بازدارنده
کمبود کالاها و اجناس مختلف
یاری رسان
فروشندگان آشنا/پیگیری واراده ی حیدر قلی خان
اعطاکننده
حیدر قلی خان/پزشک معالج
دریافت کننده
همسر حیدر قلی خان/حیدر قلی خان
ب) زنجیره های روایی
ـ زنجیره ی میثاقی: نوشتن نسخه و توصیه به پیاده روی از سوی پزشک، تصور اشتباه حیدر قلی خان در انجام کارها که فکر می کرد هرکاری بیشتر از نیم ساعت طول نمی کشد، یادآوری زمان مصرف دارو به حیدر قلی خان از سوی همسرش، تعهد حیدر قلی خان پیش فروشنده برای چانه نزدن بر سر قیمت و توزیع سیب زمینی و پیاز در فروشگاه زنجیره های میثاقی این داستان هستند.
ـ زنجیره ی اجرایی: تلاش حیدر قلی خان برای یافتن و تهیه ی اجناس مختلف، عدم تولید بعضی از اجناس از سوی کارخانه داران، پذیرایی همسر حیدر قلی خان از دوستانش و خوابیدن و از خواب پریدن حیدر قلی خان زنجیره های اجرایی این داستان را شکل داده اند.
ـ زنجیره ی انفصالی: رفتن حیدر قلی خان به بیرون از خانه برای تهیه ی اجناس مختلف، رفتن حیدر قلی خان به مطب پزشک و داروخانه، ورود و خروج های متعدد حیدر قلی خان به مغازه های مختلف و برگشتن های او به خانه زنجیره های انفصالی این داستان به حساب می آیند.
۱۲-موش و تله موش[۶۲۰]
همسر راوی با نگرانی او را از وجود موش در خانه مطلع می کند و از او می خواهد که برای رفع این مشکل کاری انجام دهد اما راوی با بی اعتنایی جواب همسرش را میدهد و و جود موش را مشکل و مساله مهمی نمی داند، بالاخره پس از مقداری جر و بحث راوی مجبور می شود که فکری برای این مساله بکند و به همسرش می گوید که با مقداری گچ و خاک سوراخ موش ها را مسدود کند. همسرش هم این کار را می کند اما باز هم موش ها وارد خانه ی راوی شده و باعث نگرانی و گلایه ی افراد خانواده اش می شوند. راوی و خانواده هم دور هم جمع می شوند و هر کدام برای این مساله راه حلی ارائه می دهند. بالاخره راوی تصمیم می گیرد که با بهره گرفتن از تله موش این مشکل را حل کند اما موش خیار و پنیر روی تله موش را می خورد ولی خودش فرار می کند و به تله نمی افتد. بعد کلفت خانه خبر می دهد که موش ها داخل یخدان کهنه و قدیمی هستند و راوی و اعضای خانواده اش دور یخدان جمع می شوند تا به نحوی موش ها را بگیرند. و به این نتیجه می رسند که باید با دست این کار را بکنند راوی و پسرش هر یک به بهانه ای از انجام این کار طفره می روند. بالاخره همسر راوی جلوی یخدان می ایستد و تمام موش ها را یکی یکی با دست می گیرد و سر به نیست می کند
ـ تحلیل داستان
الف) کنشگران
در این داستان می توان همسر راوی را کنشگر فاعل محسوب کرد و هدف او هم از بین بردن موش های خانه است. خود راوی هم در قسمتی از داستان نقش فاعل را دارد و هدف استفاده از تله موش و از بین بردن موش ها به این وسیله است.
راوی و اعضای خانواده اش یاری رسان هستند و عواملی مثل بی فایده بودن گچ و خاک و همچنین فرز و چالاک بودن موش ها باز دارنده محسوب می شوند. در آخرین قسمت داستان سرعت عمل و شجاعت همسر راوی به عنوان یاری رسان باعث می شود که نهایتاً او به هدفش برسد و موش ها را از بین ببرد.
فاعل
همسر راوی/راوی
هدف
از بین بردن موش ها
بازدارنده
فرز و چالاک بودن موش ها/کهنگی تله موش
یاری رسان
شجاعت وسرعت عمل همسر راوی
اعطاکننده
_____
دریافت کننده
_____
ب) زنجیره های روایی
ـ زنجیره ی میثاقی: مطرح کردن موضوع وجود موش در خانه از سوی همسر راوی و مشورت کردن اعضای خانواده درباره ی نحوه ی از بین بردن موش ها زنجیره های میثاقی این روایت هستند.
ـ زنجیره ی اجرایی: انجام کارهای مختلفی مثل بستن سوراخ با گچ و خاک، استفاده از تله موش و تلاش همسر راوی برای گرفتن و از بین بردن موش ها زنجیره های اجرایی این روایت محسوب می شوند.
ـ زنجیره ی انفصالی: حضور موش ها در قسمت های مختلف خانه، رفتن اعضای خانواده پیش یخدان، برگشتن راوی و پسرش به اتاقشان و باز و بسته کردن پی در پی در یخدان توسط همسر راوی و رفتن و برگشتن او پیش یخدان برای گرفتن و بردن موش ها زنجیره های انفصالی داستان هستند.
۱۳-یک مشت طفیلی و قفیلی[۶۲۱]
در این داستان راوی اوضاع زندگی زن و شوهر شهرستانی ای را وصف می کند که قبل از تعطیلات نوروز خود را برای پذیرایی از اقوام و آشنایان آماده کرده اند ولی ناگهان افراد مختلفی بدون اطلاع قبلی به خانه ی آن ها می روند و برایشان درد سرها و مزاحمت های خاصی ایجاد می کنند.
زن و شوهر شهرستانی با خرید آجیل و میوه و شیرینی اتاق مهمان خانه را برای دید و بازدید آراسته و آماده کرده اند اما قبل از فرا رسیدن نوروز زحمات آن ها به هدر می رود. ابتدا یک دسته ی هشت نفری مهمان ناخوانده به بهانه ی یک دوستی و آشنایی قدیمی، به خانه ی زن و شوهر می آیند و با بی ملاحظگی به اتاق مهمان خانه هجوم می برند و هم فرش و مبل خانه را کثیف می کنند و هم خوراکی ها را حیف و میل می کنند. بعد یک دسته مهمان دیگر وارد خانه می شوند که این دسته هم هیچ خویشاوندی و دوستی خاصی با صاحبخانه ندارند و بهانه ی این خانواده هم از آمدن به این جا این است که صاحبخانه بیست سال پیش در بازار پادوی مغازه ی حاجی (پدر خانواده) بوده است. بنابراین یک اتاق هم به حاجی و خانواده اش اختصاص می یابد.
تا موقع تحویل سال هم چند دسته ی دیگر مهمان ناخوانده وارد خانه ی زن و شوهر شهرستانی می شوند و تا آخر تعطیلات این زن و شوهر به خاطر حضور مهمانان تهرانی خود در رنج و عذابند. برای تهیه ی وسایل خواب مهمانان مجبور به قرض گرفتن لحاف و تشک و متکا و پتو از همسایه ی خود هستند. هر روز صبح به خاطر استفاده از دستشویی و حمام جار و جنجالی در خانه بر پا میشود. مهمانان هنگامی که برای گردش به بیرون از خانه می روند بچه های خود را به زن صاحبخانه می سپارند و او مجبور است که هم برای مهمانان آشپزی کند و هم بچه هایشان را نگه دارد. علاوه بر این میان دسته های مختلف مهمانان هم اختلافات زیادی وجود دارد که باعث بدتر شدن اوضاع برای صاحبخانه می شود.
بالاخره این شرایط باعث می شود که صاحبخانه به خاطر پذیرایی آبرومندانه از مهمانان در همان ایام نوروز به قرض و قوله ای بیفتد که جبران آن تا مدت ها طول می کشد و نهایتاً هم هر یک از افراد وقتی به تهران بر می گردند کلاً زن و شوهر شهرستانی را فراموش می کنند و حاضر نیستند که حتی یک روز از آن ها در تهران پذیرایی کنند.
– تحلیل داستان
الف) کنشگران