■ سایر عناصر
____________
قصهی۱۲۳- به دنبال فلک
* خلاصهی قصه
روزی مردی بدبخت و فلک زده به دنبال فلک رفت تا از او در مورد سرنوشتش بپرسد. در راه به گرگی رسید. گرگ از او خواست در مورد علت سردردش از فلک بپرسد. مرد رفت تا به پادشاهی رسید. پادشاه از او خواست در مورد شکستهای پیاپیاش از فلک بپرسد. مرد رفت تا به کنار دریا رسید. ماهی بزرگی قبول کرد که مرد را به آنطرف دریا برساند، به شرطی که مرد در مورد خارش دماغ ماهی از فلک سوال کند. مرد رفت تا به فلک رسید. فلک به صورت باغبانی و مشغول آبیاری کرتهای زمین بود. مرد از او پرسید: «این کرتها مال چه کسی است؟» باغبان جواب داد : «مال آدمهای روی زمین است». مرد کرت خود را تشنه دید، بیل را از فلک گرفت و سر آب را به سوی کرت خود گردانید. آنگاه سوالات گرگ، پادشاه و ماهی را از فلک پرسید. فلک جواب داد: « آن ماهی لعلی در دماغش گیر کرده، اگر با مشت روی سرش بزنند، لعل بیرون میآید و او خوب میشود. پادشاه زنی است که لباس مردان پوشیده، اگر شوهر کند دیگر شکست نمیخورد. دوای درد سر گرگ هم مغز آدم احمق است». مرد رفت تا به ماهی رسید. جواب فلک را به او گفت. هرچه ماهی اصرار کرد که با مشت بزند و لعل را بردارد، مرد قبول نکرد. مرد رفت تا به پادشاه رسید. جواب فلک را به او گفت، پادشاه هرچه اصرار کرد که مرد با او ازدواج کند و به جای او به پادشاهی بنشیند، مرد قبول نکرد. مرد رفت تا به گرگ رسید. جواب فلک و ماجرای خود را نقل کرد. گرگ ناگهان پرید و گردن مرد را به دندان گرفت، مغز سرش را را خورد و گفت: «از تو احمقتر کجا میتوانم گیر بیاورم؟»
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
_____________
¨ کنشهای اساطیری
- سخن گفتن با حیوانات
(رجوع شود به قصهی ۷ )
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
______________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه، قصهی حماقت آدمهایی است که با نادانی به بخت خود پا میزنند. در این قصه مردی به دنبال فلک میرود تا سرنوشتش را عوض کند؛ اما به عوض آنکه از شرایط پیش رو برای تغییر سرنوشت خویش استفاده کند، همهی آنها را با حماقت از دست میدهد. نکتهی قابل توجه در این قصه حضور فلک در هیئت یک باغبان است و برخلاف تصور مرد سرنوشت افراد به دست خودشان است نه فلک. زمانی که مرد آب را به سوی کرت خود بازمیگرداند، شرایطی پیش رویش قرار میگیرد که استفاده از آنها زندگیاش را تغییر میدهد؛ اما وی به خاطر حماقت زندگیاش را از دست میدهد. شخصیت دیگری که در قصه به آن اشاره میشود، زنی است که بدون ازدواج به پادشاهی میماند که مدام شکست میخورد، گویی در قصه ازدواج را راه تکامل و پیروزی دانسته است.
¨ آداب و رسوم
___________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
_____________
■ عناصر روانشناسی
______________
■ باورهای عامیانه و خرافی
_____________
■ سایر عناصر
__________
۳-۱۲۴-بهرام قهرمان
* خلاصهی قصه
در شهر یزد پیله وری زندگی میکرد. پس از مدتی زن پیله ور پسری زایید. اسم او را بهرام گذاشتند. بهرام در کودکی پدرش را از دست داد. در هیجده سالگی بهرام، مادرش سماور نقرهاش را فروخت تا بهرام با پولش کار پدرش را ادامه دهد. روز اول مادرش صد درهم به وی داد. بهرام در بازار چند جوان را دید که درحال زدن گربهای بودند، بهرام پول را داد و گربه را از دست آنها نجات داد. روز دوم مادرش دوباره صد درهم به وی داد. بهرام این بار هم با پولش جان سگی را از دست چند بچه نجات داد. روز سوم مادرش صد درهم باقیمانده را به وی داد تا به بازار برود و چند پیلهی ابریشم بخرد. بهرام اینبار هم با پولش جان ماری را نجات داد. مار که فرزند سلطان مارها بود. بهرام را پیش شاه مارها برد و شاه مارها در عوض تشکر از بهرام انگشتر حضرت سلیمان را به وی داد. شاهزادهی مارها به بهرام گفت که با این انگشتر هر چه بخواهد فورا فراهم میشود؛ اما باید مراقب باشد که انگشتر به دست فرد نااهل نیفتد. بهرام با کمک انگشتر زندگی مرفهی برای خود فراهم کرد. قصری بزرگ، بهترین اسبها، بهترین لباسها و مطبوعترین غذاها را برای خود آماده کرد. آنگاه مادرش را به خواستگاری دختر حاکم فرستاد. حاکم شروط سنگینی را پیش پای بهرام گذاشت. بهرام با کمک انگشتر همهی شروط را انجام داد. روز عروسی، آنها یکی از رسوم عروسی را که موجب شگون عروسی میشد، فراموش کردند. آن طرف کوهها، شاهزادهی تاتار عاشق دختر حاکم بود و چون از ازدواج وی مطلع شد. پیرزنی را مامور کرد تا راز بهرام پیلهور را آشکار کند و دختر حاکم را با خود بیاورد. پیرزن با ترفندی وارد قصر بهرام شد و از طریق زن بهرام راز انگشتری حضرت سلیمان را فهمید. پیرزن در فرصتی انگشتر را برداشت و به شاهزادهی تاتار داد. شاهزادهی تاتار با کمک انگشتر قصر و زن بهرام را نزد خود آورد. همه چیز به ناگهان ناپدید شد، بهرام دوباره به پیلهوری روی آورد. روزی بهرام کنار دیواری نشسته بود، در این موقع گربه، سگ و مار که بهرام نجاتشان داده بود، آمدند و ماجرا را پرسیدند. وقتی آنها از ماجرای بهرام مطلع شدند با کمک دیگر حیوانات از راز پیرزن و شاهزاده تاتار مطلع شدند و به بهرام کمک کردند تا انگشتری را پس بگیرد. بهرام با کمک انگشتر جادویی قصر، زن و داراییاش را برگرداند. آنگاه دوباره جشن عروسی گرفتند و رسم را نیز به جا آوردند. بهرام هم انگشتر حضرت سلیمان را برای اینکه به دست آدم نااهل نیفتد، در عمیقترین نقطهی اقیانوس انداخت.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
_____________
¨ کنشهای اساطیری
- آزمون ازدواج
(رجوع شود به قصهی ۲۸)
- سخن گفتن با حیوانات
( رجوع شود به قصهی ۷ )
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
-مار
از موجودات اساطیری که جنبهی اهورایی دارد (رجوع شود به قصهی ۷۳ ). دراین قصه قهرمان باکمک پادشاه مارها، به انگشتر حضرت سلیمان دست مییابد که قدرت جادویی شگرف دارد و زندگی قهرمان را دگرگون میکند.
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
در این قصه پسری پیله ور به خاطر کمک به حیوانات، صاحب انگشتر حضرت سلیمان میشود و به ثروت و مکنت میرسد. بهرام، پسر پیلهور، شخصیت رئوف و مهربان است که حتی در شرایط سخت هم خوبی را فراموش نمیکند و در سومین نیکی خود، پاداش میگیرد. در پایان قصه هم با کمک حیوانات دوباره زندگی خود را پس میگیرد. شاهزادهی تاتار و پیرزن ضد قهرمانهای قصه هستند که در پایان قصه بدون اینکه به مجازات خود برسند، رها میشوند. نکتهی قابل توجه در قصه، این است که قهرمان را ساکن شهر یزد میداند؛ اما پشت کوه سرزمین تاتار و نزدیک شهر اقیانوس عمیقی ذکر میکند. در حالی که شهر یزد به صورت کنونی نه شهری کوهستانی است و نه در کنار دریا واقع شده است. مادر بهرام، شخصیت دیگر قصه بسیار قانع است؛ به گونهای که وقتی بهرام با کمک انگشتر حضرت سلیمان صاحب ثروت و مکنت میشود، وی به خانهی گِلی خود قناعت میکند و حاضر به فروش یا خراب کردن خانهاش و زندگی در قصر بهرام نمیشود. زن بهرام، حاکم و وزیر از شخصیتهای فرعی قصه هستند. در میان این شخصیتها، تنها زن بهرام است که به دلیل افشاء راز بهرام در گسترش روند قصه تاثیرگذار است و مابقی نقش چندانی ندارند.
¨ آداب و رسوم
از رسومی که در قصه به آن اشاره میشود و پیرامون ازدواج است، رسم دوختن لباس عروس و داماد با نخ قرمز توسط پیرزن پاکدلی است تا دهان مردم شیطان صفت بسته شود. این مطلب به نوعی اهمیت باکره بودن دختر در شب زفاف و شهادت پیرزنی پاک نهاد بر این امر را به ذهن متبادر میکند. این رسم هنوز در برخی نقاط ایران رواج دارد. «کنیزی پیر یا زنی مسن در بستر زفاف یک پارچهی بزرگ سفید نصب میکند که نمودار بکارت و دلیل خردمند بودن عروس در دوران دوشیزگی است و به خانوادهی عروس تحویل داده میشود» (ماسه، ۲۵۳۵ (۱۳۵۵): ۱۰۷).
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
در این قصه قهرمان فقیر با کمک نیرویی جادویی به ثروت و مکنت میرسد و بعد از رسیدن به ثروت با مراکز قدرت ارتباط میگیرد. در واقع عامل اصلی پیوند با مراکز قدرت و ثروت، ثروت است.
■ عناصر روانشناسی
این قصه به نوعی به تحلیل روانشناسی ازدواج و مراحل قبل و بعد آن پرداخته است. بهرام، قهرمان قصه، با کمک جانوران نیکخواه به مکنت میرسد. این جانوران و کمکهای آنها همانگونه که یونگ میگوید، در حقیقت نیروهای روانی درون فرد هستند که به فرد کمک میکنند (رجوع شود به قصهی ۲۰) تا به مرحلهی ازدواج برسد. سومین نیکی بهرام کمک به ماری است که در جعبهای گرفتار شده، مار در روانشناسی « حالت آغازینی است که ارزشهای مختلف و امکانات خیر و شر را در خود نهفته دارد. در نتیجه مار تنها رمز غریزه نیست، بلکه علاوه برآن دارای معنایی عرفانی و مذهبی نیز هست. از این لحاظ مار مظهر لیبیدو، پویایی و زایندگی روان است» (ستاری ،۱۳۵۱، ۱۶: ۲۸). مار به بهرام کمک میکند تا به انگشتر حضرت سلیمان دست یابد. «انگشتر و حلقه نشانهی پیوند، وصلت، رشتهای ناگسستنی، قبول زندگانی و نیز نماد زندگانی آتی جفتی است که زناشویی میکنند» (دوبوکور، ۱۳۷۶: ۹۶). در واقع نیروهای لیبیدو به فرد کمک میکنند تا آمادهی ازدواج و قبول زندگانی شود؛ اما نیروهای ناخودآگاه هنوز به این مرحلهی آمادگی نرسیدهاند. کنجکاوی زن بهرام در مورد انگشتر و از دست دادن آن میتواند مؤید همین مطلب باشد.
کنجکاوی زن که همیشه با انجام مراسم و آیینی همراه است، ظاهرا کنجکاوی دربارهی اسرار زناشویی است. در برخی قصهها هم شوهری همسرش را ترک میگوید، چون زن نتوانسته رازدار باشد. پس از محبوب و معشوق پرسشی نباید کرد و معنای این منع و نهی نیز محترم شمردن محرمات زناشویی است» (ستاری، ۱۳۵۰، ۱۲ : ۳۵).
پس از طی مراحلی، تمام نیروهای خودآگاهی و ناخودآگاهی به مرحلهی آمادگی ازدواج و زناشویی میرسند. در نتیجه امر ازدواج و زناشویی به جایگاه اصلیاش که لیبیدو است، باز میگردد. « در تاریخ اساطیر مار مظهر رمزی اقیانوس یا آب روان است» ( ستاری،۱۳۵۱، ۱۴: ۳۷). در قصهی بهرام بعد از اینکه زندگیاش به روال عادی باز میگردد، انگشتر را به اقیانوس میاندازد.
■ باورهای عامیانه و خرافی
______________
■ سایر عناصر
_________
۳-۱۲۵-بهلول و موشهای آهنخوار
* خلاصهی قصه
موقعیت جدید ذره در هر بعد مطابق با معادله به روز رسانی موقعیت که در زیر ارائه شده است محاسبه میگردد:
position[ t+1]= position[t] + v[t]
که همانند پارامترهای معادله به روز رسانی سرعت، v[]سرعت ذره و position []محل فعلی ذره هستند که هر دو آرایه هایی به طول تعداد ابعاد مساله میباشند]۶۹[
۴-۸) گام های الگوریتم PSO استاندارد
مقداردهی اولیه
برای هر نمونه در جمعیت جاری، میزان شایستگی هر نمونه محاسبه شود و ب ا مقدار ذخیره شده در حافظه Pbest) ) مقایسه شده و بعنوان بهترین مقدار Pbest ذخیره شود .
بهترین جواب جمعیت جاری مشخص شود gbest))
برای هر نمونه در جمعیت مراحل زیر تکرار شود:
الف ( سرعت نمونه با استفاده ازرابطه بروز رسانی سرعت تنظیم شود.
ب) مکان هر نمونه با بهره گرفتن از رابطه بروز رسانی موقعیت بروزرسانی شود.
۵) به مرحله ۲ بروید.
در هر مرحله زمانی، این الگوریتم تکاملی چندین مرتبه (نسل) تکرار می شود. شرط خاتمه الگوریتم همگرایی تا حد معین و یا توقف بعد از تعداد معینی تکرار است.
۴-۹) شبه کد الگوریتم PSO
در این بخش شبه کد الگوریتم ارائه شده است که به صورت زیر میباشد]۷۰[
For each particle
Initialize particle
End For
Do
For each particle
Calculate fitness value of the particle fp
/*updating particle’s best fitness value so far)*/
If fp is better than pBest
set current value as the new pBest
End For
/*updating population’s best fitness value so far)*/
Set gBest to the best fitness value of all particles
For each particle
Calculate particle velocity according equation (v)
Update particle position according equation (p)
End For
While maximum iterations OR
minimum error criteria is not attained
۴-۱۰)طراحی الگوریتم پیشنهادی:
الگوریتم POS یک الگوریتم برمبنای جمعیت میباشد که بهینه سازی این روش الهام گرفته از پرواز دسته پرندگان میباشد. این تکنیک علاوه بر عملکرد مناسب دارای زمان محاسباتی مقرون به صرفه نیز میباشد.با توجه به این ویژگیها الگوریتم PSO در بین محققین توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.
در الگوریتم PSO چند جواب به طور همزمان در کنار هم قرار میگیرند. هر جواب از میان مجموعه ای از جواب جستجو می شود درحالی که سیر جستجو از پرواز گله پرندگان الهام گرفته شده است. در ادامه یک الگوریتم بهبود یافته PSO که از ترکیب الگوریتم PSO و الگوریتم ژنتیک حاصل شده است برای بروزرسانی و بهبود ذرات استفاده میکنیم. توسعه های متعدد جهت بهبود عملکرد این الگوریم ترکیبی ارائه شده که در ادامه به آنها اشاره میکنیم:
برای نحوه نمایش جواب ها همانند نحوه نمایش جواب در الگوریتم ژنتیک می باشد.
اکثر الگوریتم های PSO از فرمولهای بروزرسانی برمبنای بهترین جواب ( Pbest-Gbest-based ) استفاده می کنند. در الگوریتم پیشنهادی جهت بروزرسانی ذرات از عملگرهای ژنتیکی استفاده میگردد.
جزییات الگوریتم PSO ترکیبی پیشنهادی به صورت زیر میباشد:
نحوه نمایش: نحوه نمایش جواب ها در این الگوریتم مشابه کروموزوم در الگوریتم ژنتیک می باشد که به صورت زیر تعریف می گردد.
نحوه نمایش جواب در الگوریتم مورد نظر شامل دو بخش می باشد که یک بخش مربوط انجام کارها روی ماشین ها و بخش دیگر مربوط به توالی کارها روی ماشین ها می باشد.
هر کروموزوم شامل یک ماتریس با ابعاد ( تعداد کار * تعداد ماشین ) می باشد که هر سطر این ماتریس مربوط به یک ماشین و ستون های آن نماینده کارها می باشند. هر سلول از این ماتریس شامل دو ارزش می باشد، یک ارزش ارائه دهنده بخش اول بوده که مشخص می کند که آیا کار مورد نظر روی ماشین مربوطه قرار دارد یا خیر که با یک عدد باینری نمایش داده می شود و ارزش دوم مربوط به بخش دوم می باشد که نشان دهنده الویت انجام کارها روی ماشین ها می باشد که با یک عدد در بازه [۰ ۱] نشان داده می شود. شکل— ساختار دو کروموزم را برای یک نمونه با ۴ کار و ۲ ماشین، ارائه می کند.
۰.۱
۰.۷
۰.۵
۰.۳
۰.۴
۰.۹
۰.۲
۰.۴
۰
یاد گیری کج رفتاری شامل آموختن فنون خلاف کاری و سمت و سوی خاص انگیزه ها، کشش ها و گرایش ها می شود.
سمت و سوی خاص انگیزه ها و کشش ها از تعریف های مخالف و موافق هنجارها یاد گرفته می شوند.
هر فرد به دلیل بیشتر بودن تعریف های موافق تخلف به نسبت تعریف های موافق با همنوایی با هنجارها کج رفتار میشوند.
پیوندهای افتراقی ممکن است از نظر فراوانی، دوام و رجحان متفاوت باشد.
فرایند یاد گیری کج رفتاری از طریق تعامل با کج رفتاران و همنوایان ساز و کارهای مشابهی با هر نوع یادگیری دیگر دارد.
کج رفتاری را که خود تجلی نیازها و ارزش های کلی است نمی توان با همین نیازها و ارزش های کلی تبیین کرد (سخاوت، ۱۳۸۱ :۹۳ ).
۳-۷- چارچوب نظری تحقیق
چارچوب نظری تعیین کننده اساس یک مطالعه اجتماعی است. محقق به وسیله چارچوب نظری برای خود یک زاویه نگرش به مساله مورد بررسی انتخاب می نماید. به عبارت دیگر از این طریق او مشخص می نماید که باید بر روی چه نکاتی تاًکید نموده و چگونه پدیده مورد نظر را مطالعه کند و به دنبال چه ارتباطی میان متغیرهای موجود در رابطه با آن بگردد (لهسایی زاده ، ۱۳۸۵ :۲۴-۲۳ ).
در تحقیق حاضر با توجه به مبانی نظری مطرح شده، مشاهده می نماییم که هریک از نظریه ها از زاویه ای خاص، بخشی از مساله ناهنجاری پوششی ما مورد تبیین قرار می دهند و گاه این نظریات دارای همپوشانی آشکاری نیز می باشند. اکنون با توجه به مبانی نظری مطرح شده و با توجه به هدف این پژوهش (بررسی عوامل مرتبط با ناهنجاری پوششی ) و همچنین ارزیابی مطالعات انجام شده در این حوزه برای تبیین ناهنجاری پوششی از نظریه کنترل اجتماعی به عنوان چارپوب نظری تحقیق استفاده می کنیم.
این نظریه رفتار انحرافی را ناشی از ضعف در کنترل اجتماعی و درون می داند و به نقش متغیرهای خانواده، مدرسه، گروه همسالان، دین، تحصیلات و … در کنترل رفتار انحرافی توجه دارد. مساله اصلی در نظریه کنترل اجتماعی این است که چگونه فرد خود را با هنجارهایی که بر او تحمیل شده اند، تطبیق می دهد و چگونه در برابر فشارهای گروهی یا در برابر توقعات و انتظارات هم نوعانش خود را سازگار می سازد؟ گاه می شود که تسلیم نیروهای خشن یا صورت های منعطف تر فشار، الزام می شود، لیکن در اکثر موارد کاری جز سازگاری و انطباق خود نمی کند. یعنی در واقع وجه نظر خود را تغییر می دهد، از توقعات خود می کاهد، منابع رضایت و خشنودی خود را جا به جا می کند و نظایر این کارها را انجام می دهد (نیاز به سازگاری یا میل به اجتناب از ناموزونی شناخت ) تا از این طریق انسجام گروهی خود را حفظ نمایند و تمام این ها به واسطه حضور مستقیم یا غیر مستقیم مکانیسم های نظارت اجتماعی ( نظیر خانواده، مدرسه، دوستان، وسایل ارتباط جمعی ،…) است که بر رفتار افراد حاکم بوده و هنجارها را تنظیم می نمایند.» (لازارسفل ،۱۳۷۶: ۱۲۷ ).
فرض اصلی این نظریه آن است که انسان ها موجودات سیری ناپذیری هستند ، و به همین علت همواره نیازمند نظارت می باشند، بنابراین کنترل اجتمایی فرآیندی است که جهت سازگاری و عدم ناسازگاری افراد جامعه اعمال می گردد. بنابراین می توان گفت که این اهرم اجتماعی بوسیله منابع مادی و نمادین سعی در ایجاد همنوایی و نظم در جامعه دارد (ستواه، ۱۳۸۷ : ۱۳۴-۱۳۳ ).
بنابر اعتقاد هیرشی [۵]، همه انسان ها به خاطر طبیعت شان قادر به ارتکاب جرم می باشند. ولیکن افرادی که به گروه های اجتماعی چون خانواده ، مدرسه و همسالان وابسته تر هستند ، کمتر امکان دارد اعمال بزهکارانه انجام دهند. هیرشی مهمترین عنصر بستگی اجتماعی[۶] را وابستگی[۷]، یعنی داشتن محبت و حساسیت به دیگران می داند. او عناصری چون پایبندی[۸] به قراردادهای اجتماعی، در آمیختگی [۹] فعالیت های اجتماعی و اعتقاد [۱۰] به جامعه را نیز جهت درونی کردن ارزشها و هنجارها ضروری می داند.
۳-۸- مدل مفهومی و تجربی تحقیق
در علوم اجتماعی، مدل سازی بخش جدایی ناپذیری از تحقیق میباشد. مدل ها هم راهنمای طرح پژوهش هستند و هم در توسعه ی نظریه ها نقش سبزایی ایفا می کنند. مدل چارچوبی را برای مطالعه ایجاد می کند که از طریق آن می توان فرضیه ها تحقیق را استخراج نمود و همچنین سؤالات مطرح شده را مورد ارزیابی قرار داد (دلبرت وسالکین، ۲۰۰۲ : ۴۶ نقل شده در مقدس و همکاران ، ۱۳۸۷ : ۵ ). مدل مفهومی تحقیق دیاگرامی است که نشانگر روابط مفاهیم مرتبط با مساله مورد بررسی بر طبق چارچوب نظری تحقیق می باشد. مدل مفهومی این مطالعه به صورت زیر می باشد:
۳-۸-۱- مدل مفهومی
این مدل براساس مفاهیم مطرح در چارچوب نظری تحقیق طرح شده است و رابطه متغیرهای مستقل را در سطح نظری با متغیر وابسته نشان می دهد.
شکل شماره ۳-۱ : مدل مفهومی تحقیق
۳-۸-۲- مدل تجربی تحقیق
شکل شماره ۳-۲: مدل تجربی تحقیق
۳-۹- فرضیات تحقیق
بین نظارت خانواده و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین نظارت مدرسه و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین وابستگی به دوستان و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین تاًثیر رسانه های جمعی و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین تحصیلات پدر و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین تحصیلات مادر و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین بعد خانوار و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین درآمد خانواده خانواده و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین پس انداز خانواده و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین شغل پدر و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین شغل مادر و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین قومیت و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین توجه به فرایض مذهبی و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین محل تولد و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
بین محل مدرسه و بروز ناهنجاری پوششی رابطه وجود دارد.
فصل چهارم
روششناسی تحقیق
۴-۱- مقدمه
امروزه محققان شاخه های مختلف علوم اجتماعی، موضوعات تحقیقاتی را نه تنها از دیدگاه های نظری متفاوت ، بلکه با انواع گوناگون روشهای تحقیق نیز مورد مطالعه قرار می دهند (بروروهانتر، ۱۹۹۰ : ۹ ).
در تحقیقات علمی روش شناسی به مجموعه ای از قوانین، تکنیک ها و رویکردهایی که در جامعه علمی مورد استفاده قرار می گیرند اطلاق می شود. علمی بودن روششناسی به معنای برقراری ارتباط منظم و سازمان یافته بین سطح نظری و حقایق اجتماعی است. در این مسیر پارادایمهای علوم انسانی، چگونگی حرکت محقق (روش تحقیق) را تعیین می کنند. بر این اساس می توان گفت: اکتشاف مربوط به پارادایم تفسیری، تبیین مربوط به پارادایم اثباتی و ایجاد تحول مربوط به پارادایم انتقادی است ( ایمان، ۱۳۸۸: ۱۹-۱۴ ). بدین ترتیب مطالعه حاضر با رویکردی کمی در پارادایم اثباتی، و از طریق فرضیه سازی سعی در تبیین مساًله ناهنجاری پوششی دارد.
در این فصل به معرفی روش تحقیق، جامعه آماری ، نمونه مورد مطالعه، شیوه نمونه گیری، ابزار سنجش، نحوه جمع آوری اطلاعات، شیوه تجزیه و تحلیل داده ها و تعریف متغیرهای مستقل و وابسته این تحقیق خواهیم پرداخت.
۴-۲- روش تحقیق
در رویکردهای کمی تحقیق یک راهبرد ابزاری به شمار می آید. بنابراین در عرصه جامعه شناسی پیمایش اجتماعی به عنوان روش تحقیق مطرح می گردد ( ایمان ، ۱۳۸۸ : ۱۲۴ ). در تحقیق حاضر نیز با توجه به جامعه آماری بزرگ و سعی بر جمع آوری داده ها از تعداد محدودی به عنوان نمونه مطالعه از روش پیمایش اجتماعی استفاده شده است. پیمایش جهت جمع آوری داده ها باید محدود به پرسشهایی باشند که مردم قادر به پاسخگویی به آنها هستند (بیکر ،۱۳۸۶ : ۲۴ ).
۴-۳- جامعه آماری و نمونه مورد مطالعه
«جامعه آماری مجموعه ای از افراد هستند که یک یا چند صفت مشترک دارند» (ساعی ، ۱۳۸۱ :۲۶ ).
از جمله درک حمایت سازمانی، فرایند جامعه پذیری، فرهنگ سازمانی مشارکت، اندازه سازمان، ساختار ارتباطات و تأثیر روابط گروهی و رابطه با رهبر (مثل انسجام گروه، وابستگی متقابل وظایف، سبک رهبر ، ارتباطات رهبر)
۲-۴-۸-۴- عوامل فرا سازمانی (محیطی)
مانند فرصتهای شغلی جایگزین، پایگاه اجتماعی شغلی و سازمان، روابط اجتماعی، علایق خانوادگی، منطقه جغرافیایی محل خدمت ( ملازمیان ،۱۳۸۷).
۲-۴-۹- دیدگاههایی در مورد کانونهای تعهد سازمانی
۲-۴-۹-۱- دیدگاه ریچرز
ریچرز اعتقاد دارد در درون سازمان تنها درک تعهد سازمانی مهم نیست بلکه توجه به کانون های تعهد نیز الزامی است. ریچرز تعهد کارکنان را شامل تعهد به مدیریت عالی سرپرستان، گروه کاری، همکاران و مشتریان سازمان دانسته و معتقد است که کارکنان میتوانند به این کانونها، با توجه به درجه انطباق اهداف و ارزشهایشان به طور متفاوتی متعهد شوند(بورنینگ و همکاران ،۱۹۹۳).
۲-۴-۹-۲- دیدگاه بکر و بلینگس
برای طبقهبندی کانونهای تعهد، بکر و بیلینگس بین کسانی که متعهد به سطوح پایین سازمان همچون گروه کاری و سرپرست مستقیم هستند و کسانی که عمدتاً متعهد به سطوح بالای سازمان مثل مدیریت ارشد و سازمان در کل بودند تمایز قائل شدند(دیویس اسنلی،۱۹۸۴).
با ترکیب هر کدام از این سطوح بالا و پایین آنها چهار دیدگاه متمایز را مطرح کردند:
افرادی که تعهد کمی هم به گروههای کاری و سرپرستان و هم به مدیریت ارشد و سازمان دارند که به آنها عنوان بی تعهد دادند. بر عکس افرادی که به هر دو کانون تعهد بالایی را نشان دادند، متعهد نامیده شدند در بین این دو گروه افرادی هستند که به سرپرست و گروه کاریشان کاملاً متعهد اما به مدیریت عالی و سازمان متعهد نیستند که به عنوان افراد متعهد جزئی (محلی) در نظر گرفته میشوند و کسانی که به مدیریت ارشد و سازمان کاملاً متعهد ولی به سرپرست و گروه کاریشان متعهد نیستند که به آنها افراد متعهد کلی (جهانی) میگویند(استیفن،۱۳۸۵).
۲-۴-۱۰- عوامل مؤثر برتعهد سازمانی
در تحلیل عوامل موثر بر تعهد سازمانی و همچنین اثرات و پیامدهای آن ، به طور خاص از دو مدل نظری می توان بهره گرفت. مودی و همکاران (۱۹۸۲) در مدل نظری خود چهار دسته و گروه از پیش شرط های تعهد سازمانی را بیان نموده اند : ۱) ویزگی های شخصی و فردی همچون سن ، جنس ، میزان تحصیلات ، نژاد ، سابقه خدمت ، تأثیر قابل توجهی در میزان تعهد فرد به سازمان متبوعش دارد .۲) ویژگی های مرتبط با نقش همچون حیطه ی شغل یا چالش شغلی ، تضادنقش و ابهام از دیگر عوامل مرتبط با تعهد سازمانی تلقی می شود. ۳) ویژگی های ساختاری همچون بعد و اندازه سازمان ، میزان تمرکز و رسمیت سازمانی ،حیطه ی کنترل و نظارت ، معرف عواملی هستند که موجب تعهد سازمانی پرسنل می شوند . ۴) تجربیات کاری که در طول زندگی کاری فرد در سازمان رخ می دهد (مایر و هرسکوویچ[۹۸]،۲۰۰۰).
۲-۵-مبانی نظری خودکارآمدی
بسیاری از رفتارهای انسان با سازوکارهای نفوذ برخود[۹۹] ، برانگیخته و کنترل می شوند. در میان مکانیسم های نفوذ برخود، هیچ کدام مهمتر و فراگیرتر از باور به خودکارآمدی شخصی نیست(باندورا[۱۰۰]،۱۹۹۷). اگر فردی باور داشته باشد که نمی تواند نتایج مورد انتظار را بهدست آورد، و یا به این باور برسد که نمی تواند مانع رفتارهای غیرقابل قبول شود، انگیزه او برای انجام کار کم خواهد شد. اگرچه عوامل دیگری وجود دارند که به عنوان برانگیزنده های رفتار انسان عمل می کنند، اما همه آنها تابع باور فرد هستند(کانگر و همکاران[۱۰۱]،۱۹۸۸).
از دیدگاه باندورا، خودکارآمدی میزان باور فرد به توانایی خود در سازماندهی و اداره منابع مورد این باورها بر آرزوها و میزان - نیاز عمل برای تولید دستاوردهای تعیین شده است تعهد به آن ها، کیفیت تفکر تحلیلی و استراتژیکی، سطح انگیزش و پشتکار در رویارویی با سختی ها، گریز از مصیبت، اسنادهای علی برای موفقیت یا شکست و آسیب پذیری از استرس و افسردگی تأثیرگذار است(باندورا،۱۹۸۶).
۲-۵-۱- مفهوم خودکارآمدی
خودکارآمدی[۱۰۲] از نظریه شناخت اجتماعی[۱۰۳] آلبرت باندورا (۱۹۹۷) روانشناس مشهور، مشتق شده است که به باورها یا قضاوت های فرد به توانائی های خود در انجام وظایف و مسئولیت ها اشاره دارد. نظریه شناخت اجتماعی مبتنی بر الگوی علّی سه جانبه رفتار، محیط و فرد است. این الگو به ارتباط متقابل بین رفتار، اثرات محیطی و عوامل فردی(عوامل شناختی، عاطفی و بیولوژیک) که به ادراک فرد برای توصیف کارکردها ی روان شناختی اشاره دارد، تأکید می کند. بر اساس این نظریه، افراد در یک نظام علّیت سه جانبه بر انگیزش و رفتار خود اثر می گذارند. باندورا (۱۹۹۷) اثرات یک بعدی محیط بر رفتار فرد که یکی از فرضیه های مهم روان شناسان رفتار گرا بوده است، را رد کرد. انسان ها دارای نوعی نظام خود کنترلی و نیروی خود تنظیمی هستند و توسط آن نظام برافکار، احساسات و رفتار های خود کنترل دارند و بر سرنوشت خود نقش تعیین کنندهای ایفا می کنند.
باندورا (۱۹۹۷) مطرح می کند که خود کارآمدی، توان سازنده ای است که بدان وسیله، مهارت های شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری انسان برای تحقق اهداف مختلف، به گونه ای اثربخش ساماندهی می شود. به نظر وی داشتن دانش، مهارت ها و دستاوردهای قبلی افراد پیش بینی کننده های مناسبی برای عملکرد آینده افراد نیستند، بلکه باور انسان در باره توانائی های خود در انجام آنها بر چگونگی عملکرد خویش مؤثر است. بین داشتن مهارت های مختلف با توان ترکیب آنها به روش های مناسب برای انجام وظایف در شرایط گوناگون، تفاوت آشکار وجود دارد. “افراد کاملاً می دانند که باید چه وظایفی را انجام دهند و مهارت های لازم برای انجام وظایف دارند، اما اغلب در اجرای مناسب مهارت ها موفق نیستند” (باندورا ۱۹۹۷ ).
خودشناسی از طریق پردازش مهارت های شناختی، انگیزشی و عاطفی که عهده دار انتقال دانش و توانائی ها به رفتار ماهرانه هستند، فعال می شود. بهطور خلاصه، خودکارآمدی به داشتن مهارت یا مهارت ها مربوط نمی شود، بلکه داشتن باور به توانایی انجام کار در موقعیت های مختلف شغلی، اشاره دارد. باور کارآمدی عاملی مهم در نظام سازنده شایستگی انسان است. انجام وظایف توسط افراد مختلف با مهارت های مشابه در موقعیت های متفاوت بهصورت ضعیف، متوسط و یا قوی و یا توسط یک فرد در شرایط متفاوت به تغییرات باورهای کارآمدی آنان وابسته است. مهارت ها می توانند به آسانی تحت تأثیر خودشکی[۱۰۴]یا خود تردیدی قرار گیرند، درنتیجه حتی افراد خیلی مستعد در شرایطی که باور ضعیفی نسبت به خود داشته باشند، از توانائی های خود استفاده کمتری می کنند. به همین دلیل، احساس خودکارآمدی، افراد را قادر می سازد تا با بهره گرفتن از مهارت ها در برخورد با موانع، کارهای فوق العاده ای انجام دهند(باندورا ۱۹۹۷).
بنابراین، خودکارآمدی درک شده عاملی مهم برای انجام موفقیت آمیز عملکرد و مهارت های اساسی لازم برای انجام آن است.
۲-۵-۲- اهمیت وضرورت خودکارآمدی
باندورا(۱۹۷۷)مقتعد است که انتظارات کارآمدی از نظر اهمیت ، عمومیت وقوت متفاوتندمثلآً از نظر اهمیت موقعی که تکالیف براساس سطح دشواری مرتب شده باشند انتظارات کارآمدی افراد مختلف ممکن است به تکالیف ساده یا تکالف متوسط و یا پیچیده محدود شود . از نظر عمومیت بعضی تجارب انتظارات تسلط محدودی را خلق می کنند و بعضی یک احساس کارآمدی عمومی تری را می سازد که به موقعیتهای دیگر نیز گسترش می یابند . از نظر قوت ، انتظارات ضعیف براحتی بوسیله تجارب مخالف خاموش می شوند اما افرادی که انتظارات قوی دارند در تلاشهای سازشی خود مقاومت بیشتری دربرابر تجارب مخالف دارند .
باندورا (۱۹۷۷)افراد را از نظر کارآمدی شخصی به دو دسته تقسیم می کند : افرادی که دارای کارآمدی شخصی بالا هستند وافرادی که دارای کارآمدی شخصی پایین هستند . وی معتقد است اشخاصی که دارای کارآمدی سطح بالایی هستند،بیشتر می کوشند ، بیشتر موفق می شوند و از کسانی که سطح کارآمدی آنها پایین است پشتکار بیشتری از خود نشان می دهندو ترس کمتری را تجربه می کنند . چون افراد دارای خود کار آمدی بالابرامور کنترل بیشتری دارند، عدم اطمینان کمتری را تجربه می کنند ، زیرا افراد از رویدادهایی که برآنه کنترل ندارند می ترسند ودر نتیجه از آنها نامطمئن هستند . یک فرد با خود کارآمدی بالا پشتکار و مقاومت بیشتری در تکالیف نشان می دهد و جهت گیری تشویقی دارد و یک فرد با خود کارآمدی پایین این احتمال هست که اجتناب و جهت گیری تنبهی و یک انجام ناقص از تکالیف را نشان دهد.
یکی دیگر از جلوه های مسئله خود کارآمدی ، تأثیر آن بر موفقیت یا عدم موفقیت است . افراد موفق معتقدند که می توانند به شکل موفقیت آمیز عمل نمایند و در واقع نیز چنین هستند . خود کارآمدی بر دشواری اهداف انتخاب شده توسط فرد تأثیر میگذارد بطوری که افراد دارای خودکارآمدی بالا به انتخاب اهداف چالش انگیز و دشوارتر می پردازند . علاوه بر این خودکارآمدی بر میزان سعی وکوششی که فرد در یک فعالیت از خود نشان می دهد و مدتی که فرد می تواند در برابر کارها و تکالیف مشکل استقامت و پایداری نشان دهد ، تأثیر می گذارد . یک حس قوی خود کارآمدی نه تنها انجام خوب کارها را تسهیل می کند بلکه فرد را به ایستادگی و پایداری در برابر شکست و ناکامی یاری می دهد . بعلاوه قضاوت افراد در مورد توانایی های خود ، در چگونگی تفکر و احساس آنها درباره یک تکلیف یا یک کار ، انتظارات آنها در مورد انجام یک کار و اینکه چگونه آن را به پایان خواهند رساند تأثیر می گذارد(باندورا، ۱۹۹۶).
۲-۵-۳-مبانی روان شناختی خودکارآمدی
خودکارآمدی مستلزم در نظر گرفتن عنصر هشیاری است. هشیاری عنصری است که در روانشناسی شناختی مورد تأکید می باشد. هشیاری در این حوزه ناظر به ابعاد شناختی تعامل فرد با محیط پیرامون است که در ان فرد آگاهانه به شناخت می رسد. تأکید بر این عنصر به عنوان منشا شکل گیری مبحث خودکارآمدی در بین مکتب های مختلف روان شناسی متفاوت بوده است. در روانشناسی آزمایشی وونت با محدود ساختن موضوع روانشناسی به تجربه هشیار و اعلام اینکه روان شناسی علم مبتنی بر تجربه است توانسته دامنه روانشناسی را از بحث های مربوط به روح نامیرا و بدن میرا بزداید. او با تأکید بر استعداد خودسازی انسان، نظام خود را اراده گرایی خواند که به صورت عمل یا اراده کردن تعریف شده است (اسمیت و هووی[۱۰۵]،۲۰۰۷).
به رغم تأکید وونت بر اراده گرایی به معنی کاربرد عنصر هشیاری در عمل، این عنصر بعد از او در مکتب ساخت گرایی تیچنر به فراموشی سپرده شد. در رویکرد تیچنر عناصر یا محتواهای ذهنی و پیوند مکانیکی آنها از طریق فرایند تداعی پذیرفته شده بود، اما خبری از اراده گرایی وونت نبود (شولتز و سیدنی[۱۰۶]، ۲۰۰۹). از نطر تیچنر، هدف روان شناسی مطالعه کل تجربه هشیار بود. بعد از ساخت گرایی، مکتب کارکردگرایی زمینه را برای احیای مجدد هشیاری فراهم کرد. کارکردگرایی با کارکرد ذهن یا استفاده از آن توسط موجود زنده در سازگاری با محیط خود سروکار دارد و پرسش بنیادی آن این است که فرایندهای ذهنی چه کاری انجام می دهند؟ این مکتب زمینه را برای رشد مکتب رفتارگرایی در روان شناسی فراهم کرد. رفتارگرایی در شکل اولیه و جدیدش با آن همه شهرت و تأثیر از سوی تعدادی از روانشناسان از جمله تعدادی که خود را رفتارگرا می نامیدند، مورد انتقاد قرار گرفت. آنها انکار کلی فرایندهای ذهنی یا شناختی (به ویژه هشیاری) را مورد سئوال قرار دادند و نهضت جدیدی با نام رویکرد یادگیری اجتماعی یا رویکرد رفتاری – اجتماعی شکل دادند. این مکتب وجه مشخصه سومین مرحله یعنی نورفتار گرایی جدید در رشد مکتب فکری رفتارگرایی است نبود (رمضانی نژاد و همکاران ،۱۳۹۰).از مهم ترین نماینده های این نحله آلبرت بندورا و جولیان راتر هستند.
بندورا با تأکید بر کنش وری انسان در رابطه ضروری و متقابل بین سه ضلع انسان، محیط و رفتار رابطه نتقابلی را به تصویر کشید که در آن هویت و شخصیت فرد در حین کنش متقابل و مفهوم هستی شناختی «ارتباط» تبلور می یابد. فرد در موقعیت جدید و با توسل به معیارهای عملکرد که به تدریج برای او به باور و عقیده تبدیل می کند.
۲-۵-۴- اثرات خودکارآمدی بر کارکردهای روان شناختی
۲-۵-۴-۱- اثر خودکارآمدی بر سطح انگیزش
خودکارآمدی درک شده نقش تعیین کننده ای بر خود انگیزشی[۱۰۷]افراد دارد. زیرا باور خودکارآمدی بر گزینش اهداف چالش آور، میزان تلاش و کوشش در انجام وظایف، میزان استقامت و پشتکاری در رویارویی با مشکلات و میزان تحمل فشارها اثر می گذارد .باور خودکارآمدی از طریق این تعیین کننده ها بر رفتار انسان نقش اساسی را ایفا می کند(باندورا،۲۰۰۰). برخی تعیین کننده ها به شرح زیر است:
۱) انتخاب اهداف: خود کارآمدی به عنوان یک عامل تعیین کننده مهم انتخاب اهداف پرچالش و فعالیت های دشوار فردی عمل می کند. یک فرد معمولاً اهدافی را انتخاب می کند که در کسب موفقیت آمیز آنها، سطح معینی از توانایی را داشته باشد. براین اساس، افراد از فعالیت های که توانایی انجام آنها را ندارند، اجتناب می کنند، این اجتناب به نوبه خود می تواند برای افراد در انجام فعالیت های چالش برانگیز و میزان تقویت مثبت بازخوردهای حاصل از آن محدودیت ایجاد کند. افرادی که به کارآمدی خود باور دارند، اهداف چالش انگیز را انتخاب می کنند و از تجارب تهدید آمیز اجتناب می کنند و افراد با کار آمدی پایین از رویارویی با تکالیف، وظایف و اهداف مشکل پرهیز می کنند. افراد خود کار آمد بر اساس اهداف انتخابی، خود را موظف به تعیین معیارهای عملکرد کرده و پس از آن به مشاهده و قضاوت درباره نتایج عملکرد خود می پردازند و درصورت مشاهده ناهمخوانی بین سطوح واقعی و مطلوب عملکرد، آنان احساس نارضایتی کرده و این محرکی برای تعیین و اصلاح عمل در آنهاست. افراد از طریق انتخاب ها بر جریان زندگی شخصی و شغلی خود اثرمی گذارند. آنان از موقعیت ها، فعالیت ها و بهطور کلی انتخاب هایی که باور دارند بیش از حد توان آنهاست، اجتناب می کنند و آن دسته از فعالیت هایی را انتخاب می کنند. که باور دارند می توانند از عهده آنان برآیند. افراد دارای احساس خودکارآمدی بالا، موقعیت ها و اهدافی را انتخاب می کنند که ممکن است، ولی خارج از توان آنان نیست. باورهای خودکارآمدی در انتخاب های افراد همچون انتخاب رشته، حرفه، کلاس های پیشرفته تأثیر دارد و نقش مهمی در آینده شغلی و شخصی دارد.
۲) کسب نتایج یا پیامدهای مورد انتظار: خودکارآمدی، همچنین نقش مؤثری در پیامدهای بالقوه مشوق ها و بازدارنده های مورد انتظار دارد. پیامدهای قابل پیش بینی، عمدتاً به باورهای افراد در توانایی انجام فعالیت ها در موقعیت های مختلف وابسته است. افراد دارای کارآمدی بالا انتظار پیامدهای مطلوب از طریق عملکرد خوب را دارند ولی افراد دارای کارآمدی پایین، انتظار عملکرد ضعیفی را از خود دارند و در نهایت نتایج منفی یا ضعیفی را بهدست می آورند.
باندورا (۱۹۹۷) اظهار می کند که فعالیت های بی شماری وجود دارد که اگر به خوبی انجام شوند، پیامدهای مطلوبی به دنبال دارند، ولی آن فعالیت ها توسط افرادی که به توانایی های خود در انجام موفقیت آمیز شک می کنند، پیگیری نمی شوند. بالعکس افراد با کارآمدی بالا، انتظار دارند با تلاش های خود موفقیت هایی کسب کنند و با وجود پیامدهای منفی به آسانی منصرف نمی شوند. بنابراین، نظریه خود کارآمدی بیان می کند که باور فرد به توانائی های خود، رفتارهای موردنیاز برای کسب نتایج مثبت مورد انتظار را ایجاد می کند و موجب می شود که فرد برای بهکارگیری رفتار خود تلاش های مضاعفی انجام دهد.
۳) اجرای اهداف: کارآمدی درک شده نه تنها در انتخاب اهداف بلکه بر اجرای آنها نیز اثر می گذارد. انجام یک تصمیم به هیچ وجه به افراد اطمینان نمی دهد که رفتارهای موردنیاز را بهطور موفقیت آمیز انجام دهند و در مواجهه با مشکلات، استقامت و پایداری داشته باشند. یک تصمیم گیری روانی به یک عمل روانی مشتق شده از باور کارآمدی بالا، نیاز دارد. شخص باید یک خود کرداری (عملکردی) را به یک خود عزمی اضافه کند، و گرنه، تصمیم گیرنده اندیشه و تفکر را بهکار نگرفته است. باور به کارآمدی شخصی همچنین به رفتار انسان شکل میدهد که آیا از فرصت ها استفاده می کند و یا از حضور آنان در شرایط مختلف زندگی جلوگیری بعمل می آورد و وجود موانع و مشکلات را دشوارتر می سازد. افراد با خودکارآمدی بالا بر فرصتهای ارتقاء شغلی و غلبه بر موانع متمرکز میشوند، با ابتکار و پشتکار عنان کنترل بر محیط ومحدودیت ها را بدست می گیرند. افرادی که دچار خودشکی میشوند، بر موانع و محدودیت ها کنترل کمی دارند و یا اصلاً کنترل ندارند و به آسانی تلاش های خود را بیهوده می شمارند. آنان از فرصت های محیطی کم استفاده می کنند(واتن و کیم [۱۰۸]،۱۹۹۸).
۴) میزان تلاش: خودکارآمدی درک شده بر میزان تلاش برای انجام یک وظیفه اثر می گذارد. افراد ی که به کارآمدی خود باور دارند برای غلبه بر موانع و مشکلات تلاش های مضاعفی می کنند. در مقابل افرادی که به شایستگی های خود شک می کنند و یا باور کارآمدی ضعیفی دارند، هنگام رویارویی با مشکلات، موانع و شکست ها تلاش کمی می کنند و یا منصرف می شوند و یا اینکه راهحل های پایین تر از حد معمول ارائه می دهند و این افراد علت شکست را به ناتوانی خویش نسبت می دهند. در آن موقع توجه آنان به جای حل مسئله، متمرکز بر فقدان شایستگی خود است. ولی افراد با کارآمدی بالا علت شکست را تلاش و کوشش کم میدانند(باندورا،۱۹۹۱).
۵) میزان استقامت و پشتکار: خودکارآمدی درک شده در میزان استقامت، جدیت و پشتکار فرد در نیل به اهداف مورد انتظار در برخورد با موانع، اثر می گذارد. افراد کارآمد در مواجهه با رویدادهای دشوار، استقامت و پشتکار زیادی به خرج می دهند و از منابع مختلف فردی و محیطی بازخوردهای مثبت می گیرند که آن بازخوردها به نوبه خود به عنوان تقویت کننده یا قدرت دهنده به خودکارآمدی عمل می کنند. برعکس، افراد با خودکارآمدی پایین، و یا افرادی که در کسب نتایج مورد انتظار تلاش نمی کنند، بازخوردهایی که نشانگر عدم توانمندی آنان در انجام وظایف است، دریافت می کنند(باندورا ۱۹۹۷).
۶) استرس و فشار روانی: خود کارآمدی بر میزان استرس و فشار روانی و افسردگی ناشی از موقعیت های تهدید کننده اثر میگذارد. افراد با کارآمدی بالا در موقعیت های فشار زا سطح فشار روانی خود را کاهش می دهند. ولی افراد دارای خودکارآمدی پایین، در کنترل تهدیدها، اضطراب بالایی را تجربه می کنند و عدم کارآمدی خود را گسترش می دهد و بسیاری از جنبه های محیطی را پر خطر و تهدید زا می بیند که این امر می تواند موجب استرس و فشار روانی فرد شود. افرادی که باور دارند می توانند تهدیدها و پافشاری های بالقوه را کنترل کنند، عوامل آشفته ساز را به ذهن خود راه نمی دهند و و در نتیجه بهوسیله آنها آشفته نمی شوند(اسپریتزر و گریتچن[۱۰۹]،۱۹۹۵).
۷) خودتنظیمی: افراد، دارای نظام خود تنظیمی هستند. خود تنظیمی آنان را قادر می سازد تا بر افکار، احساسات، انگیزش و رفتار خود کنترل داشته باشند. انسان از درجه و میزان کنترل بر زندگی و رفتار خود، ادراکاتی دارد. افراد تلاش می کنند بر رویدادهایی که زندگی را تحت تأثیر قرار می دهند کنترل داشته باشند. با اعمال نفوذ بر موقعیت ها میتوان آینده مطلوب داشت و از نتایج نامطلوب ممانعت بهعمل آورد.
۲-۵-۴-۲- تأثیرخودکارآمدی بر عواطف
موفقیت و پیروزی هر انسانی در زندگی، کسب و کار، دوست یابی و یا هر اقدام دیگر، حاصل تصور و نگرش مثبت شخصی او از خویشتن است. این نگرش مثبت است که فرد را به سوی موفقیت میکشاند و برعکس نگرش منفی از خود و دیگران باعث می شود که ذهن انسان به جای استفاده از فرصتها، صرف فکر کردن به مشکلات شود که در درازمدت می تواند اثرات سوء دیگری در رفتار خلق و خوی ما با دیگران داشته باشد(برومند و همکاران ،۱۳۹۱).
تجربه های ناشی از موفقیت و یا شکست کارکنان در طول سال های خدمت، تصورات آنان را در رابطه با توانائی های شان نسبت به انجام وظایف شغلی تحت تأثیر قرار می دهد. اگر کارمند معتقد باشد که قبلاً وظیفه مشابهی را با موفقیت انجام داده است، احتمالاً با وظایف و فعالیت های بعدی بیشتر با نگاه مثبت برخورد خواهد کرد و اگر با شکست مواجه شده باشد با تکالیف بعدی با نوعی نگاه منفی روبهرو خواهد شد. باندورا معتقد است که حل یک مسئله یا موفقیت در انجام یک وظیفه خاص، تجربه هیجانی را ایجاد می کند که موجب تمایل و گرایش به درگیر شدن برای رسیدن به حد تسلط در مسایل آینده در افراد می شود و احساس کارآمدی آنان را افزایش می دهد(کویین وگریتچن و اسپرتزر[۱۱۰]،۱۹۹۷).
این پژوهش به بررسی نقش سلامت عمومی و تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو، پرداخته است . از آنجا که پژوهش های زیادی در داخل و یا خارج در رابطه با موضوع حاضر صورت نگرفته است بنابراین در اینجا به اشاره تعدادی از تحقیقاتی که به گونه ای با موضوع مورد بحث مرتبط هستند اکتفا شده است.
۲-۵-۵- مبانی جامعه شناختی خودکارآمدی
در نظریه های جامعه شناسی به طور کلی و به صورت سنتی دو رویکرد کلان نگر و خرد نگر وجود دارند. در رویکردهای کلان بیشتر تمرکز مطالعه و بررسی بر روی مسائل انتزاعی و نظام های اجتماعی در مقیاس بزرگ است، در حالی که در رویکردهای خردنگر بیشتر بر روابط متقابل فرد و گروه های کوچک پرداخته می شود. از آنجا که موضوع مورد بررسی ما خودکارآمدی و ایده خود بر اساس نظر بندورا در یک فرایند پویای تعاملی با نقش فاعلی انسان و تأثیر پذیری و تأثیر گذاری اش بر محیط و خروجی عمل خود «رفتار» شکل می گیرد، اکثر نظریه های خرد به عنوان مبنای نظری خودکارآمدی مورد بررسی قرار می گیرند. خودکارآمدی در حین کنش وری انسان متولد می شود. لذا، کنش انسان، پایه اجتماعی عمل کارآمدانه او محسوب می شود. زیرا در حین کنش موقعیت انسان به عنوان فاعل شناسا می تواند تثبیت شود. نظریه کنش متقابل به صورت خام در آراء زیمل[۱۱۱] و وبر[۱۱۲] متولد و در آرای کولی[۱۱۳] و به خصوص مید[۱۱۴] به بلوغ می رسد. وبر بین رفتار و کنش تمایز قائل است. او معتقد بود کنش نتیجه ی فرایندی آگاهانه است، اما رفتار بدون فکر یا با فکر کمتر روی می دهد. کانون توجه او کنشی است که در آن اندیشه میان محرک و پاسخ دخالت می کند. به عبارت دیگر، وبر به موقعیت هایی علاقه مند بود که در آن مردم به آنچه انجام می دهند، معنا بدهند. معنا دهی به رفتار سرآغاز ایجاد انگیزه برای بازگرداندن عنصر هشیاری به رفتار است که در نتیجه آن خود به عنوان پیشوند شناختی کارآمدی حالت فاعلی به خود می گیرد. از دیگر دغدغه های وبر، عقلانیت است. وی بر مبنای عقلانیت خواهان معنادهی رفتار است و در صدد بازسازی شخصیت انسان و کنش اجتماعی بر اساس آن می باشد. عقلانیت در دیدگاه وبر چند وجهی است که دو وجه آن عملی و نظری است. عملی بودن ناظر بر شیوه ای از زندگی فرد است که در آن اعمال دنیوی و تأثیرات آن را بر خود ارزیابی کند. افرادی که عقلانیت عملی را به کار می برند، واقعیت ها و ضرورت های مورد توافق جامعه را می پذیرند و برای مواجهه مشکلاتی که در طول زندگی ایجاد می شوند، مناسب ترین راه را در نظر می گیرند (زیمرمن[۱۱۵]،۱۹۹۵).
۲-۶-پیشینه پژوهش
۲-۶-۱- پژوهش های داخلی
حمایت عاطفی : عبارت است از بیان عاطفه مثبت، درک همدلانه و تشویق ابراز احساسات از دریافت کننده حمایت است (شریورن و استوارت، ۱۹۹۱) که ابراز همدردی، توجه ، محبت و علاقه نسبت به فرد را شامل می شود. با توجه به این نوع حمایتی، افراد در زمان استرس، احساس آرامش ، اطمینان و به جایی تعلق داشتن می کنند
[۳]
(سارافینو۱، ۱۳۷۸). از جانب دیگر حمایت عاطفی ، ترویج احساس عزت نفس است که فرد را قادر به پذیرش و مقابله موثر با محدودیت های فردی و نتایج نامطلوبشان می کند(هالاهان و موس۲، ۱۹۹۷؛مک وی و همکاران۳، ۱۹۹۶ به نقل از لی و همکاران ، ۲۰۰۴).
حمایت ارزشی : این نوع حمایت از طریق ابراز احترام، تشویق ، موافقت با نظرها یا احساسات فرد و ارزیابی مثبت فرد در مقایسه با کسانی که وضعیتشان بدتر از اوست، صورت می گیرد و موجب افزایش احساس با ارزش بودن، لیاقت و اعتبار در فرد می شود.حمایت ارزشی، به ویژه در زمان ارزیابی استرس ، مفید واقع می شود (سارافینو، ۱۳۷۸).
حمایت اطلاعاتی: منظور از حمایت اطلاعاتی، مشورت اطلاعات ، راهنمایی یا بازخورد به فرد است (شربورن و استوارت، ۱۹۹۱ (.
حمایت عملی و مادی : شامل کمک های مستقیم به فرد است ، مانند انجام دادن کارهای خانه یا قرض دادن پول (سارافینو، ۱۳۷۸).
حمایت شبکه ای : این نوع حمایت به فرد احساس عضویت در گروهی با علائق و فعالیت های مشترک می دهد (سارافینو، ۱۳۷۸).
از نظر شربورن و استوارت (۱۹۹۱) به جای حمایت ارزشی و شبکه ای ، دو نوع دیگر از حمایت وجود دارد که عبارتند از تعامل اجتماعی مثبت که شامل وجود افرادی است که کارهای جالب انجام می دهند و حمایت مهربانانه که شامل بیان عشق و مهربانی از منبع حمایت است (کوهن و هابرمن ، ۱۹۸۳ به نقل از ساراسون وساراسون ، ۱۹۸۵) نیز حمایت اجتماعی ای که وابستگی ، عزت نفس ، ارزیابی و کمک های ملموس فراهم می کنند ، تمایز قائل شوند.
[۴]
۲-۲-۷مفهوم حمایت اجتماعی در نظریه های مختلف
۲-۲-۸دیدگاه استرس و مقابله
رویکرد استرس و مقابله معتقد است که حمایت با حفظ افراد از تاثیرات مضر استرس در ایجاد سلامتی دخیل است، این دیدگاه پر نفوذ ترین دیدگاه نظری درمورد حمایت اجتماعی است و معتقد استکه حمایت تاثیر حوادث پر استرس زندگی روی سلامتی را از طریق فعالیت های حمایتی دیگران و یا اعتقاد به وجود حمایت کاهش می دهد.
منظور از فعالیت های حمایتی، تفکری است که افزایش عملکرد مقابله ای را به دنبال دارد در حالی که درک حمایت موجود منجر به ارزیابی موقعیت های تهدید آمیز بالقوه به عنوان کم استرس می شود این دیدگاه ارتباط نزدیکی با تحقیقات و نظریات مربوط به استرس و مقابله دارد (لازاروس۱۹۹۶،۱؛ لازاروس و فولکمن۲، ۱۹۸۴؛ موس و بلینگز۳، ۱۹۸۲ به نقل از کوهن و همکاران۴ ، ۲۰۰۰ ).
بر طبق دیدگاه های فعالیت های حمایتی، هریک از رویدادهای پر استرس، باعث ایجاد خواسته ها و تقاضا های خاصی از افراد متاثر می شود به عنوان مثال ممکن است داشتن افرادی که در زمان از دست دادن موقت شغلتان به شما کمک مالی می کنند مفید باشد ولی در زمانی که شما با مرگ یک دوست مواجهه می شوید ، مفید نباشند. بر طبق مفهوم ارزیابی، حایت اجتماعی می تواند از افراد در برابر اثرات مضر استرس ها با هدایت آنها به جهتی که موقعیت های پر استرس را کمتر به صورت منفی ارزیابی کنند حمایت کنند (کوهن و همکاران ، ۲۰۰۰).
۲-۲-۹دیدگاه تعبیر اجتماعی
شناخت اجتماعی و تعاملات نمادی ، دیدگاهی جایگزین از حمایت اجتماعی فراهم می کند. تعبیر اجتماعی به این فرض بر می گردد که ادراک مردم از جهان ، واقعیت نهایی را منعکس نمی کند و به جای آن مردم نظریه ها و مفاهیمی در مورد جهان می سازند که زمینه اجتماعی شان را منعکس می کند (دوی۵، ۱۹۱۷ به نقل از کوهن و همکاران ، ۲۰۰۰).
[۵]
طبق این دیگاه، ممکن است عقیده مشترکی در همه افراد و گروه ها در مورد اینکه چگونه رفتارهای حمایتی شکل
می گیرند وجود نداشته باشد و همچنین خود و جهان اجتماعی بر طبق این دیدگاه به طر جدا ناپذیری به یکدیگر وابسته اند . به عبارت دیگر تجربه خود به طور گسترده ای انعکاس از این مساله است که چگونه یک فرد توسط دیگران دیده می شود. (مید۱، ۱۹۴۳ به نقل از کوهن و همکاران ، ۲۰۰۰).
این دیدگاه حمایت اجتماعی ، از نظریه های شناخت اجتماعی شخصیت و آسیب شناسی روانی گرفته شده است . دیدگاه شناخت اجتماعی از حمایت اجتماعی ، به ادراک حمایت مربوط می شود. فرضیه اساسی این است که وقتی فرد اعتقاد پایداری در مورد حمایت دیگران را تقویت می کند ، تفکرات همیشگی در مورد حمایت اجتماعی ، تناسب اعتقادات موجود را کم می کند (بالدوین۲، ۱۹۹۲؛ مانکوسکی و وبر۳، ۱۹۹۷؛ پیر و همکاران۴ ، ۱۹۹۷ به نقل از کوهن و همکاران ، ۲۰۰۰). هرچند ویژگی های عینی جهان اجتماعی روی ادراک حمایت تاثیر دارد ، حمایت ادراک شده بیشتر تحت تاثیر گیرنده حمایت و درک ویژگی های شخصیتی حمایت گر نسبت به حمایت واقعی دریافت شده است (لاکی و همکاران۵ ، ۱۹۹۶).
مفهوم جدید دیگری از تفکر تعبیر اجتماعی ، تعاملات نمادین است . فرضیه اساسی دیدگاه تعاملات نمادین در مورد حمایت اجتماعی این است که تنظیم تعاملات اجتماعی بیشتر از تهیه فی نفسه حمایت ، مسئول حفظ سلامتی است (توتیس۶، ۱۹۸۵).
به طور کلی ، رویکرد تعبیر اجتماعی معتقد است که حمایت به طور مستقیم با افزایش عزت نفس و خود تنظیمی صرف نظر از وجود استرس روی سلامتی تاثیر می گذارد (کوهن و همکاران ، ۲۰۰۰).
[۶]
۲-۲-۱۰دیدگاه روابط
این دیدگاه حمایت را به عنوان بخش کلی تری از روابط ، مفهوم سازی می کند . این رویکرد فرضیاتی را شامل می
شود که حمایت اجتماعی را به فرآیندها و کیفیت روابط دیگران نسبت می دهد . این روابط کیفی هیچ یک از کمک های واقعی در طول زمان استرس و یا اعتقادات مربوط به حمایت اجتماعی را به خودی خود منعکس نمی کنند . یک احتمال این است که شناخت های ما در مورد محیط اجتماعی مان قویاً به هم وابسته و دارای اشتراکند (کوهن و همکاران ، ۲۰۰۰).
۳-۲ شیوه های مقابله با استرس
در فرهنگ آکسفورد، فشار روانی به اوایل قرن ۱۴ بر می گردد که معانی مختلفی برای آن به کار رفته است، این اصطلاح به معنای در آغوش گرفتن، فشردن و باز فشردن گرفته شده ۱، رفتارهایی که با احساسات متضاد همراه است.تعریف انجمن پزشکی آمریکا از فشار روانی عبارت است از هرنوع مداخله که مزاحم سلامت روان و جسمانی فرد باشد (اینلندر و موران۲ ، ۱۳۷۸).
(هانس سلیه ، ۱۹۷۶) در زمینه استرس بیشترین پژوهش را انجام داد.به همین دلیل او را « پدر فشار روانی» نامیده اند. او اولین کسی است که استرس را این گونه تعریف کرد ، استرس پاسخ غیر اختصاصی بدن انسان است به هرنیازی که دارد. این پاسخ می تواند به شکلهای گوناگونی مانند سفتی عضلات، اضطراب، افزایش ضربان قلب و فشار خون ، تنفس سطحی ، سرگیجه و یا شادابی نمود پیدا کند (قاسم زاده، ۱۳۷۶).
بنابراین طبق نظر سلیه، هرگاه فردی برای مدت زمان طولانی انگیختگی فیزیولوژیکی (ضربان تند قلب، افزایش و تپش عضلانی و…) را تجربه کند، بدن وی دچار فشار روانی می شود (ریو ، ۱۹۹۲).
فشار روانی رابطه معین بین شخص و محیط است که به وسیله شخص به عنوان عامل فشار یا فراتر از منابع خطر زا برای سلامتی او می شود.
[۷]
مفهوم فشار روانی به عنوان محرک است زیرا افراد به محرک های یکسان به شیوه های متفاوت پاسخ می دهند.همچنین فشار روانی به عنوان پاسخ فیزیولوژیک نمی باشد زیرا بسیاری از وقایع زندگی مثل ورزش و عاشق شدن منجر به تشدید انگیختگی فیزیولوژیک فرد می گرددحال آنکه فشار روانی نیستند ( لازاروس و فولکمن، ۱۶۸۴).
ماهیت فشار روانی تغییر و فرایند است که بین رویارویی با یک عامل استرس زای بالقوه و واکنش های نهایی مشخص به آن فعالیت های شناختی بسیاری ادارک ، یادگیری، حافظه، قضاوت میانجی می شود (ریو ، ۱۹۹۲).فشار روانی را در واقع محرکی که لازم است فرد با آن سازگار شود می داند (توماس هولمز۱،۱۹۷۹).بنابر این دیدگاه ، فشار روانی به عنوان یک محرک در نظر گرفته می شود که از خارج بر فرد تحمیل می شود (گنجی ، ۱۳۷۹).
در برخی از دیدگاه ها ، فشار روانی را نه به عنوان یک محرک و نه به عنوان پاسخ فیزیولوژیک ، بلکه آن را شبکه وسیعی از عوامل چون محرک- پاسخ و ویژگی های فردی و ارزیابی ها و سبک های سازشی در نظر می گیرند که با یکدیگر ارتباط تعاملی دارند (استورا ۲،۱۹۹۸).
بنابراین بهتر است فشار روانی را یک سازه در نظر بگیریم بدین معنی که فشار روانی را آمیزه ای از جند عنصر بدانیم که با هم در تعامل هستند (منشی، ۱۳۷۶).
استرس را فشارعصبی هم ترجمه کرده اند که این اصطلاح هم معادل استرس نیست، زیرا استرس از فشار ناشی می شود و خود فشار نیست اگر چه به زعم دو نفر از محققان به نام های (مورهد ، گریفین )۱ با اندک اغماضی می توان استرس را همان فشار عصبی معنا کرد و آن را عکس العملی دانست که انسان در مقابل محرک های ناسازگار از خود بروز می دهد و در این پژوهش هم این معادل به کار رفته است . مقوله استرس و راهبردهای مقابله با آن از جمله نخستین موضوعاتی است که در پنجاه سال اخیر به طور تجربی مورد کاوش قرار گرفته و همین امر باعث شده که
[۸]
تحقیقات متعددی در مورد چگونگی مقابله با آن صورت گیرد.گفته می شود که زیر بنای درصد قابل توجهی از بیماری های جسمی و پریشانی های روانی ، تحل فشار روانی و ناتوانی فرد برای مقابله با آن است.نتایج تحقیقات نشان داده است زمانی که بعد از ملاحظه یعنی توجه نسبت به رفاه و برقراری روابط دوستانه با آن ، در مدیریت یک سازمان ضعیف است ، درصد بیشتری از افراد گرفتار استرس و هیجان منفی می شوند (استلتر و نومروف۱، ۱۹۸۶) . واژه استرس را به راحتی به کار می بریم در حالیکه شناخت بسیار ناچیزی از آن داریم . استرس چیز مبهمی است و تعاریف کامل و دقیقی ندارد. اما همه مردم می دانند که دچار استرس شده اند. با این اوصاف استرس چیست؟
استرس پدیده تازه ای نیست،در طول تاریخ بشر وجود داشته و به صورت های مختلفی بر انسان عارض شده که از جمله نگرانی از بلایای طبیعی ، جنگ ها، قتل عام ها ،ستمکاری حکام جابر و انقلاب های صنعتی و به دلیل تحولات عمیق اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی ناشی از آندر کلیه جوامع و ضرورت تطابق مداوم با شرایط جدید و در عین حال در تحول و تغییر، استرس، دامنه، شدت و وسعت بیشتر می گرفت به طوری که می توان آن را فرزند نا خلف انقلاب صنعتی و جنگ ( یک قتل بی صدا) نام نهاد.
حقیقت این است که استرس بخش طبیعی و عادی از زندگی است. تلاش برای رهایی از آن به طور کامل، باعث
می شود که زندگی برایمان یکنواخت و خسته کننده شود.از سوی دیگر، اگر بیش از حد در معرض استرس قرار بگیرید،سلامت جسمی و شادابی روحی شما به خطر می افتد. استرس بر سلامت جسم و روان فرد تاثیر می گذارد و انرژی های او را هدر داده و باطل می سازد.
امروزه مردم اغلب کلمه استرس را به صورت موضوعی متداول و یا به شکل بیماری اپیدمی به کار می برند و این کلمه مدت ها است که در ادبیات محاوره ای جا باز کرده و به همان گونه که از کار، غذا،مسکن، مسافرت، تحصیل و … صحبت می کنیم ، از استرس هم صحبت می کنیم (محمدیان، ۱۳۸۳).
استرس اصطلاحی مبهم و پیچیده است به طوری که بسیاری از محققان ، استرس را اصطلاحی دشوار و پر زحمت دانسته اند (کامل، ۱۹۸۳). استرس با این که اصطلاحی شناخته شده و آشنا است ولی تعارف متعددی از آن ارائه گردیده است. [۹]
سلیه (۱۹۸۰) در این زمینه به کسانی که در مورد استرس نوشتن را آغاز کرده اند، توصیه می کنند که به دنبال تعاریف همگانی که همه روی آن اشتراک نظر داشته باشند نگردند.آنها یادآور می شوند که در مورد تعریف این اصطلاح توافقی وجود ندارد(وینوهوس و مارسیلی۱ ، ۱۹۸۸). با این حال محققان زیادی سعی کرده اند که تعریفی از استرس را به عنوان پدیده قرن بیستم ارائه دهند. استرس از نظر لغوی از کلمه لاتین استرنجر به مفهوم به هم رفتن، قبضه شدن و… گرفته شده است. در زبان فارسی، معادل تکان عصبی ، فشار روانی ، تنیدگی ، نگرانی و … بر آن عنوان شده است ( فخیمی و فرزاد ، ۱۳۸۱).
با تمام جنبه های منفی که در فرهنگ عامه برای استرس وجود دارد ، معهذا این پدیده دارای جنبه های مثبت نیز هست.استرس منفی موجب اختلالات و بروز نشانه ها و پیامد های منفی خواهد شد. استرس بر انسان ها هم اثر مثبت و هم اثر منفی می گذارد.لذا همه استرس ها منفی و زیان بار نیستند. اثر مثبت یعنی اینکه استرس در حد طبیعی انگیزه، عملکرد و کارایی را ارتقاء می دهد و باعث حفظ سلامتی می شود. به عبارت دیگر استرس برای زندگی انسان ها لازم و مفید است ولی میزان آن اهمیت دارد. اگر میزان استرس زیاد باشد و یا به صورت مزمن در آید منفی است و باعث بروز اختلالات و نشانه های منفی متعددی می شود ولی اگر استرس در حد مطلوب و طبیعی بروز کند مفید و مثمر ثمر خواهد بود لذا می توان به سه نوع استرس اشاره کرد:
یوسترس یا استرس مثبت و خوب : این نوع استرس به افراد جنب و جوش می دهد و عملکرد آنها را بهبود می بخشد. این نوع استرس زمانی است که فرد به میزان مناسبی تحت فشار قرار می گیرد و به عملکرد بهینه دست پیدا می کند (کوپر ۲، ۱۹۹۶).
استرس خوب است که در فرد برانگیختگی لازم جهت ارائه پاسخ های لازم و مناسب جهت مقابله با عوامل استرس زا ایجاد کند (هانس سلیه ،۱۹۸۳).
نوسترس : این استرس نه خوب است و نه بد . مثل استرس ناشی از شنیدن خبر وقوع زلزله در یک نقطه دور افتاده جهان .