<p>در تبدیل دانش نامشهود به دانش مشهود، فرد میتواند دانش خود را در قالب مطالب منظم، سمینار، کارگاه آموزشی به دیگران ارائه دهد گفتگوهای میان یک گروه، در پاسخ به پرسشها یا برداشت از رخدادها، از جمله فعالیتهای معمولی هستند که این نوع از تبدیل در آنها رخ میدهد.<br />فرایند بیرونی سازی بیش از سایر فرآیندهای مدل نوناکا نیاز به فرهنگ خلق و انتقال دانش در سازمان دارد. همچنین وجود اهداف سازمانی مرتبط با تسهیم دانش و انجام تشویقهای مورد نیاز برای کارکنان به منظور مشارکت در جریان تسهیم دانش سازمانی ضروری میباشد. با توجه به نتایج پژوهش به نظر میرسد کارکنان ایسنا برای تبادل عقاید و تفکرات در مورد حرفه خود با یکدیگر با انگیزه نمیباشند.<br /><a href="https://feko.ir/"><img class="alignnone wp-image-70″ src="https://ziso.ir/wp-content/uploads/2021/10/THESIS-PAPER-4.png” alt="دانلود پایان نامه” width="305″ height="96″ /></a><br /><strong>فرضیه فرعی سوم: در فرایند دانش آفرینی در خبرگزاری ایسنا، فرایند ترکیب وجود دارد</strong><strong>.</strong><br />آزمون آماری میانگین یک نمونه ای برای فرضیه فرعی سوم مشخص نمود که با ۹۵ درصد اطمینان میتوان گفت که در فرایند دانش آفرینی در خبرگزاری ایسنا
۱۱۱/۱۱
۵۴۲/۸
۲۰۰۸
۰.۴۶۶
۳۸۰/۱۱
۶۰۳/۸
۲۰۰۹
۰.۴۶۸
۴۵۲/۱۱
۷۱۴/۸
منبع: : Weinberg, 2011
ضریب جینی در ۲۰۰۹ معادل ۰.۴۶۸ بود و مقایسه با ضریب مشابه برای سال ۱۹۹۸ (۰.۴۵۶) افزایش یافته بود. شاخص P90/10 نسبت درآمد نود درصد خانوارها به درآمد ده درصد خانوارهای بالایی است و شاخص P95/20 نسبت مشابهی برای درآمد نود و پنج درصد خانوارها در مقایسه با درآمد بیست درصد خانوارها است. در ضمن، تفاوت های آشکاری در میزان نابرابری درآمدها در مناطق جغرافیایی مختلف امریکا مشاهده می شود.
اداره سرشماری امریکا (مرکز ملی آمار)، تعریف رسمی از طبقه متوسط(Middle Class) ارائه نکرده است، اما شاخص هایی را برای توزیع درآمد و سنجش نابرابری درآمد معرفی کرده است. اداره سرشماری از دو شاخص متداول نابرابری درآمد استفاده می کند: ۱- درصد سهم درآمد دریافت شده توسط افراد (یا واحدهای دیگر دریافت کنندهی درآمد مانند خانوارها)، و ۲- شاخص جینی (شاخص تمرکز درآمد). به طور کلی، روند بلندمدت نشان دهنده ی افزایش نابرابری درآمد بوده است. از سال ۱۹۶۹، سهم درآمد پایینترین قشر خانوارها از ۴.۱ درصد به ۳.۶ درصد در ۱۹۹۷ کاهش یافت. در مقایسه، سهم درآمد بالاترین قشر از ۴۳ درصد به ۴۹.۴ درصد افزایش یافت.
به طور آشکارتری، سهم درآمد گروه ۵ درصد بالایی خانوارها از ۱۶.۶ درصد به ۲۱.۷ درصد افزایش یافت. www/income/data/inequality/middleclass.html)). در دهه های ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ در آمریکا، سهم درآمدی صدک بالا از درآمد ملی ۱۰ درصد بوده ولی این درصد در دهه های اخیر به طور محسوسی افزایش پیدا کرده است. بر اساس گزارش اخیر اداره بودجه کنگره ایالات متحده ، “"the Congressional Budget Office سهم درآمدی صدک های ۸۱ تا ۹۹ در دهه های اخیر تقریبا ثابت مانده است؛ در حالیکه سهم درآمدی صدک بالای جامعه از ۸ درصد در سال ۱۹۷۹ به ۱۲ درصد در سال ۲۰۰۷ رسیده است. به ویژه اینکه، از سال ۲۰۰۱ به بعد روند کاملا افزایشی داشته است(نمودار۱.۳).
نمودار ۱.۳- سهم درآمدی صدک های ۸۱-۹۹ و صدک بالا
این روند افزایشی صدک بالای جامعه آمریکا، بیشتر از همه به خاطر افزایش سهم درآمد هزارک بالای جامعه (یعنی یکدهم بالای صدک بالا) بوده است. با توجه به نمودار ۱.۴، سهم درآمدی صدک بالا از ۱۰ درصد در دهه ۱۹۷۰ به ۲۰ درصد در سال ۲۰۰۰ و به ۲۵ درصد در سال ۲۰۰۵ رسیده است. این به آن معنا است که در سال ۲۰۰۵، ۲۵ درصد از درآمد ملی آمریکا در دست تنها ۱ درصد از افراد این جامعه بوده است:
نمودار۱.۴- سهم درآمدی هزارک های ۹۹۰-۹۹۹ و هزارک بالا
با دقت بیشتر می توان گفت که هزارک بالا (یعنی یکدهم بالای صدک بالای جامعه) در آمریکا دارای ۸ درصد از درآمد ملی این اقتصاد هستند. این درحالی است که در بیشتر کشورها این سهم ۱ یا ۲ درصد بوده و در خود آمریکا هم در دهه ۱۹۵۰، تقریبا ۳ درصد بوده است. (New York Times;2011) نمودار ۱.۵- نیز رشد درآمد حقیقی (خالص از مالیات) را از سال ۱۹۷۹ در صدک های مختلف برای آمریکا نشان می دهد. برای مثال، در سال ۲۰۰۷ به نسبت ۱۹۷۹، درآمد صدک بالای جامعه نزدیک به ۲۸۰ درصد زیاد شده است (یعنی تقریبا ۳ برابر)؛ در حالیکه درآمد هیچ یک از صدک های دیگر بیشتر از ۶۰ درصد زیاد نشده است. کاملا قابل مشاهده است که صدک بالای جامعه از افزایش نابرابری، نفع بسیار چشمگیری برده است. حتی افزایش ۶۰ درصدی درآمد برای صدک های ۸۱ تا ۹۹ با رقم حدود ۲۸۰ درصد صدک بالا قابل مقایسه نیست.(همان)
نمودار۱.۵ - رشد درآمد حقیقی در صدک های مختلف
۴-۱-۲. تعمیق شکاف طبقاتی
بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا پیشرفته ترین اقتصاد جهانی را در اختیار داشت و حجم عظیمی از ثروت های جهانی را به خود اختصاص داده بود. با این وصف و با وجود شرکت های غول آسای چندملیتی، کارخانه های عظیم و سطح تکنولوژی بسیار بالا به نظر می رسد که اوضاع اقتصادی مردم این کشور خوب بوده و از رفاه و استاندارد زندگی بالایی برخوردار باشند. اما در عالم واقع این گونه نیست.
بر اساس آمارهای موجود تایید شده، آمریکا دارای بالاترین شکاف بین ثروتمندان و فقرا در بین کشورهای پیشرفته ی دنیا است. شکاف بین جمعیت یک درصدی ثروتمند و مابقی ۹۹ درصد به رکورد بی سابقه ای رسیده است. این یک درصد بیش از ۷۰ درصد دارایی های کشور را در اختیار دارند که این امر رکورد بی سابقه ای را در تاریخ آمریکا رقم زده است. (www.alternet.org)
پژوهشهای محققان نشان می دهد که سهم ۱ درصد پر درآمدترین (از مالیات دهندگان امریکایی)، از ۸ درصد در سال ۱۹۸۰ به ۱۶ درصد در سال ۲۰۰۴ افزایش یافته است. همچنین، دو سوم از درآمدهای کل کشور از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ به سمت یک درصد از پر درآمدترین خانوارهای ایالات متحده سرازیر شد و سهم درآمد این گروه کوچک یک درصدی در سال ۲۰۰۷، بزرگتر از هر زمان دیگری از سال ۱۹۲۸ تا ۲۰۰۷ بوده است. در طی این دوره، رشد درآمد این یک درصد از خانوارهای مرفه، بیش از ده برابر سریعتر از رشد درآمد ۹۰ درصد خانوارهای با درآمد کم است.
با توجه به گزارش اداره ملی پژوهشهای اقتصادی، National Bureau of Economic Research"” آخرین رونق اقتصادی در نوامبر سال ۲۰۰۱ آغاز شد و در دسامبر ۲۰۰۷ به پایان رسید. دهه ۱۹۲۰ (۱۲۹۹-۱۳۰۹) آخرین باری بود که چنین سهم زیادی از افزایش درآمد در دوران رونق اقتصادی نصیب یک درصد بالایی خانوارها شد، و چنین سهم کوچکی در اختیار ۹۰ درصد از خانوارهای طبقات درآمدی پایینی شد. (Avi Feller and Chad Stone;2007)
درصد رشد چشمگیر درآمدهای یک درصد از خانوارهای امریکایی که صدرنشین هرم توزیع درآمد ملی هستند، در واقع همراه با سهم بسیار بیشتر آنها از درآمد ملی نسبت به اکثریت قریب به اتفاق امریکاییها (۹۰ درصد پایینی) بوده است.
همانطور در نمودار ۱.۶ نشان داده شده است، ۱ درصد بالایی توانستند ۵۹.۹ درصد از کل رشد درآمدها در سالهای ۱۹۷۹ و ۲۰۰۷ را به دست آورند. در مقابل، تنها ۸.۶ درصد از درآمد ملی تولید شده در این مدت در بین ۹۰ درصد پایینی توزیع شد. نکته مهم این است، که ۹۰ درصد پایینی توانستند ۳۶ درصد یا کمتر از یک چهارم از آنچه که یک هزارم (یک دهم درصد) از خانوارهای صدرنشین از رشد درآمدی این دوره را عاید خود کنند. (Lawrence Mishel and Josh Bivens;2011)
یک درصد بالایی: ۵۹.۹%
نمودار ۱.۶- توزیع درآمد در آمریکا در بین گروه های کم درآمد و پردرآمد جامعه
نمودار ۱.۷ نیز نشان می دهد که، یک درصد بالایی به تنهایی دارای سهم بزرگ ۸۶.۵ درصدی از رشد درآمد سرمایه ای در دوره ی ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۷ می باشند. ۴ درصد بعدی متشکل از دارندگان بالاترین درآمدها به ۱۰.۷ درصد از رشد این نوع درآمدها دست یافته اند. در حالی که تنها ۲.۸ درصد از رشد این درآمدها، به ۹۵ درصد پایینی اختصاص یافته است.(همان منبع)
نمودار ۱.۷ - رشد درآمد سرمایه ای بین گروه ۵% بالاترین درآمدها و ۹۵% بقیه گروه ها در آمریکا
با توجه به نمودار ۱.۸ ، میانگین درآمد سالانه ۱ درصد خانواری دارای بالاترین درآمدها در سال ۱۹۷۹، ۱۴ برابر بیشتر از درآمدهای ۹۰ درصد بقیه خانوارهای امریکایی بود و در سال ۲۰۰۷ درآمدهای ۱ درصد خانوارهای مرفه، این نسبت به ۴۲ به ۱ رسید. رشد شکاف درآمدی بین یک دهم درصد از خانوارهای صدرنشین و ۹۰ درصد خانوارهای پایینی، بیش از مورد قبلی است. بطوریکه از نسبت ۴۷ به ۱ در سال ۱۹۷۹ به نسبت ۲۲۰ به ۱ در سال ۲۰۰۷ افزایش یافت.(همان منبع)
۲۵۰
۲۲۵
۲۰۰
۱۷۵
۱۵۰
۱۲۵
۱۰۰
۷۵
۵۰
۲۵
۰
، فرایند اجتماعی سازی وجود ندارد.<br />در مرحله ترکیب، حرکت از دانش آشکار فردی، به سمت دانش آشکار گروهی و ذخیره سازی آن صورت میپذیرد و با توجه به استفاده از دانش موجود، امکان حل مسائل از طریق گروه فراهم شده، به دنبال آن دانش، توسعه مییابد. این مرحله نیاز به باور و اعتماد کارکنان به تسهیم اطلاعات و تأثیر مثبت آن روی عملکرد سازمانی دارد. برای پیشتیبانی از تصمیم گیریهای سازمانی، در سطوح مختلف، نیاز به سازماندهی اطلاعات بصورت منظم و شفاف میباشد.<br /><strong>فرضیه فرعی چهارم: در فرایند دانش آفرینی در خبرگزاری ایسنا، فرایند درونی سازی وجود دارد</strong><strong>.</strong><br />از آنچه که از آزمون فرعی چهارم در فصل قبل حاصل گردید با ۹۵ درصد اطمینان میتوان گفت که در فرایند دانش آفرینی در خبرگزاری ایسنا، فرایند درونی سازی وجود ندارد.<br />در مرحله درونی سازی، دانش آشکار به دست آمده در سازمان، نهادینه میشود. همچنین گذراندن این مرحله برای افراد، آفرینش دانش ضمنی جدید شخصی را نیز در پی دارد (کسب دانش پنهان جدید از دانش آشکار موجود). وجود ساختارهای مربوط به مستندسازی از ارکان مهم مربوط به درونی سازی است. این مسئله نیازمند برنامه ریزی شفاف سازمانی برای مدیریت دانش در سازمان میباشد. لازم به ذکر است به عنوان آخرین مرحله از فرایند دانش آفرینی مدل نوناکا، درونی سازی، ارتباط مستقیم با پیاده سازی موفق فرآیندهای قبل خود دارد.<br />از بررسی فرضیه های تحقیق میتوان نتیجه گرفت که در خبرگزاری ایسنا تنها فرایند اجتماعی سازی، به عنوان اولین مرحله از مدل دانش آفرینی نوناکا، منطبق با فرایند دانش آفرینی نوناکا میباشد.<br /><strong>سؤال فرعی اول: آیا فرایند دانش آفرینی در خبرگزاری ایسنا منطبق با مدل دانش آفرینی نوناکا میباشد؟</strong><br />از بررسی فرضیه های تحقیق میتوان نتیجه گرفت که در خبرگزاری ایسنا با توجه به وجود فرایند اجتماعی سازی، به عنوان اولین مرحله از مدل دانش آفرینی نوناکا، ولی به سبب فقدان سایر فرآیندهای این چرخه، فرایند دانش آفرینی موجود در خبرگزاری منطبق با مدل دانش آفرینی نوناکا نمی باشد.<br /><strong>سؤال فرعی دوم: چه فرآیندهایی برای تبدیل دانش تصریحی و دانش ضمنی به یکدیگر بر اساس مدل نوناکا در سازمان رسانهای وجود دارد؟</strong><br />با توجه به تأیید فرضیه فرعی اول تحقیق و وجود تنها فرایند اجتماعی سازی از مدل دانش آفرینی نوناکا میتوان نتیجه گرفت که تنها فرآیندهای مربوط به اشتراک دانش ضمنی افراد وجود دارد. با توجه به اینکه این فرایند وابسته به ارتباطات میان فردی میباشد به نظر میرسد با وجود عدم توجه به بسترهای مدیریت دانش در خبرگزاری ایسنا، ماهیت کاری کارکنان این سازمان که آنها را در ارتباطات افرادی توانمند میسازد، بوجود اجتماعی سازی در این سازمان کمک کرده است.<br />۵-۳) پیشنهادهای تحقیق<br />۵-۳-۱) پیشنهادهای کاربردی<br />از آنجا که همه فرآیندهای مدل دانش آفرینی نوناکا مهم هستند، بنابراین لازم است آنها را در مدیریت دانش به صورت یکپارچه مورد توجه قرار داده با اندیشیدن تدابیر و برنامه ریزیهای لازم و نیز با عنایت به موقعیت سازمان مورد نظر، توازن بین این فرایندها را برقرار کرد.<br />برای انتقال دانش بین افراد، باید میان افراد، فرهنگ مشترک و توانایی کار گروهی ایجاد شود. که این امر با بهره گرفتن از نظریههای اجتماعی و همکاری میسر میشود. نشست گروهی که تجربیات را توضیح داده، درباره آن بحث میکند، فعالیتی است، که در آن اشتراک دانش پنهان میتواند رخ دهد<br />بیرونی سازی بیان دانش ضمنی و انتقال آن به شکلهای قابل درک برای دیگران، نیازمند گسترش مرزهای درونی و بیرونی خود کارکنان است. مستند سازی تجربیات مدیران و یا کارکنان به این امر کمک مؤثری مینماید.<br />ایجاد پایگاه های اطلاعاتی و بانکهای آماری به منظور توسعه دانش<sub></sub>های موجود در سازمان ابزار مناسبی میباشد.<br />ایجاد بستری برای بروز خلاقیت در سازمان در درونی سازی دانش تأثیر بسزایی دارد.<br />۵-۳-۲) پیشنهادهایی برای تحقیقات آتی<br />از آنجاییکه در این تحقیق از مدل دانش آفرینی نوناکا استفاده شده است، پیشنهاد میگردد در تحقیقات آتی از سایر مدلهای موجود در این زمینه استفاده گردد.<br />با توجه به عدم وجود فرآیندهای درونی سازی، ترکیب و بیرونی سازی در خبرگزاری ایسنا، پیشنهاد میگردد طی تحقیق به آسیب شناسی این خلا و شناسایی موانع و نارسایی های موجود عدم وجود این فرآیندها پرداخته شود.<br />پیشنهاد میگردد مطالعه ای تطبیقی با موضوع بررسی وضعیت فرایند دانش آفرینی در سایر خبرگزاریها انجام شود.<br />۵-۴) محدودیتهای تحقیق<br />از مواردی که میتوان به عنوان محدودیت پژوهش به آن اشاره کرد عدم همکاری برخی از خبرنگاران خبرگزاری ایسنا بود، به طوری که از میان ۱۵۰ نفر از آنها تنها ۱۱۸ نفر به پرسشنامه های ارسالی پاسخ دادند.<br />منابع<br />منابع فارسی:<br />افرازه، عباس (۱۳۸۴). "مدیریت دانش، (مفاهیم، مدل ها، اندازه گیری و پیاده سازی)". تهران. نشر مولفت</p>