروه آزمایش به مدت ۵ هفته و سه روز در هفته به مدت ۶۰ دقیقه انجام شد. کیفیت زندگی، درجه ناتوانی بیماران (EDSS) وآمادگی بدنی که با بهره گرفتن از آستانه بیهوازی و اوج اکسیژن مصرفی بدست آمده بود، قبل و بعد از اعمال تمرینات ورزشی ارزیابی شد. در گروه آزمایش بعد از اعمال برنامه ورزشی میزان اوج اکسیژن مصرفی و کیفیت زندگی افزایش معناداری یافت؛ در حالیکه، میزان درجه ناتوانی آنها بعد اعمال پروتکل تمرینی نسبت به گروه شاهد تفاوت معناداری مشاهده نشد (۴۷).
کلیف و همکاران[۱۱۲] (۲۰۰۵) تاثیرات تمرین هوازی را بر توانایی راه رفتن، تعادل، خستگی و ناتوانی در بیماران مبتلا به MS مورد بررسی قرار دادند. برای اندازه گیری به ترتیب از تستهای ده متر راه رفتن، شش دقیقه راه رفتن و مقیاس تعادل[۱۱۳] استفاده شد. ۸ زن بیمار مبتلا به MS انتخاب شدند؛ اما، یکی از آنها دچار مصدومیت شد و یکی دیگر نیز حاضر به ادامه نشد؛ بنابراین، اطلاعات بهدست آمده مربوط به ۶ نفر شرکت کننده میباشد. ۸ هفته تمرینات هوازی در دو جلسه در هفته و هر جلسه به مدت ۳۰ دقیقه رکاب زدن با نیروی ثابت و با حداکثر توان هر شخص اجرا شد. به طوریکه قبل و بعد از برنامه تمرینی از تستهای مورد نظر استفاده شد که بعد از ۲۴ جلسه تمرین هوازی مسافت شش دقیقه راه رفتن و تعادل افزایش معنیدار و میزان خستگی افراد گروه آزمایش کاهش معنیداری یافته بود (۱۰۱).
کیلف و همکاران[۱۱۴] (۲۰۰۴) اثر تمرینات هوازی برای افراد مبتلا به MS را بررسی کردند. در این تحقیق آزمودنیها همه زن با MS متوسط بودند. افرادی که MS سخت داشتند یا از نظر بالینی دارای مشکلات دیگری بودند، از این تحقیق حذف شدند. برنامه تمرینی اعمال شده به مدت ۴ هفته، هر هفته ۳ جلسه و هر جلسه با شدت ۶۰ تا ۸۰ %ضربان قلب بیشینه انجام شد که به طور یکنواخت به مدت فعالیت آنها ۱۵ تا ۳۰ دقیقه در این چهار هفته افزوده میشد. قبل و بعد از پروتکل، دو تا تست گرفته شد که یکی شش دقیقه راه رفتن و مسافت پیموده شده را در نظر میگرفتند و دیگری سرعت راه رفتن آنها در مسافت ده متر را ارزیابی میکرد. در تست اول مشاهده کردند که ۶۱ متر راه رفتن آنها نسبت به قبل از انجام تمرینات افزایش یافته بود و در تست دوم به سرعت راه رفتن آنها در مسافت ۱۰ متر افزوده شده بود. محققان به این نتیجه رسیدند که عملکرد عصبی عضلانی آنها بهبود یافته بود، این امر به کاهش خستگی و افزایش عملکرد افراد مبتلا منجر می شود (۱۰۲).
رومبرگ و همکاران[۱۱۵] (۲۰۰۴) اثرات شش ماه برنامه تمرینی در بیماران مبتلا به MS را مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه ۹۵ آزمودنی در سنین ۳۰ تا ۵۵ ساله با درجه ناتوانی ۱ تا ۵/۵ شرکت کردند که ۴ نفر از آنها به دلایلی در این مطالعه حذف شدند. آزمودنیها را به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم کردند. پروتکل تمرینی مورد نظر را در شش ماه به صورت سه جلسه در هفته با تمریتات استقامتی و قدرتی اجرا کردند. گروه تجربی برنامه تمرینی را طی سه هفته بستری شروع و بیست و سه هفته در منزل خود انجام دادند. قبل و بعد از اعمال برنامه تمرینی متغیرهای مورد نظر را در هر دو گروه اندازه گیری کردند. از جمله متغیرهای مثل سرعت راه رفتن در تست پیاده روی ۵۰۰ متر و ۶۲/۷ متر بررسی کردند و متغیرهای دیگری هم چون قدرت اندامهای تحتانی، استقامت اندامهای تحتانی، اوج اکسیژن مصرفی، تعادل ایستا را مورد اندازه گیری قرار دادند. محققان به این نتیجه رسیدند که سرعت راه رفتن در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به طور معنیداری افزایش یافته بود و همچنین استقامت اندامهای تحتانی نیز افزایش معنیداری بعد از اعمال برنامه تمرینی در گروه تجربی داشت. سایر متغیرها نیز بهبود یافته بود؛ اما معنیدار نبوده است. در نهایت محققان، ورزش کردن را برای این دسته از بیماران مخصوصا بیماران MS متوسط و ملایم توصیه می کنند(۱۶۰).
ماسترت و همکاران[۱۱۶] (۲۰۰۲) در پژوهشی به بررسی اثربخشی برنامه تمرینی کوتاه مدت بر آمادگی هوازی، خستگی، درک سلامت و سطح فعالیت افراد مبتلا به MS پرداختند. در این پژوهش ۵۲ نفر از افراد ارجاع داده شده به مراکز درمانی در دو گروه تمرینی و بدون تمرین قرار گرفتند. ۴ هفته برنامه تمرینی هوازی در ۵ جلسه و هر جلسه به مدت ۳۰ دقیقه تمرین با دوچرخه با شدت اختصاصی در هر هفته به طوریکه هر هفته به طور تدریجی شدت تمرین افزایش پیدا میکرد. قبل و بعد از ۴ هفته تمرینات هوازی مقدار گاز تبادلی ریهها و عملکرد ریه اندازه گیری میشد. سطح فعالیت، خستگی و درک سلامت را با بهره گرفتن از پرسشنامه مورد ارزیابی قرار دادند. بعد از ۵ جلسه تمرین هوازی، در گروه آزمایش آستانه هوازی، درک سلامت، سطح فعالیت افزایش معناداری مشاهده شد و همچنین کاهش معناداری در خستگی بیماران گروه آزمایش مشاهده شد (۱۲۶).
پایان نامه های انجام شده درباره اثر تمرینات هوازی بر برخی از عوامل خطرزایبیماری شریان ...