آفریدم در تو آن جرم و محن
نه که تقدیر و قضای من بد آن
چون به وقت عذر کردی آن نهان
گفت ترسیدم ادب نگذاشتم
گفت من هم پاس آنت داشتم
هر که آرد حرمت او حرمت برد
هر که آرد قند لوزینه خرد
(دفتر اول، صص ۹۲ و ۹۱)
آدم (ع) و ابلیس هر دو مخلوق خدا بوده و هر دو به قدرت خدادادی زندگی کردند که همین قدرت و اراده خدادادی موجب عصیان آن دو گشت. ولی یک عصیان دو نتیجه متضاد به بار آورد. یکی بعد از عصیان گناهش را به فعل خدا نسبت داد و دیگری به فعل خویش. از اینرو یکی توبه کرد و دیگری به جای توبه تکبر کرد و اعتراض نمود. آدم و حوا به خداوند عرضه داشتند: قالا رَبَّنا ظَلَمنا نَفسَنا وَ اِن لَم تَغفِر لَنا وَ تَرَحَّمنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الخاسرینَ (الاعراف، ۲۳)
گفتند: پروردگارا! ما بر خودمان ظلم کردیم. اگر تو ما را نبخشی و رحم ننمایی ما از زیانکاران خواهیم بود.
ولی شیطان به جای عذرخواهی و استغفار به خداوند گفت: قالَ فیما اَغوَیتَنی لَاَقعُدُنَّ لَهُم صِراطَکَ المُستَقیمِ (همان، ۱۶)
گفت: چون مرا گمراه ساختی، من در مسیر بندگانت نشسته و و آنها را از راه راست منحرف خواهم ساخت.
نکته دقیقی در بیت سوم اشعار ذکر شده هست که بسیار قابل توجه است. میگوید: فعل ما آثار فعل خلقت الهی است. اگر فعل آفرینش از خدا صادر نمیشد، مخلوق به وجود نمیآمد. طبیعتاً افعال مخلوقات نیز موجود نمیشد. اما این مساوی عینیت فعل خلق و خالق نیست. اثر فعل غیر از خود فعل است. صفت خالقیت الهی موجب خلقت نظام هستی شده است. همه مخلوقات اثر خلاقیت اویند، اما عین خلاقیت نیستند. یکی از اشکالات اشاعره این است که با نفی نقش انسان از افعال انسانی، فعل آدمی را عین فعل الهی معرفی میکنند. به همین جهت در مسأله ثواب و عقاب درمانده و به مسأله کسب متوسل شدهاند. به جای اینکه انسان را فاعل افعال خویش بدانند، کاسب آن دانستهاند. در حالی که مولوی خلاف این را گفته است. از نظر مولوی فعل هر کسی مختص خود او بوده و به همین جهت توابع افعال آدمی متوجه خود او میگردد. اما همه انسانها، بلکه همه مخلوقات، موجودیتشان و فاعلیتشان اثری از آثار خلقت الهی است.
خلق حق افعال ما را موجد است
فعل ما آثار خلق ایزد است
به همین جهت آدم (ع) گناه را به خود نسبت میدهد. با اینکه میداند خدا شجره ممنوعه را در بهشت قرار داده و اوست که به آدم و حوا میل و اراده عطا کرده و حتی اوست که آن دو را از وجود چنین درختی آگاه ساخته است. زیرا اگر آگاه نمیساخت شاید آدم و حوا تا پایان عمرشان از وجود چنین درختی با خبر نمیشدند. وجود درخت و میل و کشش به سوی آن همه از آثار فعل الهی است. ولی آدم (ع) و حوا، غفلت از نهی الهی را به خود نسبت داده و گناه ارتکاب به شجره ممنوعه را به خود مربوط ساختند. برخلاف ابلیس ملعون که گمراهی خود را به خدا نسبت داد و توبه ننمود.
۵-۳-۵- خالقیت الهی (هو الخالق)
هُوَ اللهُ الخالِقُ البارِئُ المُصَوِّرُ لَهُ الأَسماءُ الحُسنَی (الحشر، ۲۴)
اوست آفریننده و به وجود آورنده صورتساز، برای اوست اسمهای نیکو.
انَّ رَبَّکَ هُوَ الخَلّاقُ العَلیم (الحجر، ۸۶)
یقیناً پروردگارت تنها آفریننده بسیار داناست.
یکی از اسمهای شریف الهی الخالق است. خالق یعنی آفریننده و الخلّاق یعنی بسیار آفریننده. تنها اوست که همه چیز را آفریده و بر همه هستی بخشید.
اَم خُلِقُوا مِن غَیرِ شَیءٍ اَم هُمُ الخالِقون (الطور، ۳۵)
آیا آنها از هیچ آفریده شدند؟ یا آنها آفرینندهاند؟
همه مخلوقات صنع یک صناعاند که صنعتش هستیبخشی از هیچ است.