در این رابطه نیز گری سن و یونگ [۵۲](۱۹۹۴) در تعیین کیفیت زندگی ،عوامل بنیادی بایکسری از اجزاء و فرآیندها در تعامل می باشند، آنها به یک فرایند روان شناختی داخلی وابسته اند و احساس رضایت مندی را ایجاد می نمایند و دوم شرایط بیرونی هستند و فرایند های داخلی را بر می انگیزانند. بعد اول شامل: کیفیت زندگی شخصی، رفاه و خوشبختی ذهنی و درونی یا رضایت از زندگی و بعد دوم شامل: کیفیت زندگی شهری، کیفیت اجتماعی، کیفیت مکان و کیفیت زندگی محیطی (Massam, 2002 :141).
لی[۵۳] بیان می کند : کیفیت باید ذهنی باشد و مناسب ترین شیوه برای کشف کیفیت زندگی، پرسیدن ادراک مردم از زندگی آنهاست. وی نیز معتقد است که شاخص های ذهنی برای اهداف برنامه ریزی وسیاستگذاری نسبت به شاخص های عینی ارجح تر است. زیرا این شاخص ها بازخوردهای ارزشمندی را برای برنامه ریزان فراهم می کند Lee.2008:1208 )).
امادرنگاهی دیگرازداس (۲۰۰۸)شاخص ذهنی ،پایایی کمتری نسبت به شاخص عینی داشته و ناتوانی این شاخص نمایانگرعدم توانایی در نمایش وضعیت محیط زندگی مردم بوده و کیفیت عینی زندگی شرایط بیرونی زندگی را به نمایش خواهد گذاشت (Das 2008: 29).
کامانگی و همکارانش نیز به مولفه های فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی زندگی اشاره کرده اند و معتقدند که تعادل این مولفه ها، کیفیت زندگی را در هر لحظه از زمان تحت تاثیر قرار می دهد (Camagni. et .al . 1998:105).
نول [۵۴](۲۰۰۰) اظهار می کند که می توان بر حسب سطوح کیفیت زندگی در ابعاد عینی و ذهنی، ماتریسی ۲×۲ شامل حالت های بهزیستی، محرومیت، انطباق و ناهماهنگی را مفهوم سازی کرد (Rapley, 2003;30).
جدول(۲-۲)حالات مختلف کیفیت زندگی با ترکیب ابعاد عینی و ذهنی
شرایط عینی زندگی | ارزیابی ذهنی | |
خوب | بد | |
خوب | بهزیستی (ثروتمند شاد) | ناهماهنگی (ثروتمند ناشاد) |
بد | انطباق (فقیر شاد) | محرومیت (فقیر ناشاد) |
source: Rapley, M, 2003:30
با توجه به شکل بالا اگر فردی شرایط عینی و ذهنی خوبی داشته باشد در حالت «بهزیستی» است اگر هر دو شرایط بد باشد، حالت «محرومیت» وجود دارد. اگر شرایط عینی خوب و شرایط ذهنی بد باشد «ناهماهنگی» و درصورتی که شرایط عینی بد و شرایط ذهنی خوب باشد «انطباق» است. با توجه به مطالعات انجام شده چارچوبی برای مطالعه کیفیت زندگی ارائه شده که در آن سعی به برقراری رابطه بین کیفیت زندگی و محیط زندگی شهری و روابط بین مولفه های مختلف در مطالعات تجربی دارد.
از مباحث بالا چنین نتیجه می گیریم ارزیابی شاخص (کیفیت زندگی) با توجه به ابعاد مختلف بر سه حوزه اصلی تمرکز یافته است . اول بعد فردی: متغیری که اغلب تحت کنترل افراداست از قبیل: درآمد، آموزش و پرورش و خصوصیات مسکن . دوم، در نظر گرفتن حوزه شهری: عواملی که به نمایندگی از ویژگی های محله و تا حدی تحت کنترل دولت در سطح منطقه هستند. این عوامل جرم و جنایت، ایمنی، سیستم حمل و نقل، پارک ها و فضای سبز و تمیز کردن خیابان، در میان دیگران است. در نهایت حوزه سوم شامل عوامل ناشی از فعل و انفعالات اجتماعی محله، ابعاد جامعه مدنی بر اساس اعتماد است که توسط متغیرهایی مانند اعتماد در اندازه گیری همسایگان و به اشتراک گذاشتن فعالیت های تفریحی با همسایگان است.
۲-۱۰ - مدل مفهومی کیفیت زندگی
کیفیت زندگی مفهومی چندبعدی وماهیتی زیستی، اجتماعی و روانی دارد که هرفرددر تعامل مستمر با محیط خود می باشد.اگرچه ابعاد اساسی کیفیت زندگی همراه با توانایی یا عدم توانایی برای همگان یکسان است اما کیفیت زندگی با درجات مختلف در افرادگوناگون متفاوت به نظر می رسد .(Auh, 2005: 32)
-مدل لنگ [۵۵]« نیازهای انسانی» : این مدل با اقتباس از نظریه سلسله مراتب نیازهای آبراهام مازلو، تدوین
شده است. بر اساس این مدل می توان کیفیت محیط شهری را بر حسب برآورده ساختن گونه های
مختلف نیازهای انسان مانند: نیازهای فیزیولوژیک، نیاز به ایمنی و امنیت، نیاز به وابستگی واحساس تعلق، نیاز به عزت و اعتماد به نفس، نیاز به تحقق خویشتن و خودشکوفایی و نیازبه زیبا شناختی طبقه بندی نمود. لذا لازم است که محیط شهری ، نیازهای متفاوت انسانی را برآورده سازد(.(Lang, 1987
جدول (۲-۳ ):معیارها و زیرمعیارهای کیفیت محیط از نظر مازلو
منبع: (براند فری: ۱۳۸۳ ، ۵۳و۵۲ )
-مدل اپلیارد[۵۶]«حالت های ادراک انسانی» : بر اساس مدل پیشنهادی اپلیارد، می توان مؤلفه های گوناگون کیفیت شهری را بر اساس پاسخگویی به حالات ادراکی مختلف انسان سازمان دهی و طبقه بندی نمود..او واکنش های ادراکی “انسان” در برابر “محیط” را به سه حالت زیر تفکیک می کند: حالت واکنشی-عاطفی که در بر گیرنده واکنش های عاطفی افراد نسبت به محیط است و در این حالت محیط به عنوان محرکی جهت برانگیختن احساسات و تداعی معانی تلقی می گردد. حالت عملیاتی که غالبا توسط افراد در زندگی روزمره مانند: تردد از مکانی به مکان دیگر جهت کار، ملاقات و … به کار گرفته می شود و بالاخره حالت استنباطی که افراد برای حمایت از فعالیت های “عملیاتی” و “واکنشی-عاطفی” فوق، در جستجوی کسب اطلاعات از محیط و نهایتا فهم “معنی” آن هستند. در این وضعیت، “اطلاعات استنباط شده"، موجب روشن گردیدن هویت فردی و جمعی محیط و جامعه مرتبط با آن و نهایتا حس مکان می گردد.(Appleyard,1981)
مدل کانتر[۵۷] «مولفه های مکان» : درمدل مشهور “دیوید کانتر"که به مدل مکان نیزشهرت دارد؛ محیط شهری به مثابه یک مکان متشکل از سه بعد در هم تنیده کالبد ، فعالیت و تصورات است . از برآیند سه مؤ لفه فوق، هر یک از آن ها متکفل برآورده ساختن یکی از کیفیت های سه گانه ی کالبدی ، فعالیتی و تصوری درمحیط شهری است.
- ریم [۵۸] ( ۲۰۰۰) مدلی را به عنوان عناصر اساسی کیفیت زندگی، سلامتی و محیط زندگی ارائه کرده است. در این مدل سلامتی و سرزندگی به موازات هم و به عنوان دو بعد اصلی کیفیت زندگی در نظر گرفته شده است. در این مدل، ترکیبی از ابعادقابل اندازه گیری فضایی ، فیزیکی و اجتماعی از محیط و درک صحیح از آنها مورد بررسی قرار می گیرد. این درک فقط مرتبط با ویژگی های عینی از محیط نیست بلکه جنبه های شخصی و زمینه ای را نیز دربرمی گیرد .(Kamp et al., 2003: 12-15)
نمودار) ۲-۱) سنجش کیفیت زندگی Kamp et al, . 2003:14
در این مدل نمی توان به طور صحیح مشخص کرد که چگونه عناصر مختلف با هم مرتبط اند، بلکه لایه هایی از موضوعات مختلف را با هم نشان می دهد.به همین دلیل بر اساس توصیف کامپ و مدل ریم شکل(۲-۱۱) ارائه گردید.
شکل(۲-۱۱) مدل مفهومی کیفیت زندگی
-علاوه بر مدل ارائه شده به وسیلۀ ریم “وینگوتو” مدلی را به نام تئوری تلفیقی کیفیت زندگی درسال۲۰۰۳ ارائه کرد.در مفهوم تعادل بیولوژیکی به عنوان وجهی از کیفیت زندگی، پرسش هایی دربارۀ بنیاد نهادهای بیولوژیکی مرتبط با انسان مطرح است. از این دیدگاه، سلامت جسمانی فرد منعکس کننده وضعیت سیستم بیولوژیکی است که در آن سلول های بدن نیاز به اطلاعات دقیق و موشکافانه برای حفظ سلامتی دارند. در این مدل همچنین درک پتانسیل های زندگی از مفاهیمِ تعیین کننده و محوریِ کیفیت زندگی است. افراد از این پتانسیل ها برای فعالیت ها، ارتباطات اجتماعی و کار استفاده می کنند. مفهوم نیاز و تحقق آن در این مدل جایگاه ویژه و شاخصی دارد. نیازها به طور معمول با کیفیت زندگی مرتبط اند و بدیهی است هنگامی که نیازهای افراد برآورده گردد، کیفیت زندگی نیز بالا ارزیابی می شود. در مدل پیشنهادی وینگوتو، جنبه های عینی کیفیت زندگی با عوامل خارجی سروکار می یابند. این عوامل عبارتند از: درآمد، وضعیت ازدواج، وضعیت سلامتی و ارتباطات اجتماعی.
به طور کلی باتوجه به مدل تلفیقی کیفیت زندگی می توان گفت که احساس رفاه و عوامل عینی عمدتاً سطحی اند، به این علت که با توانایی افراد برای پذیرش ارزش های فرهنگی ارتباط دارند، در صورتی که ابعاد رضایت از زندگی و تحقق نیازها مرتبط با جنبه های عمیق کیفیت زندگی است (Ventgoto,2003:1030- 1040 ) .